eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ اے ڪه روشن✨ شود از نـور تو هر جهان روشنـــاے دل من♥️ حضرتـــ خورشـید 🌸 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
طلوعیـ⛅️ دوباره است که تو را میخواند عقل و عشــ♥️ـق در رگهای جاریست عقل میگوید برو🚶‍♂ و عشق میخواند ... آنگاه ست که در آغوش معشوق💞 و معبودت جای میگیری سلام برشما شهیدان🌷 که عاشقتان شد و شما را آسمانی کرد. شهدا با نگاهتان ما را هم آسمانی کنید🙏 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 🌸🌵یکی از هم‌سنگرهایش در سوریه می‌گفت: من بستنِ کمربند ایمنی را در سوریه از محمودرضا یاد گرفتم تا می‌نشست پشتِ فرمان کمربندش را می‌بست 💫یکبار به او گفتم:👇🏻 اینجا دیگر چرا می‌بندی..؟! اینجا که پلیس نیست گفت: 🌻🍂 ..؟!🍂🌻 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_28476919.mp3
3.05M
🎵 🎶 🔴 📌 از امروز سلسله پادکست های «دولت کریمه» با کلام شیرین استاد منتشر میگردد 🎤 استاد 🔺سلسله پادکست های 🔸«دولت کریمه»🔸 🔹تیزر 🌺 👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠 یافتن راهنمای صدیق 💠 شیخ مسلم اسماعیلی (ره) می فرمودند : یافتن راهنمایی صدیق برای کسب کمالات وجودی بسیار مهم و حساس است و انسان برای رسیدن به این هدایتگران،باید تلاش زیادی داشته باشد. البته باید توجه داشت که راهنمای واقعی و ظرفیت وجودی هر شخص،نقش کلیدی در طی مراحل انسانی دارد. حاج آقا فخر (ره) که از استعداد وجودی خوبی برخوردار بود، به دنبال راهنما میگشت. وی به یکی از ارادتمندان خاصش گفته بود:من شش ماه گریه کردم و از خداوند استاد و راهنمایی خواستم ، در عالم رویا مرحوم آیت الله میرزا عبدالعلی تهرانی را به من معرفی کردند. 📕فخر پارسایان،ص ۶۵ 📍 " کانال فخر پارسایان " 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃من به یاد دل و دل یاد تورا میگیرد دل اگر یاد عزیزش نکند میمیرد ... 🍃آری، تو همان عزیزی هستی که سالهاست غیبتت دنیا را به نشانده ... 🍃همان عزیزی که میان عهد نامه هایمان را به بزرگی اش قسم میدهیم تا سلام مارا به تو برساند تا حتی اگر چشم هایمان لایق دیدن پر عظمتت نبود وجودمان را دوباره زنده کند و دست مارا به دستتان برساند ... 🍃گویا اخرین فرزند (س) خود به تنهایی میتواند نمایانگر اهل بیتش باشد ... عطر محمدی ... غیرت علوی ... مناجات فاطمی ... بخشندگی حسن(ع)و غربت (ع) 🍃حال میان تمام هایمان میشود دستمان را بگیرید و مارا به خود وصل کنید؟! میشود وجود نالایق مارا با نگاه مهربانتان پاک کنید ؟! 🍃اخر اقا جان ما چشم امیدمان به شماست، چشم دوخته ایم به هایتان. همان هایی که دل میبرد از هر و دلدارش شمایید. بیایید و به این انتظار پایان بدهید. ؛ العجل اقای من العجل💚 ✍نویسنده : ♡ 📅تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱۴۰۰ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح جمعه های انتظار💔🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز تولد شهید رضا بخشی💛☘ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃فاتح قلب ها بود او که هم زمین را با بودنش مفتخر کرد و هم میهمان همیشگی شد... از هوش و زکات و تواناییش چیزی نمیگویم اما همین یک جمله کافیست که قبل از اعزام به برای ادامه تحصیلات دانشگاهی بورسیه شده بود و در حوزه علمیه به عنوان یک نخبه میشناختندش😍 🍃در بین همکلاسی هایش کم سن ترین بود اما در همه مباحثه ها شرکت میکرد طوری ک اگر کسی اورا نمیشناخت متوجه سن و سال کم او نمیشد... 🍃قبل از رفتن برای گرفتن دکتری در رشته حقوق اقدام کرده بود. از کودکی برای اهلبیت می‌خواند و مداحی میکرد شاید همان روزها بود که این چنین سرنوشتی را برای خود رقم زد...کسی چه می‌داند شاید هم در راهیان نور ضمانت شهادت گرفت.... 🍃وقتی که سوریه میرفت مادرش هیچ وقت صورت اورا نبوسید، چون اعتقاد داشت مسافر دیگر باز نمیگردد... بار آخری که رفت هم صورت عزیز تر از جانش را نبوسید اما دست تقدیر برایش اینگونه نوشته بود که مسافرش برای همیشه در دلش بماند، به مادرش قول داده بود دو هفته ایی برمیگردد و اینجاست که ثابت میشود او مرد واقعیست سر قولش ماند و دوهفته ایی برگشت و آن هم چه برگشتنی رضا دیگر فقط دردانه مادر نبود، او عزیزِ خدا شده بود و خدا خریدارش، و این مادرش بود در حسرت صورت ماهه پسرش...😔 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٩ مهر ۱٣۶۵ 📅تاریخ شهادت : ٩ اسفند ۱٣٩٣ 📅تاریخ انتشار : ٩ مهر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : مشهد_بهشت رضا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ❤️ خسته ای عزیزم. اما پاشو یه بار نگاهم و دوباره بخواب قول میدم تا خودت بیدار نشدی بیدارت نکنم قول میدم ... _ إ علی پاشو دیگه، قهر میکنما چرا تو دهنت پنبه گذاشتی لبات چرا کبوده مواظب خودت نبودی تو مگه به من قول ندادی مواظب خودت باشی دستی به ریشهاش کشیدم. نگاه کن چقد لاغر شدی ریشاتم بلند شده تو که هیچ وقت دوست نداشتی ریشات انقد بلند بشه. عیبی نداره خودم برات کوتاهشون میکنم. تو فقط پاشو... ی بیا من دستاتو میگرم کمکت میکنم _ علی دستهات کو جاشون گذاشتی عیبی نداره پاشو پیشونیشو بوسیدم و گفتم:نگاه کن همیشه تو پیشونی منو میبوسیدی حالا من بوسیدمش علی چرا جوابمو نمیدی قهری باهام. بخدا وقتی نبودی کم گریه کردم. پاشو بریم خونه ی ما ببین عکستو کشیدما. وسایل خونمونو هم خریدم. باید لباس عروسو باهم بگیریم پاشو همسر جان _ إ الان اشکام جاری میشه ها. تو که دوست نداری اشکامو بیینی علی داری نگرانم میکنیا پاشو دیگه تو که انقد خوابت سنگین نبود. کم کم به خودم اومدم چشمهام میسوخت و اشکام یواش یواش داشت جاری میشد علی نکنه ...نکنه زدی زیر قولت. رفتی پیش مصطفی ... حالا دیگه داد میزدم و اشک میریختم علی پاشو قرارمون این نبود بی معرفت تو به من قول دادی محکم چند بار زدم تو صورتم. دارم خواب میبینم، هنوز از خواب بیدار نشدم سرمو گذاشتم رو پاهاش: بی معرفت یادته قبل از اینکه بری سرمو گذاشتم رو پاهات یادته قول دادی _ برگردی یادته گفتی تنهام...تنهام نمیراری من بدون تو چیکار کنم چطوری طاقت بیارم علی مگه قول نداده بودی بعد عروسی بریم پابوس آقا علی پاشو. من طاقت ندارم پاشو من نمیتونم بدون تو _ کی بدنت رو اینطوری زخمی کرده الهی من فدات بشم. چرا سرت شکسته پهلوت😭😭😭 چرا خونیه دستاتو کی ازم گرفت علی پاشو فقط یه بار نگاهم کن به قولت عمل کردی برام گل یاس آوردی علی رفتی رفتی پیش خانوم زینب نگفت چرا عروستو نیاوردی عزیزم به آرزوت رسیدی رفتی پیش مصطفی منو یادت نره سلام منو بهشون برسون. شفاعت عروستو پیش خدا بکن بگو منو هم زود بیاره پیشت بگو که چقد همو دوست داریم _ بگو ما طاقت دوری از همو نداریم بگو همسرم خودش با دستهای خودش راهیم کرد تا از حرم بی بی زینب دفاع کنم بگو خودش ساکم رو بست و پشت سرم آب ریخت که زود برگردم بگو که زود برگشتی اما اینطوری جون تو بدنت نیست. _ تو بدن من هم نیست. تو جون من بودی و رفتی اردالان با چند نفر دیگه وارد اتاق شدن که علی رو ببرن میبینی علی اومدن ببرنت. الانم میخوان ازم بگیرنت نمیزار پیشت باشم. علی وقت خداحافظیه بازور منو از رو تابوت جدا کردن با چشمام رفتن علی از اتاق دنبال میکردم صدای نفس هامو که به سختی میکشیدم میشنیدم... ... 💕💕💕💕💕 نویسنده خانم علی ابادی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh