3⃣9⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا
💠عنایت امام زمان(عج) به رزمندگان
🌷از جایی که عملیات #بستان برای آزادسازی این شهر صورت گرفت تا خود شهر، شصت کیلومتر فاصله بود. بعد از پیشروی خوبی که برای آزادسازی صورت گرفت، تا ده کیلومتری شهر جلو آمدیم. از آنجا تا بستان با سه پل مواجه بودیم: سابله اول و دوم و سوم.
🌷عراقی ها سعی می کردند #نگذارند قوای اسلام از پل ها عبور کنند؛ زیرا عبور از آنها #آزادی_بستان را در پی داشت. نمی دانستیم چگونه از پل ها بگذریم. برای رفع آن مشکل به ائمه اطهار به ویژه آقا #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه) متوسل شدیم.
🌷هنگام غروب بود. ناگهان یک نفر روحانی با #پوششی_سبز به ما نزدیک شد. گمان کردیم از روحانیون رزمنده قمی است. ایشان فرمودند: من نقشه اطلاعات و عملیات را دارم. آن را به شما می دهم تا از پل عبور کنید. در کنار او نشستیم. او گفت: دشمن، بیشتر متوجه بالای پل هاست. شما می توانید از #زیر پل ها عبور کنید و شهر را دور بزنید.
🌷جمعی از رزمندگان اسلام از او پرسیدند: آیا ما می توانیم از زیر پل ها عبور کنیم؟ آن آقا فرمود: آری، بعد از آنکه گروه اطلاعات و عملیات عبور کردند، شما هم پشت سرشان بروید. ما طبق دستور فوق عمل کردیم و بستان را محاصره و سرانجام #آزادش کردیم.
🌷وقتی داخل شهر شدیم، دیگر آن فرد را ندیدیم. آزادی بستان را که جشن می گرفتیم، از فرماندمان پرسیدیم: آیا شما چنین شخصی را که نقشه اطلاعات و عملیات به همراه داشت، می شناسید؟ همگی آنها از آن موضوع اظهار بی اطلاعی کردند.
راوی: رزمنده محمد پورپاریزی
📚 كتاب "عنایات امام زمان (ع) در هشت سال دفاع مقدس"
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#یادم_نمیرود 1⃣ 💢تا ابد آن #برادر_بسیجی از یاد نمی برم وقتی که دوره ماموریتش به اتمام رسیده بود ودر
#یادم_نمیرود 2⃣
💢فرمانده لشکربیست ساله، #فرمانده قرارگاه بیست ودو ساله، فرمانده اطلاعات عملیات نوزده ساله، فرمانده گردانهای رزمی #زیر بیست سال📆اینها نمونه هایی از غیرت انقلابی سربازان امام خمینی(ره) بودند که تن #استکبار را بلرزه در آورده بود
💢وتئوریسین های سیاسی و نظامی جهان ظهور جریان توفنده و غیر قابل مهاری را درمنطقه #خاورمیانه پیش بینی کردند به همین خاطر از هیچگونه اقدام پنهان وآشکاری در راستای مهار این قدرت انقلابی ایران فروگذار نکرد❌
💢در واقع گردانندگان اصلی صحنه های این نبرد سرنوشت ساز، #جوانان زیر سی سال بودند👌 که مایه تعجب😟 کارشناسان بزرگ جنگ در دنیا شده بود. آن چیزی که جنگ را به پیش می برد ✘نه قدرت سخت افزارهای نظامی بود و ✘نه تدابیر تئوریسین های نظامی.
💢بلکه #ایمان به هدف و راهی بود که توسط "رهبریت نهضت" برای این سربازان فداکارو انقلابی ترسیم شده بود. جلوه های تکرار ناشدنی💯 صحنه های نبرد وایثار ومقاومت پشتیبانان جبهه ها برپیچیدگی های جنگ و غیر قابل تصور بودن آن در منظر #بیگانگان افزوده بود.
💢حال از آن #کاروان جز آتشی درمنزل بجای نمانده است این آتش بعضا دردلهای داغدار💔 وگاه درقلبهای #مجروح و گاه دربدن های خسته😓 تجلی یافته است ولی هرچند ریش های این سربازان تاریخ ساز به #سپیدی گرائیده ولی "ریش " دوران مقاومت همچنان قابل بازتولید می باشد💪
💢وگویا این " ریش" تا #ابدیت با این کاروان دردمندانه همراهی می کنند. با کمی تانی می توان گفت تا ابد به "همت این ریش ها" وامداریم و برای همیشه به آستان آن یاران سفر کرده و این #جاماندگان از قافله رستگاری بدهکاریم🙏
#شرمنده_ی_شهدا🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
5⃣4⃣#قسمت_چهل_پنچم
💢چهار دست به #زیر اندام نحیف او مى برید و آنچنانکه بر درد او نیفزاید، آرام از جا بلندش مى کنید... و با #سختى و #تعب بر شتر مى نشانید.
تن، طاقت نگه داشتن سر را ندارد....
سر فرو مى افتد و پیشانى بر گردن شتر مماس مى شود.... هر دو، دل رها کردن او را ندارید و هر دو همزمان اندیشه مى کنید که این تن #ضعیف و #لرزان چگونه فراز و نشیب بیابان و محمل لغزان را تاب بیاورد.
🖤#عمرسعد فریاد مى زند:
_غل و زنجیر! و همه #باتعجب به او نگاه مى کنند که :_براى چه ؟!
اشاره مى کند به محمل سجاد و مى گوید: _ببندید دست و پاى این جوان را که در طول راه فرار نکند.عده اى #مى_خندند.. و تنى چند #اطاعت فرمان مى کنند و تو سخت دلت مى شکند.
💢بغض آلوده مى گویى:
_✨چگونه فرار کند کسى که توان ایستادن و نشستن ندارد؟! آنها اما کار خودشان را مى کنند.... #دستها را #بازنجیر🔗 به گردن مى آویزند و #دوپا را باز با زنجیر از #زیرشکم_شتر به هم قفل🔒 مى کنند.#سپید شدن مویت را در زیر مقنعه ات احساس مى کنى... و خراشیدن قلبت را و تفتیدن جگرت را.
🖤از اینکه توان هیچ #دفاعى ندارى ،
#مفهوم_اسارت را با همه وجودت لمس مى کنى.#دشمن براى رفتن ، سخت شتابناك است و هنوز تو و سکینه بر زمین مانده اید... اگر دیر بجنبید دشمن پا پیش مى گذارد و در کار سوار شدن #دخالت مى کند.دست سکینه را مى گیرى.. و زانو خم مى کنى و به سکینه مى گویى: _✨سوار شو!سکینه مى خواهد بپرسد: پس شما چى عمه جان!
💢اما #اطاعت_امر شما را بر خواهش دلش ترجیح مى دهد.اکنون #فقط_تو مانده اى... و آخرین شتر بى جهاز و...
یک دریا دشمن و...کاروان پا به راه که معطل سوار شدن توست.نگاه دوست و دشمن ، خیره تو مانده است... چه مى خواهى بکنى زینب ؟! چه مى توانى بکنى ؟!
🖤شب 🌙هنگام...
وقتى با آن جلال و جبروت ، به زیارت قبر پیامبر مى رفتى ، #پدر دستور مى داد که #چراغهاى_حرم را
خاموش کنند، #حسن در #پیش_رو...
و #حسین در #پشت_سر،... گام به گام تو را همراهى مى کردند که مبادا چشم_نامحرمیبه#قامت_عقیله_بنى_هاشم بیفتد.... و #سنگینى_نگاهى ، زینب على را بیازارد....
💢اکنون.... اى ایستاده تنها!
اى بلندترین قامت استقامت ! با سنگینى اینهمه نگاه نامحرم ، چه مى کنى ؟
تقدیر اگر چنین است چاره نیست ، باید سوار شد. اما چگونه ؟!پیش از این هر گاه عزم سفر مى کردى ، بلافاصله #حسن پیش مى دوید،#عباس زانو مى زد و رکاب مى گرفت... و تو با تکیه بر دست و بازوى #حسین بر مى نشستى.
در همین آخرین سفر از مدینه ، پیش از اینکه پا به کوچه بگذارى ،...
🖤#قاسم دویده بود و پهلوى مرکبت کرسى گذاشته بود، #عباس زانو بر زمین نهاده بود، #على_اکبر پرده کجاوه را نگاه داشته بود، حسین دست و بازو پیش آورده بود تا توآنچنانکه #شایسته عقیله یک قبیله است ، بر مرکب سوار شدى.آرى ،... پیش از این دردانه بنى هاشم ، عزیز على و #بانوى مجلله اهل بیت اینگونه بر مرکب مى نشست....
💢 و اکنون #هزاران_چشم...
#خیره و #دریده مانده اند تا #استیصال تو را ببینند... و براى #استمداد ناگزیر تو، پاسخى از #تحقیر یا #تمسخر یا #ترحم بیاورند.
خدا هیچ عزیزى را در #معرض طوفان #ذلت قرار ندهد.خدا هیچ #شکوهمندى را دچار #اضطرار نکند.امن یجیب المضطر اذا دعا و یکشف السوء(21)
🖤چه کسى را صدا کردى ؟
از چه کسى مدد خواستى ؟آن کیست در عالم که خواهش #مضطر را اجابت کند؟
هم او در گوشت زمزمه مى کند...
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣5⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷 #رزق_محرم ☘️ #سلامبࢪابࢪاهیم ☘️ 🔸 #ابراهيم در اول ارديبهشت سال 1336📅 در م
🍄🍁🍄🍁🍄
🥀با عصاي #زير بغل توی كوچه راه ميرفت.مدام به آسمان🌫 نگاه میكرد و سرش را پايين می انداخت.
رفتم #جلو و ازش پرسيدم: آقا ابرام چی شده⁉️اول جواب نميداد. اما با اصرار من گفت:هر روز تا اين موقع حداقل يكی از بندگان خدا به ما مراجعه ميكرد و هر طور شده مشكلش رو حل ميكرديم.
🍃اما امروز از صبح ⛅️تا حالا كسی به من مراجعه نكرده! ميترسم كاري كرده باشم كه #خدا توفيق خدمت را از من گرفته باشه...
(منبع: سلام بر ابراهیم جلد یک)
🥀 آقا ابراهیم؟!با مرام؟! پهلوون؟!!
گل پسر #حضرت زهرا سلام الله علیها!
تویی که دنبال خلق خدا بودی،تا گره از کار هاشون باز کنی؛#مشکلاتشونو حل کنی...حالا ما سرمون رو به آسمونه!
سمت نگاه مهربونت!🌸
🍃سمت دست های گره #گشایت،
تا به به واسطه تو، خدا گره از کار های ما باز کنه و هرچی خیر و #صلاح ما هست بهمون بده...
آمین...
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh