#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_بیست_وچهارم 4⃣2⃣
با احمدآقا و چند نفــــږ از بچہ هاے مسجد راهے بهشتـــــ زهرا شدیم. همیشہ برنامہ ۍ ما بہ ایݩ صورتـــ بود ڪہ سریــــــع از بهشتـــ زهرا برمے ڴشتیم تا بہ نمــــ❤️ــاز جماعتـــ مسجد امین الدولہ برسیݥ.
امـــ❗️ـــا آن روز دیــــر راه افتادیم. گفتیــــم : نماز را در بهــــ☘ــشت زهرا مے خوانیم.
بہ ابتداے جاده رسیدیم. ترافیـــڪ شدیـــــــدے
ایجاد شده بود. ماشیـــن در راه بنداݩ متوقفـ🚫ــ شد.
احمد نگاهے به ساعتــ🕐ـــش ڪرد. بعد درباره ے نماز #اول_وقتـــ صحبتــــ ڪرد امـــا ڪسے تحویل نگرفتــــ❗️
احمدآقا از ماشیــــن #پیاده_شد❗️ بعد هم از همہ معذرتـــ خواهے ڪرد❗️
گفتیـــم : احمدآقا ڪجا مے ری⁉️
جوابـــ داد : ایــــن راه بنـــدان حالاحالاها باز نمیشہ ، ما هم به نمـــ💜ـــاز #اول_وقتـــ نمی رسیم. من با اجازه #میــــرݦ اونــ سمتــ جاده ، یڪ مسجـــــد هستـــ ڪہ نمــــ💛ـــازم رو مے خوانم و بر مے گردݦ مسجد❗️
احمدآقا باز هم معذرتــــ خواهے ڪرد و رفت.
او هـــــر جا ڪہ بود نمازشـ را #اول_وقتـــ و با #حضــــــــــور_قلبــ اقامہ مے ڪږد.
در جاده و خیابان و... #فرقے برایش نݦے ڪرد.
همہ جا ملڪ خدا بود و او هم بنده ےے خدا.
***
بسیــــــــ🌿🌿ـــــــــــــج
( استاد محمد شاهی )
همہ ے اهل محـــݪ احتراݦ خانواده ے آن ها را داشتند. حمیدرضــا ، برادر بزرڴـــ تر احمدآقا ، سال اول جنڴ به #شہــــ💐ـــادت رسید.
همانـ سال بود ڪہ ایشاݩ وارد بسیــــــڄ شد.
طے مدتے ڭہ ایݜاݧ در بسیـــــج مسجد فعالیتـــ داشت همہ ۍ نوجواݩ هاے محــــل جذبـــ #اخلاق و #رفتــــار ایشان شدند. هر زمانــ احمدآقا به مسجــــد مے آمد جمعے نوجوانـ بہ دنباݪ او بودند.
مدتے بعد ایشاݩ بہ عنوانـــــ #مسئــــول پذیرش پایگاه بسیــــج مسجد امین الدوله انتخاب شد مسجدے ڪہ پـــر از #طلبـــــــــہ هاے فاضـل و انسان هاے وارستــــہ بود.
بعد از مدتے مسئولیتــــ ڪارهاے #فرهنگے مسجد نیز بہ عهده ے ایشانــ قرار گرفتــــ.
ڪنارفعالیتــــ در اینجا در مسجد امام حسن (علیه السلام ) #نیـــز ڪارهاے فرهنگے را انجام مے داد.
نڪتہ ے قابل توجـــــ❗️ــہ براے من این بود ڪہ وقتے ما در شرایط عادے هستیــــݦ حضور قلب در نماز #نداریم. یا اگر مشغݪہ ی فڪری داشته باشیم ، دیگــــر حواسے براے ما نمے ماند.
یا اگـــر ڪار اجرایی به عهده ے ما واگذار شود ، ڪه دیگــر هیچ❗️ ڪاملا حواس ما در نماز
#پــــــــرتــــــ می شودـ
احمدآقا #عارفی وارستہ بود ڪہ......
#ادامه_دارد ...
📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی
تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
narimani-navadiha-ir_c7d10.mp3
7.17M
🎵 #صوت_شهدایی
🌴میگفت میخوام برم بشم فدای زینب
🌴یه عمره که شنیدم از غمای زینب
🎤🎤سید رضا #نریمانی
#بسیار_زیبا_و_دلنشین👌👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌟پشت #چشمان_تو شهریست
پر از ویرانی
❣ #هرکسی چشم تو را دید
دلش ویران💔 شد...
🌟#کافر آمد که کمی
کفر بگوید از #تو...
❣یک نظر کرد به چشمان تو😍
#با_ایمان شد👌
#شهید_علی_الهادی
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5830339991749789105.mp3
2.45M
🎧 فایل صوتی
🎙واعظ: استاد #رائفی_پور
🔖 بی نمازی 🔖
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🚨 #خبر_فوری
🌷ورود پیکرهای مطهر #شهدای تازه تفحص شده به کشور
💠پیکرهای مطهر #44شهید تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس روز 📆پنجشنبه ۲۰تیر ماه ساعت ۹ صبح از مرز #شلمچه وارد کشور خواهند شد.
🔸این شهدا🌷 مربوط به #عملیات های ✓رمضان، ✓محرم، ✓خیبر، ✓کربلای پنج ✓و تک دشمن در #سال۶۷ هستند.
💐 مراسم #استقبال از پیکرهای شهدا توسط یگان تشریفات نیروی انتظامی استان خوزستان و با حضور مردم شریف آبادان و خرمشهر در مرز شلمچه برگزار خواهد شد🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔺آخرین عکس خانوادگی😔 #هميشه وقتي ميرفت مأموريت ميگفت از همه بيشتر دلم براي #محمدامين تنگ ميشود.
🌷تو با #خندہ
دوا کردی
تمـام درد هـایم💔 را
🌷کدام اکسیر #جاویدی
درون خنـدہ ات
پیـداست 😍
#شهید_علیرضا_بُریری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷تو با #خندہ دوا کردی تمـام درد هـایم💔 را 🌷کدام اکسیر #جاویدی درون خنـدہ ات پی
7⃣5⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔻راوی: دوست و همرزم شهید
💠دورفیقی که قراربود باهم صابرینی شوند
🔰آقا علیرضا بریری و بنده در #ماموریت هایی که از لشکر ۲۵ کربلا اعزام میشدیم🚌 اکثرا #باهم بودیم و مثل دو برادر در کنار هم👥 بودیم.
🔰علیرضا به عنوان #فرمانده گروهان، در گردان حمزه مشغول به خدمت بود و با اینکه #اکثرا در ماموریت بود، همیشه از علاقه💖 خودش برای ادامه خدمت در #گردان_صابرین صحبت میکرد.
🔰میگفت: حتی شده به عنوان #نیرو_عادی، دوست دارم که در آنجا خدمت کنم✌️ و در ماموریت های متعدد و متنوعِ عملیاتی آنها انجام #وظیفه کنم...
🔰چون #علیرضا هم آمادگی جسمانی و هم اطلاعات نظامی بالایی داشت و این صحبت ها تا ماموریتِ سال ۹۵🗓 #سوریه ادامه داشت.
🔰تا اینکه یکروز که در #خط_حمزه، در "خانطومان" بودیم که سردار رستمیان، فرمانده وقت لشکر برای بازدید👀 به سمت ما و #آقاعلیرضا که فرمانده تَلِّ(تپه) ۲ بودند، آمدند...
🔰در آنجا، آقا علیرضا از #علاقه خودش به ادامه خدمت در گردان صابرین با سردار صحبت کرد و آنقدر #اصرار کرد که سردار اول خندید😄 و گفت که اگر از این ماموریت زنده برگشتیم🌷 و عمری بود با پیشنهادت موافقت میکنم✅
🔰خلاصه آن ماموریت رو تموم کردیم ولی #بدون_علیرضا برگشتیم و...😔چند وقتی از آن ماموریت و #شهادت علیرضا گذشت و رفتم خدمت سردار رستمیان و صحبت علیرضا🌷 با ایشون رو مجددا یادآوری💬 کردم.
🔰موافقت ایشون رو گرفتم⚡️ولی دیگر علیرضایی نبود🚫 که با هم دوره #تکاوری بریم و با هم انتقالی به گردان صابرین بگیریم😔 ولی باور دارم ک او #کنار_من است و من الان در گردان صابرین تنها نیستم❌
#شهید_علیرضا_بریری
#گردان_صابرین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh