🔰 #سیره_شهدا | #بیزاری_از_دروغ
🌟از دروغ گفتن بیزار بود...
یعنی چند سال زندگیمون حتی یک کلمه ازش دروغ نشنیدم...
نمازش رو اول وقت میخوند و تا جایی که میشد جماعت میخوند...
خیلی مهربون و خوش رفتار بود.
سعی میکرد همه را به کارای خوب دعوت کنه.
🌷شهید رضـــانقشی 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰 #سیره_شهدا | #بخشندگی
🌟تیکه کلامش این بود: خدا بزرگه میرسونه...
یه نیسان داشت که با اون روزیشو در می آورد پشتِ دخلِ نان بربری هم می رفت تا اگه مستمندی رو میشناسه نان مجانی بهش بده...
عجیب دست و دلباز بود و اگه مستمندی رو می دید هر چی داشت بهش می بخشید، فکر نمی کرد شاید یه ساعت بعد خودش بهش نیاز پیدا کنه
گاهی یه روز کلی با نیسانش کار می کرد اما روز بعد پول بنزینشو از من میگرفت!!
ته و توی کارشو درمی آوردم می فهمیدم کل پولو بخشیده...
🌷شهید مجید قربانخانی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰 #سیره_شهدا | #نماز
🌟همراه با ابراهیم به سمت مقر سپاه میرفتیم تا وسایل لازم را برای رزمندگان تحویل بگیریم. صدای اذان ظهر که آمد، ماشین را در مقابل یک مسجد نگه داشت. گفتم: آقا ابراهیم، بیا زودتر بریم مقر، همونجا نماز رو میخونیم. ما که بیکار نیستیم. داریم کار رزمنده ها رو انجام میدهیم. این هم مثل نمازه.
با لبخندی بر لب نگاهم کرد و گفت: تموم این کارها بازیه. هدف از جنگ و جبهه و ... اینه که نماز زنده بشه. هدف تمام کارهای ما اینه که ما عبد خدا و اهل نماز اول وقت بشیم.
انشاءاللّه اثر اهمیت به نماز اول وقت رو تو زندگی خودت میبینی.
🕊🌷شهید ابراهیم هادی🌷🕊
📚 منبع : کتاب خدای خوب ابراهیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰 #سیره_شهدا | #بخشندگی
🌟تیکه کلامش این بود: خدا بزرگه میرسونه...
یه نیسان داشت که با اون روزیشو در می آورد پشتِ دخلِ نان بربری هم می رفت تا اگه مستمندی رو میشناسه نان مجانی بهش بده...
عجیب دست و دلباز بود و اگه مستمندی رو می دید هر چی داشت بهش می بخشید، فکر نمی کرد شاید یه ساعت بعد خودش بهش نیاز پیدا کنه
گاهی یه روز کلی با نیسانش کار می کرد اما روز بعد پول بنزینشو از من میگرفت!!
ته و توی کارشو درمی آوردم می فهمیدم کل پولو بخشیده...
🌷شهید مجید قربانخانی🌷
شادی روحش صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh