🌷شهید نظرزاده 🌷
عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم! باید خونهمون روعوض کنیم، میخوام خونهمون رو بدیم به یکی از پ
9⃣3⃣2⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🌷یادی از امیر سرلشکر خلبان🛩 #شهید_عباس_بابایی(فرماندهی عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران)🌷
🔸 #عباس همیشه علاقه داشت تا گمنام باقی بماند.او از تشویق،شهرت و مقام سخت #گریزان بود.شاید اگر كسی با او برخورد میكرد،خیلی زود به این #ویژگیاش پی میبرد.👌
🔹زمانی كه عباس فرماندهی #پایگاه_اصفهان بود
یك روز نامهای📮 از ستاد فرماندهی تهران رسید.
در نامه خواسته بودندتا اسامی 📝چند نفر از خلبانان نمونه را جهت تشویق و اعطای اتومبیل به تهران بفرستیم.📨
🔸در پایان نامه نیز قید شده بود كه
«این هدیه از جانب #حضرت_امام است.»💌
عباس نامه را كه دید سكوت كرد🙂
و هیچ نگفت.
🔹ما هم اسامی را تهیه كردیم و چون با روحیه او آشنا بودم،با تردید نام #او را جزء اسامی در لیست گذاشتم📃 ,میدانستم كه او اعتراض خواهد كرد.
🔸از آنجا كه عباس پیوسته از جایی به جای دیگر میرفت و یا مشغول انجام پرواز✈️ بود.
یك هفته طول كشید تا توانستم فهرست اسامی را جهت امضاء📝 به او عرضه كنم.
🔹ایشان با نگاه به لیست و دیدن نام خود قبل از اینكه صحبت من تمام شود،روی به من كرد و با #ناراحتی گفت:
ـ برادر عزیز! این حق دیگران است؛ نه من.😐
🔸گفتم:
ـ مگر شما #بالاترین ساعت پروازی را ندارید؟ مگر شما شبانه روز به پرسنل این پایگاه خدمت نمیكنید؟ مگر شما... ⁉️
🔹ولی میدانستم هر چه بگویم فایدهای نخواهد داشت.سكوت كردم 😶و بی آنكه چیزی بگویم،
لیست اسامی را پیش رویش گذاشتم.📖
🔸روی اسم خود خط كشید❌ و نام یكی دیگر از خلبانان را نوشت و لیست را امضا كرد.✍
در حالی كه اتاق را ترك میكردم.
با خود گفتم كه ای كاش همه #مثل_او فكر می كردیم.😔😔
#شهید_عباس_بابایی
🎤 راوی: #امیر_علی_اصغر_جهانبخش
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
👈 #شهیدی که زندیگیش با #امام_رضا(ع) پیوند داشت/ #خوابی که بعد از نوزده سال تعبیر شد #سردار_شهید_محم
0⃣6⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
👈 #شهیدی که زندیگیش با #امام_رضا(ع) پیوند داشت/ #خوابی که بعد از نوزده سال تعبیر شد
#سردار_شهید_محمد_تیموریان🕊❤️
#بخش_اول(2/1)
🌷هر چه بیشتر از #سردار_شهید_محمد_تیموریان
میشنیدم اشتیاقم برای خواندن پرونده ی این شهید بیشتر میشد. وقتی ورق به ورق 📑پرونده را میخواندم بوی خوش #صحن و سرای حرم و #بارگاه_رضوی را حس میکردم.😌
🌷با خودم #خوابهای_مادر_محمد را مرور میکنم
«خواب دیدم #امام_رضا(ع) نوزادی را که در پارچه ی سرخ رنگی پیچیده شده به سوی من میفرستد. و چندی بعد خوابی دیگر، دوباره خواب میبینم کنار #رودخانه ی آبی ایستاده ام و سنگ #گرانبهایی از دستم به داخل آب💦 میافتد، با خودم میگویم این سنگ چقدر برایم #با_ارزش بود...»
🌷 شاید آن روز #سید_هاجر حتی به ذهنش هم خطور نمیکرد 🗯که تعبیر این دو رؤیا « #محمد و #شهادت_محمد» باشد.
🌷همان کودکی که در یک سالگی وقتی که چشمان ناامید پدر و مادرش به #گلدسته های طلایی✨ رنگ حرم آقا امام رضا(ع)دوخته شده بود، با یک نگاه آقا #شفا_میگیرد.
🌷گویا قرار است #عنایت آقا لحظه به لحظه شامل حالش شود👌. روزها می گذرد، محمد در #دامن_پاک مادری سیده بزرگ می شود و قد می کشد👱. او در کنار خود پدری دارد مهربان و صمیمی، که پابه پای او به مکتب می رود🚶، قرآن یاد می گیرد، در مجالس #مذهبی شرکت می کند.
🌷با تشکیل #بسیج به فرمان حضرت امام خمینی (ره) محمد دراین نهاد مقدس ثبت نام 📝و فعالیت هایش را آغاز می کند و با شروع جنگ عازم #جبهه میشود.
🌷محمد بعد از هر #عملیاتی به پابوس آقا #امام_رضا(ع) می رفت و بعد از آن که روح و جان در فضای معنوی حرم صیقل می داد 😇برای دیدار با خانواده به #آمل می رفت.
🌷💥راستی کسی نمی داند بین #او و #آقا امام رضا چه گذشته بود! شاید محمد می رفت برای #تجدید عهدی که از کودکی با آقا بسته بود.🎗
#ادامه_دارد...
✍ تهیه و تنظیم: خبرگزاری دفاع مقدس
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷شهید حاج امینی در دستنوشتهای✍ که در #تاریخ65/10/19 نوشته است درخواستهایی را خطاب به مردم و رهروا
#وصیتنامه شهید امیر حاج امینی:📜
🔰سلام بر #خداوشهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او. بعد از مدتها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم میدهد😔 برای رهایی از این #زجر، به این نتیجه رسیدهام و آن در این جمله خلاصه میشود: #خدایا!عاشقم_کن.
🔰از این که بنده بد و گنه کار🚫 خدایم، سخت #شرمنده ام و وقتی یاد گناهانم می افتم، آرزوی #مرگ می کنم؛ ولی باز چاره ام نمی شود😞 به راستی که (ان الانسان لفی خسر) هیچ #برگ_برنده ای ندارم❌ که رو کنم؛ جز این که دلمـ❤️ را به دو چیز خوش کرده ام
⚀یکی این که با این همه گناه🔞 دوباره مرا به #سرزمین_پاک و اخلاص و صفا و محبت باز گرداند؛ پس لابد دوستم دارد💞 و سر به سرم می گذارد؛ هر چند که #چشم_دلم کور است و نمی بینم و احساسش نمی کنم؛ اگر چنین نبود، پس چرا مرا به این جا آورد⁉️
⚁دوم این که قلبی رئوف و #مهربان دارم و با همه بدی هایم، بسیار دلسوزم☺️ لحظه ای حاضر به تحمل #هرگونه_رنجی می شوم؛ بله به این دو چیز دلمـ❤️ را خوش کرده ام.
🔰پس ای پروردگار من! اگر #دوستم_داری که مرا به این جا آورده ای، پس مرا به آرزویم که...😔 برسان و یا به این خاطر که نمی توانم باعث رنجش کسی شوم، پس بیا و مرا #مرنجان و خشنودم کن و مرا #با_خودت...😢
🔰دنیا برای ضعیف نفسان، یک گرداب #هلاکت است. اگر لحظه ای به خودمان واگذارده شویم، #وای_برما که دیگر نابودیمان💔 حتمی است. خوشا آن کس که به یاری او، در این #گرداب هلاک گردد.
🔰ای کسانی که این نوشته📝 را یا بهتر بگویم این #سوز_دلم و این درد دلـ💔 نمی دانم چه بگویم این تجربه تلخ و یا این #وصیتنامه یا این پیام و یا در اصل این #خواهش و تقاضای عاجزانه را می خوانید، اگر من به #آرزویم رسیدم و دل از این دنیـ🌍ـا کندم، بدانید که #نالایق_ترین بنده ها هم می توانند به خواست او به بالاترین درجات👌 دست یابند.
🔰البته در این امر شکی نیست؛ ⚡️ولی بار دیگر به عینه دیده اید که یک بنده #گنه_کار خدا به آرزویش رسیده است.
🔸یا رب #زِ_کرم، بر من درویش نگر
🔹هر چند نیَم لایق بخشایش #تو
🔸بر حال من خسته دل💔 ریش نگر
🔰حال که به عینه دیدید، شما را به خدا قسم، #عاجزانه التماس و استدعا می کنم بیایید و به خاکش بیفتید؛ زار زار گریه کنید😭 و امیدوار به #بخشایش و کرمش باشید و با او آشتی کنید💞 زیرا بیش از حد #مهربان و بخشنده است.
🔰فقط کافی است #یک_بار از ته دلـ❤️ صدایش کنید؛ دیگر مال خودتان نیستید🚫 و #مال_او می شوید؛ دیگر هر چه می کند، او می کند و هر کجا می برد، #او می برد؛ ولی در این راه، آماده✊ و حاضر به تقبل هر گونه #سختی و رنج، همانند #مظلوم_کربلا حسین و پیامدار او #زینب باشید
🔰هر چند که سختی و رنج های ما😓 در #مقایسه با آنها نمی تواند قطره ای💧 در مقابل دریا🌊 باشد. بله، #خداگونه شدن، مشقات و مصائب دارد....
🗓شنبه 7/4/65
⏰ساعت 5 بعدازظهر
بنده مخلص و گنهکار، #امیر_حاج_امینی
#شهید_امیر_حاج_امینی
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#مادران_شهدا #مادر ڪه میشوی میوه دلتـ💞 که دربرابرچشمانت قد میکشد😍قد #رشیدش راکه میبینی ودردلت برای
🔸آنقدر آشنا و غریبه به ما گفتند که برای #مجید پول💷 ریختهاند که اینطور تلاش میکند. باورمان شده بود.
🔹یک روز #سند_مغازه را به مجید دادم، گفتم: این سند را بگیر، اگر فروختی همه پولش💰 برای خودت. هر کاری میخواهی بکن. حتی اگر میخواهی سند خانه🏡 را هم میدهم. تو را به خدا به #خاطر_پول نرو❌
🔸مجید خیلی #عصبانی شد😡 و بارها پایش را به زمین کوبید و فریاد زد🗣 «به خدا اگر خود خدا هم بیاید و بگوید نرو🚷 من بازهم #میروم. من خیلی به همریختم😔»
🔹مجید تصمیمش را گرفته بود. یک روز بیقید به تمام حرفهایی که #پشت_سرش میزنند. کارتهای بانکیاش💳 را روی میز میگذارد و #جیبهایش را خالی میکند. تا ثابت کند هیچ پولی در کار نیست❌ و ثابت کند چیز دیگری است که #او را میکشاند😊 و می رود
#شهید_مجید_قربانخانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#همسر_شهید 🔹آیت الله بهجت دست روي زانوي او گذاشت و پرسید جوان #شغل شما چيست⁉️ گفت: #طلبه هستم. آیت
🔸 #همسر_شهید مدافع حرم «عبدالمهدی کاظمی» دبیرستانی بود که با #شهید_علمدار آشنا و به این شهید🌷 و زندگیاش علاقهمند💞 میشود
🔹آنقدر که حتی از #خداوند، تقاضای همسری میکند که در تقوا و انقلابیگری همچون #او باشد.
❣خواب دیدم #شهید_علمدار با جوانی دیگر👥 وارد کوچهی ما شدند. وقتی به من رسیدند دست روی شانهی آن #جوان زدند و گفتند: این جوان همان کسی است که شما از #ما درخواست کردید و متوسل به #امام_زمان (عج) شدید.
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰ماجرای خوابی که شهید میبیند 🔻به نقل از همسر شهید 🔸 #شهید_نظرزاده خیلی به بچه هاش علاقه داشت، از آ
❣اینجا نماند
پَر زد🕊 و از پیش ما گذشت
🌷تنگ #غــروب بود
که او بی هوا #گذشت
❣من از خــودم
برای خدا کم گذاشتم 😔
🌷 #او از خودش
برای #رضای_خدا گذشت
#شهید_براتعلی_نظرزاده🌷
#شهید_روزه_دار
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢مادر شهید: در #وصیتنامهاش تاکید داشت که از امر به "معروف و نهی از منکر" غافل نشویم❌ 🔰ما همیشه یک
🍃❤️🍃❤️🍃❤️
چقدر سخت است...
حال #عاشقی💖
که نمیداند
معشوقش💞 نیز
هوای #او را دارد یا نه⁉️
#شهید_محمدحسین_مومنی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥 حکایتی از عملیات نبل والزهرا 🔴 پیکر شهید سعید علیزاده دربین همرزمان 🔹 دستش را شهيد #نويد_صفري گرفت
🌷جهـ🌍ـان برای شما...
#او برای #من کافیست
🌷مرا رها بکنیدم
به دشتِ🍃 دامنِ #او
🌷به گم شدن
وسطِ پیچ و تابِ💫 موهایش
🌷که گیج کرده مرا
#عطرِ مانده از تنِ او ...
#شهید_سعید_علیزاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
امام زمان عج_109.mp3
2.27M
#فایل_صوتي_امام_زمان 96
🌱 لحظه ی انقلابِ طبیعت؛
لحظه ی تحوّل تو، هم هست؛
🌾 اگر منظورت از حوّل حالنا...
پاگشایِ حضورِ دائمیِ #او در میانِ دغدغه های قلبت باشد ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#ﺧﺎﺩم_اﻟﺸﻬﺪا یعنی: خودش راندیدن❌ سیمای نورانی #تو درجان می رود😍 ای شهید🌷! #شهید_حجت_الله_رحیمی
#کلام_شهید
#آقای_من!
تو هم نشانه ی ✨الله✨ هستی
و هم نشانی از #او داری ...
خداوند♥️ از فرط پیدایی از دیده ها پنهان مانده و #تو هم چنینی!
💥ای وای بر ما
که کوری خود را همیشه با تعبیر #غیبت_تو می آوریم و در این مسئله #تو را متهم می کنیم و دائم میگوییم (توبیا)😔
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#نیمه_پنهان_ماه 1 زندگی #شهید_مصطفی_چمران 🔻به روایت: همسرشهیــد #قسمت_چهارم 4⃣ 🔮مصطفی گفت: همه تاب
❣﷽❣
#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ
🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد
#قسمت_پنجم 5⃣
🔮یادم هست در یکی از سفر هایی که به روستا ها می رفت همراهش بودم. داخل ماشین هدیه ای به من داد - #اولین هدیه اش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم - خیلی خوش حال شدم😍 و همان جا باز کردم دیدم #روسری است، یک روسری قرمز با گل های درشت، من جا خوردم. اما او لبخند زد و به شیرینی گفت: «بچه ها دوست دارند شما را با روسری ببینند» از آن وقت روسری گذاشتم و مانده.
🔮من می دانستم بچه ها به مصطفی حمله می کنند که چرا شما خانمی را که #حجاب ندارد می آوري مؤسسه اما برایم عجیب بود که مصطفی خیلی سعی می کرد - خودم متوجه می شدم - مرابه بچه ها نزدیک کند💕 می گفت:« ایشان #خیلی_خوبند. این طور که شما فکر می کنید نیست. به خاطر شما می آیند مؤسسه و می خواهند از شما یاد بگیرند. ان شاءالله خودمان بهش یاد می دهیم.
🔮نگفت این حجابش درست نیست. مثل ما نیست، فامیل هایش آن چنائی اند. این ها خیلی روی من #تاثیر گذاشت. او مرا مثل یک بچه کوچک قدم به قدم جلو برد، به اسلام آورد👌 نُه ماه... نه ماه زیبا با هم داشتیم و بعد ازدواج💍 کردیم. البته ازدواج ما به #مشکلات سختی بر خورد. «تو دیوانه شده ای، این مرد بیست سال از تو بزرگ تر است، #ایرانی است، همه اش توی جنگ است، پول ندارد، همرنگ ما نیست❌ حتی شناسنامه ندارد.»
🔮سرش را گرفت بین پاهایش و چشم هایش را بست😔 چرا ناگهان همه این قدر شبیه هم شده بودند؟ انگار این حرفها متن یک نمایش نامه بود که همه حفظ بودند جز #او؛ مادرش، پدرش، فامیل، حتی دوستانش. كاش او در یک "خانواده معمولی" به دنیا آمده بود. كاش او از خودش ماشين نداشت، کاش پدر او به جای تجارت بین #آمریکا و ژاپن معلمی می کرد، کارگری می کرد، آن وقت همه چیز طور دیگری می شد...
🔮می دانست، می دانست وضع #مصطفی هم بهتر از او نیست. بچه هایی که با مصطفی هستند او را دوست ندارند، قبولش نمی کنند... آه خدایا سخت ترین چیز همین است. کاش مادر بزرگ اين جا بود . اگر او بود #غاده غمی نداشت. مادر بزرگ به حرفش گوش می داد. دردش💔 را می فهمید.
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎀در دامان خاک #دامغان چشم به جهان گشود.در چشمان پدر شوقی بود که در نگاه اول هم میتوانستی آن را بیاب
🌷جهـ🌍ـان برای شما...
#او برای #من کافیست
🌷مرا رها بکنیدم
به دشتِ🍃 دامنِ #او
🌷به گم شدن
وسطِ پیچ و تابِ💫 موهایش
🌷که گیج کرده مرا
#عطرِ مانده از تنِ او ...
#شهید_سعید_علیزاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣اینجا نماند
پَر زد🕊 و از پیش ما گذشت
🌷تنگ #غــروب بود
که او بی هوا #گذشت
❣من از خــودم
برای خدا کم گذاشتم 😔
🌷 #او از خودش
برای #رضای_خدا گذشت
#شهید_براتعلی_نظرزاده🌷
#شهید_روزه_دار
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸تازه میخواست ازدواج💍 کنه به #شوخی بهش گفتم: خیلی دیر جمبیدی، تا بخوای ازدواج کنی ان شاالله بچه دار
#پدرم_رفت
ولی یادش هست ونگاهش باقیست!
دور دست نظرم، #چهره او می بینم
او به من میخندد😍
یاد گرماے #بغل ڪردن او می افتم!
ڪاش بود♥️ و من هم
بوسه اے از رخ #او میچیدم
#شهید_محمد_پورهنگ
#شهید_مدافع_حرم 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
°•جمعه یعنی
⇜در سرت فکر💭 نگارت آمده
°•جمعه یعنی
⇜وقت ناب #انتظارت آمده
°•جمعه یعنی
⇜ #نام_او باشد فقط روی لَبَت
°•جمعه یعنی
⇜ #عشق_او باشد فرایند تَبَت♥️
°• #جمعه_یعنی
⇜عطر نرگس🌸 در هوا سر میکشد
°•جمعه یعنی
⇜قلب عاشـ💖ـق سوی #او پرمیکشد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
بحق علی بن موسی الرضا(ع)
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#او چید گلی سرخ🌹
ز گلـــــزارشـهادت
ازسمت #زمین رفت به میدان سعادت
💥ازخاک رهاگشت، #دلش💖 سوی کجا رفت❓
انگــــار به# دنبال دل آیـــنه هـــا رفت
#شهید_علا_نجمه🌷
#سلام_صبحتون_شهدایی🌸🍃
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 4⃣#قسمت_چهارم 💢... اوست که #مى_آفریند، #مى_میراند و دوب
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
5⃣#قسمت_پنجم
💢باید #دعاکنى برایشان، باید از #او بخواهى که خواسته هایشانرا متحول کند، قفل 🔐دلهایشان 💓را بگشاید.
#دعا مى کنى، همه را دعا مى کنى ،
چه آنها را که #مى_شناسى و چه آنها را که نمى شناسى .
🖤چه آنها که #نامشان را در نامه هاى✉️ به برادرت دیده اى و اکنون خبرشان را از سپاه دشمن 👹مى شنوى و چه آنها که نامشان را ندیده اى و نشنیده اى .
به اسم قبیله و #عشیره دعا 🤲مى کنى ، به نام شهر و دیارشان دعا مى کنى .
💢 به نام #سپاه مقابل دعا مى کنى!
دعا مى کنى ، هر چند که مى دانى قاعده دنیا همیشه بر این بوده است . همیشه #اهل_حقیقت #قلیل بوده اند و اهل باطل #کثیر. باطل ، جاذبه هاى نفسانى دارد. کششهاى شیطانى دارد.
🖤پدر همیشه مى گفت :
لا تستو حشوا فى طریق الهدى لقلۀ
اهله . در #طریق هدایت از کمى نفرات نهراسید.پیداست که کمى نفرات ، #خاص طریق هدایت است . همین چند نفر هم براى سپاه هدایت #بى_سابقه است . اعجاب برانگیز است .
💢 پدر اگر به همین تعداد، برادر داشت ، لشکر داشت ، همراه و #همدل و همسفر داشت ، پایه هاى اسلام را براى ابد در جهان محکم مى کرد. دودمان #معاویه را برمى چید که این دود اکنون روزگار #اسلام را سیاه نکند.اما پس از ارتحال پیامبر چند نفر دور #حقیقت ماندند⁉️
🖤راستى نکند که فردا در گیرودار معرکه ، همین سپاه #اندك نیز برادرت را #تنها بگذارند؟ نکند خیانتى که پشت پدر را شکست💔 ، دل فرزند را هم بشکند؟ مگر همین چند صباح پیش نبود که معاویه فرماندهان و نزدیکان سپاه برادرت مجتبى را یکى یکى #خرید و او تنها و بى یاور ناچار به عقب نشینى و سکوت کرد؟
💢 این را باید به #حسین بگویى .
هم امشب🌙 بگویى که دل نبندد و به وعده هاى مردم این دنیا. این درست که #شهادت براى او رقم خورده است و خود طالب عزیمت است . این درست که براى شهیدى مثل او فرق نمى کند که هم مسلخانش #چندنفر باشند. اما به هر حال #تجربه مکرر دلشکستگى پیش از شهادت ،🕊 طعم شیرینى نیست .
🖤خوب است در میانه نمازها📿 سرى به حسین بزنى ، هم #دیدارى تازه کنى و هم این #نکته را به خاطر نازنینش بیاورى . اما نه ، انگار این #بوى_حسین است ، این صداى گامهاى حسین است
که به #خیمه 🏕تو نزدیک مى شود و این دست اوست که یال خیمه را کنار مى زند و تبسم ☺️شیرینش از پس پرده طلوع 🏜مىکند.
💢 همیشه همین طور بوده است...
هر بار دلت #هواى او را کرده ، او در #ظهور پیش قدم شده و حیرت را هم بر اشتیاق و تمنا و شیدایى اتافزوده.#تمام_قد پیش پاى او برمى خیزى و او را بر #سجاده_ات مى نشانى.
مى خواهى تمام تار و پود سجاده از بوى حضور او آکنده شود.
🖤مى گوید:
خواهرم ! در نماز شبهایت🌙 مرا فراموشى نکنى. و تو بر دلت مى گذرد...
چه جاى #فراموشى برادر؟ مگر جز تو قبله دیگرى هم هست ؟ مگر ماهى🐋 ،حضور آب را در دریا 🌊
فراموش مى کند؟ مگر زیستن بى یاد تو معنا دارد؟ مگر زندگى بى حضور خاطره ات ممکن است ⁉️
💢احساس مى کنى که #خلوت ، خلوت نیست و حضور غریبه اى هرچند خودى از حلاوت خلوت مى کاهد، هرچند که آن
#غریبه خودى ، «نافع بن هلال» باشد و نگران برادر، بیرون در ایستاده باشد.
پیش پاى حسین ، زانو مى زنى ، چشم در آینه چشمهایش مى دوزى و مى گویى :حسین جان ! #برادرم ! چقدر
🖤 مطمئنى به #اصحاب امشب که فردا در میان معرکه تنهایت نگذارند؟
حسین ، نگرانى دلت را لرزش مژگانت درمى یابد، عمیق و #آرام_بخش نفس مى کشد و مى گوید:خواهرم ! نگاه که مى کنم ، از #ابتداى_خلقت_تاکنون و از #اکنون_تاهمیشه ، اصحابى باوفاتر و مهربانتر 🌷از اصحاب امشب و فردا نمى بینم .
💢 همه اینها که #امشب در سپاه من اند، فردا نیز د ر کنار من خواهند ماند و پیش از من دستشان را به دامان جدمان خواهند رساند.احساس مى کنى که سایه پشت خیمه ، بى تاب از جا کنده مى شود و خلوت مطلوبتان را فراهم مى کند.
🖤آرزو🌸 مى کنى که کاش #زمان متوقف مى شد. #لحظه ها نمى گذشت و این خلوت شیرین تا قیامت امتداد مى یافت . اما غلغله ناگهان بیرون ، حسین را از جا مى خیزاند و به بیرون خیمه مى کشاند.
تو نیز دل #نگران از جا بر مى خیزى..
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
☆بسم رب الزهرا☆
🍃از همه #دلبری کردیم، جز #مهدی...
دل مهدی را بردن، هنر میخواهد که ما هنوز بی هنریم🥺
🍃میدانی! #بدبختی ما بی هنران از آن جا شروع شد که با آن همه گنج های پنهان در درونمان باز هم به بیراهه کشیده شدیم. از چه رو؟ با نشناختن اهل بیت، با نشناختن #مولایمان...
🍃اما در این میان، هنرمندانی بودند که نه تنها به بیراهه نرفتند، بلکه با انتخاب هایشان عجیب دلبری کردند. بلکه با انتخاب هایشان ما را به #تفکر وا داشتند. انتخاب های آنها، تلنگری شد برای تامل ما، یکی مانند #او ..
🍃اویی که هیچ چیز در این دنیا #آرامَش نمی کرد، جز وصال حق و خشنودی او. اویی که حتی اگر از انتخاب هایش هم بگذری، مقدمه صفحات زندگی اش، #نماز_اول_وقت بود و اگر چند خط پایین تر می آمدی، می رسیدی به نیکی به والدین و در آخر ختم میشد به همنشینی با #زیارت_عاشورا🌹
🍃اما از او که بگذریم، می رسیم به همان خود بی هنرمان که در این روزهای #غریب که حالمان را عجیب گرفته، به فکر شناختن هم نیستیم، حال عمل کردنمان پیشکش...😓
♡ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج♡
✍نویسنده : #مونا_زارع
🌺به مناسبت سالروز #تولد #شهید_مدافع_حرم_حسن_غفاری
📅تاریخ تولد : ۲۵ شهریور ۱۳۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱ تیر ۱۳۹۴، سوریه درعا
📅تاریخ انتشار : ۲۴ شهریور ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : قطعه ۲۶ بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh