eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی آخرین آرزو 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 حاجی می گفت:« خیلی پیشم بودن، وقتی می خواستن تشریف ببرن یکی از آن بزرگوارها، عیناً انگشتر زنم را نشانم دادند. با لحنی که دل و هوش از آدم می برد فرمودندانگشتر تان در چه حال است؟» من خیلی تعجب کرده بودم بعد دیدم فرمودند: «بگویید همان انگشتر را بیندازند توی ضریح» گونه های برادرم خیس اشک شده بود حال خودم را نمی فهمیدم حالا می دانستم خواست خودش نبوده که انگشتر را بیندازم ضریح فرمایش همان هایی بود که به خاطرشان می جنگید و شاید هم یاد آوری این نکته که «هر چیز به جای خویش نیکوست» حمید خلخالی عشق او به خانم فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) بیشتر از این حرف ها بود که به زبان بیاید یا قابل وصف باشد. یک بار بین بچه ها گفت: «دوست دارم با خون گلوم اسم مقدس مادرم " ۱ " رو بنویسم» به هم نگاه کردیم، نگاه بعضی ها تعجب زده بود؛ اینکه می خواست با خون گلویش بنویسد، جای سؤال داشت. همین را هم ازش پرسیدم قیافه اش جدی تر شد گفت: «یک صحنه از روز عاشورا همیشه قلب منو آتیش می زنه!» با شنیدن اسم عاشورا حال بچه ها از این رو به آن رو شد خودش هم منقلب شد و با صدای لرزان ادامه داد: «اون هم وقتی بود که آقا اباعبدالله (سلام الله علیه) خون علی اصغر (علیه السلام) رو به طرف آسمان پاشیدند و عرض کردند خدایا قبول کن؛ من هم دوست دارم با همین خون گلویم، اسم مقدس بی بی رو بنویسم تا عشق و ارادت خودم رو پاورقی ۱- همیشه نام مبارک حضرت را به همین لفظ مادر خطاب می کرد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh