eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید علمدار: هر وقت خواستید برای من کاری انجام دهید، 👈 #زیارت_عاشورا را بخوانید،سه بار هم در اول و
8⃣6⃣4⃣ 🌷 💠 شهیدی که با خواندن زیارت عاشورا بر سر مزارش حاجت میدهد👇👇 🌷 🔹روزی سر مزار سید نشسته بودیم. خانم من گفت: "من هرچه از خدا بخواهم با خواندن در کنار مزار سید بر آورده میشود." 🔸آن روز گفت: "آقا سید، من این زیارت عاشورا را به شما می خوانم. از خدا می خواهم زیارت عمه سادات، (سلام الله علیها) را نصیب ما کند."☺️ 🔹روز بعد یکی از دوستان من زنگ زد☎️ و گفت: "با یک کاروان راهی هستیم. دو نفر جا دارد. اگر گذرنامه داری، سریع اقدام کن. باور کردنی نبود😃 شب ی بعد در حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) نائب الزیاره بودیم!" 🌷☘🌷☘ 🔸در بین بچه های همکار این ماجرا را تعریف کردم. اینکه هرکسی از خدا چیزی بخواهد به سراغ می رود و با قرائت زیارت عاشورا📖 از خدا می خواهد که مشکلش برطرف شود🙏. 🔹هفته بعد سید را در عالم خواب😴 دیدم. گفت: " فلانی(از همکاران محل کار)، این مطلب را بگو..." 🔸روز بعد همان شخص در حضور جمع گفت: "تو درباره ی چی می گفتی؟! من رفتم سر قبر سید. هم خواندم. اما مشکل من حل نشد."❌😔 گفتم: "اتفاقا سید برات پیغام📩 داده. گفته تو دو تا مشکل داری!" 🔹از جمع خارج شدیم. ادامه دادم: "سید پیغام داد و گفت: " مشکل اول تو با توسل به حضرت زهرا(سلام الله علیها) حل می شود✅. اما مشکل دوم را خودت به وجود آوردی. در زندگی خیلی به دروغ گفتی و این نتیجه همان دروغ هاست!" رنگ از رخسار دوستم پریده بود😨. گفت: درسته" 🌷☘🌷☘ 🔹توی سفر همین مطالب را گفتم. نوروز 1388 بود. یکی از کاروان  جلو آمد و گفت: "من زیاد به این حرف ها اعتقاد ندارم🚫. برو به این که می شناسی بگو یه دختر شهید داره طلاق می گیره😔 برای اینکه بچه دار نمی شه. بگو آبروی خانواده در خطره." 🔸من هم بعد از سفر🚌 به سراغ مزار سید رفتم و بعد از همین مطالب را گفتم. نوروز سال 1389 همان روحانی با من تماس گرفت📞. می خواست آدرس سید را بپرسد. 🔹گفت: "با همان دختر شهید و همسر و 👶 می خواهیم بریم سر مزار سید!" 🌷☘🌷☘ 🔸 به یکی از دوستانش گفته بود: "هروقت خواستید برای من کاری انجام دهید زیارت عاشورا را بخوانید. بار هم در ✓اول و ✓آخر آن نام مادرم (سلام الله علیها) را ببرید.👌" نقل از: 📚منبع/ کتاب"علمدار" کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی شادی روحش ❤️🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴 ان شاءالله عزاداری هامون رو به یاد #شهدا و به #نیابت از شهدا🌷 انجام بدیم تا هم ✓ثواب بیشتری ببریم و هم ✓ #دعای_شهدا را با خودمون داشته باشیم. #عزاداریهاتون_قبول #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
طرح 🌷بیایم ازین سال نو و دید و بازدیدا استفاده کنیم و دست دیگران رو تو دست شهدا بذاریم 🔰کارهای زیادی میشه کرد از و عکس شهدا تا بیان جذاب و کرامات شهدا ⭕️ اینه که وقتی به کسی کمک میکنین، کار نیکی انجام میدین، عیدی میدین و ... به از یه شهید انجام بدین و کنین، چقدر خوبه در کنارش یه عکس شهید یا شهید رو هم هدیه بدین. امیدوارم دوستی تون با شهدا پایدار باشه 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥 ببینید | ویدیویی که شهید محمد اینانلو برای دخترش #حلما به جای گذاشت 🎬 برداشتی از #مستند_حلما روای
⚪️🔴⚪️🔴⚪️🔴 قدم اول👣 را دلاوران برداشتند انصاف نیست که نکنیم ↫از همین جا👉 ↫همین خیابان ↫همین کوچه🏘 وعده ما روز جهانی هم صدا با هم به از ↲شهدای مدافع حرم🌷 ↲شهدای مدافع ↲شهدای جبهه مقاومت ↲و به یاد #تطنم #ل)✊ #م 📸 #ش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻مادر شهید:  🔸محمدرضا فوق‌العاده👌 از خودش مراقبت می‌کرد، #ظاهر امروزی داشت و اصلا به ظاهرش پایبند ن
8⃣4⃣1⃣1⃣ 🌷 💠روایت آخرین تماس 🔰دفعه‌های آخر در ارتباطات تلفنی☎️ خیلی غُر می‌زد از اینکه . من احساس می‌کردم از دوری خانواده و یا سختی جا خسته شده🤔 این مدل حرف زدن‌ها از خیلی بعید بود❌ منتها جدی حرف نمی‌زد و خیلی کم می‌شد، یعنی اغلب با شیطنت‌های خاصی و با و خنده حرف‌های جدی‌اش را می‌گفت. 🔰 سه‌شنبه🗓 بود که تماس گرفت، گفت پنجشنبه، جمعه اگر نشد تا دوشنبه خانه هستم و با مظلومیت خاصی گفت خیلی خسته‌ام دیگر نا ندارم😓 بهش گفتم دو، سه روز دیگه می‌آیی🚘 🔰من و مامان خیلی ذوق داشتیم باهاش حرف بزنیم و گوشی تلفن دست دوتایمان👥 بود. در همین حین شروع به صحبت با محمدرضا کرد. یکسری حرف‌هایش برایم خیلی سنگین بود، خصوصا آن موقعی که مدت زیادی بود ندیده بودیم و توی خطر بود⚠️ و بوی خاصی می‌داد. 🔰بعد که صحبتش با مامان تمام شد، دوباره با من صحبت کرد و گفت: مامان و بابا را ⁉️ چون از من قول گرفته بود بعد از دو ماهی📆 که برمیگردد مادر و پدر را راضی کنم که برایش به برویم و من هم شب قبل اعلام رضایت را گرفته بودم. 🔰به خاطر حرفهایی که به مادرم زده بود از دستش عصبانی شدم😠 و گفتم «محمد یا منو مسخره کردی یا خودت را آدم یا یا زن می‌گیرد دوتاش با هم نمی‌شود❌». بعد یک حالت جدی به خودش گرفته و مثل کسانی که استاد هستند👨‍🏫 و با شاگردشان حرف می‌زنند 🔰به من گفت: تو خجالت نمی‌کشی😒 من باید برای تو هم بخوانم. گفتم حالا چه حدیثی را به من می‌گویی، گفت: «امیرالمومنین می‌فرماید: برای دنیایت جوری برنامه‌ ریزی کن زنده‌ای و برای آخرتت جوری کار کن که همین فردا می‌خواهی بمیری🌷». 🔰من  خیلی امیدوار شدم و گفتم باز حواسش به این دنیـ🌏ـا است و به محمدرضا گفتم«بابا راضی شد !» بعد ذوق کرد😍 و همان راضی‌ام ازت‌ها را شروع کرد و گفت به از تو یک زیارت خوب در حرم حضرت زینب🕌 به جا می‌آورم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh