🌷شهید نظرزاده 🌷
💢واسه محمدتقی هیچ فرقی نداشت🚫 و به همه ی #معصومین ارادت داشت. 🔸اما به نقل از #همسرشهید که می گفت: ی
6⃣2⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠نحوه ی شهادت
🔰اینجوری که دوست و همرزم صمیمی💞 ایشون فرمودند: موقع #ظهر به همه ی سنگرهای خط سرکشی کرد، یه کارتون برداشت و نمازش📿 رو خوند. بعد مدتی یه خمپاره💥 اومد، درست #جلو_پاش
🔰محمدتقی اعتقاد داشت که تا #موقعش نرسه هیچ آسیبی بهت نمی رسه❌ اگه کسی #شهید میشه گلوله اش از قبل معلومه، به خواهرش گفته بود، اینجوری نیست که هرکسی شهید بشه🚫 خدا شهیدا رو #از_قبل انتخاب میکنه، یکی یکی بهشون اشاره میکنه میگه: #تو_بیا😍
🔰محمدتقی وقتی داشت این حرفها رو به #خواهرش میگفت: انگشت اشاره اش👆 رو گذاشت رو #پیشونی خودش گفت: خدا میگه، تو بیا !
🔰بعد #شهادتش پیکر شهید⚰ رو وقتی دیدیم همون جایی که اشاره کرده بود جای یه ترکش⚡️ بزرگ بوده که دوستاش سعی کرده بودن جای اون ترکش رو با موی #پیشونیش بپوشونن.
👌آره اینجوری شد که خدا بهش گفت: #تو_بیا
راوی: پدر شهید
#شهید_محمدتقی_سالخورده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔸علیرضا شبها تو سوریه #نماز_شب میخواند. اولین نفری بود که بلند میشد👤 اذان میگفت و نماز جماعت برگزار میکرد. استاد قرآنمون بود و شب ها میگفت: بیاین سوره #ذاریات بخونیم. برسی کردم دیدم امام صادق (ع) فرمودند: هر کسی سوره #ذاریات را قرائت نماید، مانند چراغی درخشان✨ موجب نورانیت او در #قبر میشود.
🔹جمعه ظهر (6 آذر 94 ) توی سنگر بودیم. اگر ایستاده نماز📿 می خوندیم دشمن ما رو میزد #علیرضا نمازش رو بصورت نشسته توی سنگر ما خوند. ده الی بیست دقیقه بعد از نماز ظهر بود که تیر خورد💥 بالای چشم چپش، با اینکه کلاه سرش بود تیر از کلاه رد شد و #پیشونی اش رو شکافت😔
🔸سریع سوار ماشینش کردیم🚑 هنوز نبضش میزد و داشت خس خس می کرد. #توسل کردیم به حضرت زهرا♥️ اما علیرضا انتخاب شده بود و فدای حضرت زینب(سلام الله علیها) شد🕊وقتی می خواستیم دفنش کنیم انگار به خواب رفته بود. #آرامش توی چهره اش موج میزد.
#شهید_علیرضا_قلی_پور🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh