eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
7.9هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
خواب زیبای محمدمهدی خیزاب #فرزند_شهید 💠دردو دل فرزند شهید با #عکس حضرت آقا خامنه ای 🔸محمدمهدی میگف
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🔰فرازی از سخنان همسر بزرگوارشهید #مسلم_خیزاب درباره ی وسایل شهید که با همت #پسرشان تبدیل به گنجینه✨ ایی شده است: 🔹او در ابتدا ما را به سمتی می‌برد که عکس #هشت_شهید دوران دفاع مقدس بر روی دیوار آن جای گرفته‌ است. •خرازی، •همت، •کاظمی، •تورجی‌زاده و...!🌷 با دست به آنها اشاره می‌کند و می‌گوید: این #شهدا از شهدای مورد علاقه💖 آقا مسلم بودند. 🔸قبل از اینکه راهی #سوریه شود، خودش عکس آنها را اینجا زد و گفت: اگر رفتم سوریه و برگشتم، اینجا را نورپردازی💫 می‌کنم، ولی اگر برنگشتم و #شهید شدم، عکس من را هم پایین این عکس‌ها📸 بزنید. 🔹به او پیشنهاد کردم آیه مبارک «بسم الله الرحمن الرحیم» را هم کنار این #عکس‌ها بچسبانیم، ولی نظر او این بود که به جای آن بنویسم "بسم رب الشهدا" در پایین این عکس‌ها اما عکس حاج قاسم #سلیمانی جور دیگری با تو حرف می‌زند 🔸وقتی آن طرف‌تر آن هم، عکس #آقامسلم در قاب چشمانت😍 جای می‌گیرد که انگار قسمتش بوده روزی تصویر او نیز در کنار تصاویر دوستان شهیدش🌷 روی دیوار بنشیند و نام #شهید روی پیشانی‌اش بخورد.  #شهید_مسلم_خیزاب 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
•{ #پس_زمینه ♥️🌿 #شهید_مسلم_خیزاب #سالروز_شهادت 🌸}• 🍃🌹🍃🌹 @shahed_sticker
آفتاب ! پلکِ نازکِ آبیِ خواب😌 بیداری لبخندهای من هر صبـ☀️ـح در بستری از مهتاب و ستاره بر می خیزی، تا جهانی، به پاشویه ی بیندیشد 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🔰فرازی از سخنان همسر بزرگوارشهید #مسلم_خیزاب درباره ی وسایل شهید که با همت #پسرشان تبد
🔸کار همیشگی اش بود. لباس اش را که می پوشید دست به سینه می گذاشت و سلام به امام حسیــن (علیه السلام) می داد🕊 🔹بعد هم رو به عکس حضـرت آقا می ایستاد و می گذاشت. 🔸بهش گفتم: مگه آقا شما را می بیند که همیشه احتـرام میذاری⁉️ بهم گفت:  وظیفه ی من احترام به حتی اگر به ظاهر ایشان من را نبینند. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌟♥️🌟 🍂می‌شود باز تـ✨ـو در خانۀِ ما پا بنهی😍 🍃می‌شود باز مرا در جا بدهی 🍂دل💓 من تنگ برای بغلت شد 🍃وعدۀِ از چه غلط شد بابا⁉️😔 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌙💥★🌙💥★🌙💥★🌙 ★بروی قبرم بنویسید که: 🍂تشنه نابودی ها بوده و هستم ★و روزم 🍂روز نابودی صهیونیست است. 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸کار همیشگی اش بود. لباس #نظامی اش را که می پوشید دست به سینه می گذاشت و سلام به امام حسیــن (علیه ا
‍ 🌸🍂بسم‌رب‌الشهدا ✍قلم به میگیرم و میخواهم بار دیگر از رشادت، و ایثار برایتان بگویم.از کسی که تمام زندگیش وقف این راه شد ، الگوی مردم شد. از کسی که با آرزوهای ما زمین تا آسمان فرق میکند ، آنقدر دلش بزرگ بود از خیلی چیزها گذشت تا ثابت کند عشقی که نسبت به دارد ظاهری نیست. ♨️میخواست باشد ، برای چیزی که از تمام وجود دوستش دارد قدمی بردارد، برای آرزوهایش تلاشی بکند و به خواسته اش برسد. در سال ۵۹ زمینی شد. ی زیادی به سپاهی بودن داشت.عاشق💞 بود و سرباز ولایت بودن حس خوبی به او میداد آرزویش نابودی صهیونیست ها بود. ♨️مسلم ۲۰مهر به 📅آرزویش رسید به سوی آسمان🌫 پرواز کرد.🕊 هنوز هم هستند کسانی که در این دنیا به فکر میکنند و اخرتشان هم باهمنشینی پیوند میخورد. اما ما چه کنیم⁉️قلب و بوی دنیا میدهد و دل کندن برایمان سخت است. 🍃شهید جان نگاهی...! ✍نویسنده: 🌱به مناسبت سالروز شهادت 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
وقتی معلوم نبود که بابا کی برمیگرده یا اصلا بابا برمیگرده ، هم میرفت تو کوله پشتی تا مثلا بابا بره🙂🥺💔 (☘🍄)۰۰ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سر قبر که رفتیم دقایقی با شهید آهسته درد و دل کرد بعد گفت: آمین بگو من هم دستم را روی قبر شهید تورجی ‌زاده گذاشتم و گفتم هر چه گفته را جدی نگیرید... اما دوباره تاکید کرد تو که می‌دانی من چه می‌خواهم پس دعا کن تا به خواسته‌ام برسم... را از شهید تورجی زاده خواست... 🌷 راوی : ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سر قبر که رفتیم دقایقی با شهید آهسته درد و دل کرد بعد گفت: آمین بگو من هم دستم را روی قبر شهید تورجی ‌زاده گذاشتم و گفتم هر چه گفته را جدی نگیرید... اما دوباره تاکید کرد تو که می‌دانی من چه می‌خواهم پس دعا کن تا به خواسته‌ام برسم... را از شهید تورجی زاده خواست... 🌷 ‎‎‌‌‎‎‎‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
من اجازه نمی‌دادم شهید خیزاب زمانے ڪه محاسن خود را اصلاح می‌ڪنند آن را دور بریزند و نگه می‌داشتم تا در آب روانے بریزم، چند بارے قبل از شهادتشان فرصت نشده بود که برویم و محاسنشان را دور بریزیم محمدمهدے این مسئله را می‌دانست ، یک روز ڪه با گریه از من اصرار ڪرد آن‌ ها به پسرمان دادم ڪه ببیند و به محض دیدنشان گریه‌اش شدت گرفت و ساعت‌ ها روے آن‌ها خوابید تازه آن لحظه من روضه حضرت رقیه(س) را درک ڪردم ڪه لحظه‌اے ڪه ایشان طلب پدر ڪرد سر پدر را برایش بردند.💔🥀 ♥️🌱 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh