eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
📝یادداشتی از رتبه یک کنکور پزشکی چه کسی می داند چیست؟ چه کسی می داند فرود یک 💥خمپاره قلبــ💘 چند نفر را می درد؟ چه کسی می داند جنگ 🍂یعنی سوختن، 🍂یعنی آتش، 🍂یعنی گریز به هرجا، 🍂به هر جا که اینجا نباشد، 🍂یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ 🍂جوانم چه می کند؟ 🍂دخترم چه شد؟ به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ⁉️ ♨️کدام دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود🔇 از قصه دختران معصوم با خبر است؟ 😔 آن مظاهر شرم و را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند❌... ♨️کدام پسر دانشجویی می داند کجاست؟ 👈چه کسی در هویزه جنگیده؟ 👈کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟ 👈چه کسی است که معنی این جمله را درک کند نبرد تن و تانک؟ 👈اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟ ♨️چگونه سر ۱۲۰ دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک می شود؟😭 ♨️آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟ گلوله ای از لوله با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود💥 و در مبدا به حلقومی نموده و آن را سوراخ کرده و گذر می کند، حالا معلوم نمایید افتاده است؟....😭 ✍پ.ن: بود و نبود تفاوت نمی‌کند دلـــ❤️ را برای تنگ‌شدن آفریده‌اند... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
نزدیک اذان صبح بود و باید سریع یه کاری می کردیم. یکدفعه #ابراهیم از سنگر خارج شد و به سمت تپه عراقی ها چند قدمی حرکت کرد😨. بعد روی یه تخته سنگ به سمت قبله ستاد و با صدای بلند شروع به گفتن اذان صبح کرد. تقریبا تا آخرهای اذان را گفت.با تعجب دیدم که صدای تیراندازی عراقی ها قطع شده. ولی همون موقع یک گلوله شلیک شد💥و به ابراهیم #اصابت کرد وما هم آوردیمش عقب! #شهید_ابراهیم_هادی @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣7⃣1⃣ به یاد #شهید_محسن_حیدری🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
8⃣1⃣3⃣1⃣🌷 💠شهیدی که از پشت بی سیم خبر را اعلام کرد 🔰صب🌤ح ۲۸ مرداد ۹۲ 📅محسن برای دیده بانی جلو رفته بود. نیروهای خودی متوجه دشمن شدند. محسن پشت بیسیم می گوید: دارند دورمان می‌زنند شروع کنید دور منطقه ای که ما هستیم را بزنید. حالا خودی دور تا دور تپه را می‌زد. مسئول آتشبار🔥 نگران نیروهای خودی بود و از محسن می‌خواست حواسش را بیشتر جمع کند. 🔰محسن در جواب بی سیم می گوید: دوربینم 📸را زدند، جایم بد است.قرار شده جایش را کند تا بتوانند اجرای آتش کنند. کنار خاکریز بوده که با اصابت 💥خمپاره از ناحیه پا مجروح شده. در آن شرایط که خیلی ها دنبال جان پناه می‌گردند باز به دنبال انجام وظیفه اش بوده 🔰به هوای پایش لنگان لنگان به سنگر بهداری رفته ولی وقتی وضعیت دیگر مجروحان را دیده به بهداری می گوید: من خوبم به دیگران برس و برمی گردد. تانک‌های زرهی خودی هم به منطقه رسیده بودند و می‌خواستند تک دشمن 👹را جواب دهند. 🔰محسن که را زده بودند کنار یکی از تانک ها جلو می‌رفت تا دیدبانی کند. مسئول بار بی سیم می زند، محسن جواب می دهد: دارند ما را می زنند. من کنار تانک هستم. گرای محل خودش را میدهد که در این حین ☄ روی تانکی که محسن کنار آن قرار داشت مورد قرار می گیرد. 🔰محسن در بی سیم می گوید: دارند ما را می‌زنند ... زدنمون ... یا حسین ..." و دیگر صدای محسن شنیده نشده. دو روز بعد از به پدرم گفته بودند که محسن مجروح شده است. همان شب 🌙تا صبح صدای پدر را شنیدم که مدام می شود به آقا ابا عبدالله(ع).آن شب مرضیه(فرزندشهید) هم خیلی بی تابی می‌کرد. 🔰صب🌤ح برادرم آمد پدر و گفت: محسن مجروح شده و در یکی از های تهران بستری است. و گفت یکی از دوستانش هم شده است. رفتم لباس 👕هایم را بپوشم که برویم . رو به برادرم کردم و گفتم: نکند محسن هم شده باشد. 🔰نمی‌دانم این حرف چرا به به زبانم آمد. همین حرف کافی بود تا از رفتار برادرم شوم که محسن به رسیده است.✅ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh