مداحی آنلاین - سقوط انسان های خوب - حجت الاسلام عالی.mp3
3M
♨️سقوط انسان های خوب
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌
🎙حجت الاسلام #عالی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
وقتی دلم از زمونه.mp3
6.78M
🌾وقتی دلم از زمونه خسته میشه
میام تو #گلزار🌷میشینم
🍂یکی یکی رد میشم از #کنارتون
عکس شما رو میبینم
🌾از درد دوری شما💕
یه گوشه ای، میشینم و زار میزنم😭
🍂خسته شدم #آی_شهدا😭
از این دور و زمونه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#برات_شهادت 🔰تو آخرین جلسه کاری که "سید مجتبی" حاضر بودن، برای پذیرایی سیب🍎 آوردن. یه "ابوحامد" نام
💠 دلیل حضور
🔰یکبار که حسین می خواست به منطقه برود بهش گفتم: نمیشه سوریه نری؟ نمیشه بمانی و در رکاب امام زمان علیه السلام بجنگی؟
🔰به این حرف هایی که می گفتم خودم اعتقاد نداشتم، به خودم می گفتم اگر حسین نره پس چه کسی باید برود!
فقط این حرف هارو میزدم، شاید حسین کمتر به ماموریت برود.
🔰هربار که حسین میرفت دلم به آشوب می افتاد، در جواب سوالم حسین چپ چپ به من نگاه کرد و گفت: از کجا می دونی که امام زمان علیه السلام در سوریه حضور ندارن؟ از کجا میدونی که حضرت در سوریه نمی جنگند؟
🔰با این حرف حسین انگار آب سردی روی من ریختند، حجت بر من تمام شد. نظرم برگشت.
به حسین گفتم: تو باید بروی، امثال تو باید بروند حتی اگر شهید هم بشوی این شهادت بزرگترین افتخار هست...
🔺 به نقل از خواهر شهید
#شهید_حسین_معز_غلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
صفحہ ۱۴۵ استاد پرهیزگار .MP3
739.6K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه انعام✨
#قرائت_صفحه_صدوچهل_وپنجم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✳️ #مستاجرداری شهید مختاربند 🔹من حدود دو سال #مستاجر شهید مختاربند بودم. روز اول كه با ايشان براي
#ای_شهـید
ازمیله های این #قفس
نگاهم میرسد به تـ🌷ــو
#تویی که رها شده ای
ازهمه تیر و ترکشهای #گناه
جدا شده ای💕 از این تن خاکی
#پرواز را یادم بده
ای پرستوی عاشق🕊♥️
#شهید_حمید_مختاربند🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#ای_شهـید ازمیله های این #قفس نگاهم میرسد به تـ🌷ــو #تویی که رها شده ای ازهمه تیر و ترکشهای #گناه
5⃣1⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠به امید دیداری دوباره
🌷شهید مختاربند رو اولین بار، ۱۲ تیر ماه سال ۹۱ دیدم.
اینکه دقیق میگم، مطمئنم که میگم. قبل از کنکور رفتم #قم برای مصاحبه جهت پذیرش حوزه علمیه، گفتن باید بری دنبال #مدرسه_علمیه، من هم چون وقت نداشتم، برگشتم کنکور رو بدم و بعد کنکور برم.
🌷با اصرار خانواده کنکور دادم ولی علاقه ای به دانشگاه رفتن نداشتم.کنکور رو دادم و بعد عازم قم شدم. شنبه از خوی با دوستم که اونم تازه کنکور داده بود حرکت کردیم. با اتوبوس داغونی که داشتیم، یکشنبه ظهر رسیدیم و فقط وقت کردم تا برم مدرسه حقانی، حتی برای #زیارت حرم حضرت معصومه هم فک کنم بعد انجام کارام رفتم.
🌷فردای اون روز داشتم دنبال #مدرسه امام باقر میگشتم که آدرسش رو اشتباهی دادن بهم و رفتم #مسجد امام باقر.
فک کردم حوزهست، با خودم گفتم پس چرا اینجوریه. گفتم حتما کلاساش بغلشه و اینجا فقط نماز میخونن و من چون موقع نماز رسیدم گفتن بیام اینجا.
🌷گفتم مسئول کیه اینجا؟ آقای یا بهتره بگم: #شهید_حمید_مختاربند رو نشونم دادن. رفتم نزدیک و باهاشون حرف زدم، مدارک منو گرفتن و نیگا کردن، گفتن اینجا مدرسه امام باقر نیس، اینجا فقط مسجده. از این جهت نمیتونم کمکت بکنم اما یه #طلبه اهل زنجان رو نشونم دادن و گفتن راهنماییم کنه و بعد گفتن: جایی داری شب بمونی؟
🌷گفتم: نه.
قرار شد با دوستم شب موقع نماز مغرب اونجا باشیم.
موقع اذان رفتیم و بعد نماز، از ایشون اصرار و از ما انکار که بریم خونه ما. گفتن یک یا دو تا از پسراشون #طلبه هستن و باعث افتخارشونه که به سربازهای #امام_زمان خدمت کنن. ( تو سربازی کردی و ما سرباری بیش نیستیم ای #مرد )
🌷خلاصه ما قبول نکردیم و قرار شد بریم پایگاه بسیج که بغل مسجد بود؛ بخوابیم. کلید رو هم دادن به خودمون که راحت باشیم.
هیچ نمیدونم چرا حتی جزئیات ماجرا هم یادم نرفته که غذا هم برای ما گرفتن، با پیاز و نوشابه. یادش بخیر، غذا #قیمه بود و به آشپز غذاخوری اونجا گفته بودن برامون اضافه هم کشیده بودن. دل سیر خوردیم و شدیدا چسبید. لحاف و پتو هم حتی آوردن برامون.
🌷بعد دو شب موندن اونجا، قرار شد که کلید رو حوالی ساعت یازده ببرم بغل کفشداری فک کنم یازده یا سیزده، اونجا بدم بهشون. #خادم حرم #حضرت_معصومه بودن.
رفتم کلید رو دادم و برگشتم شهرمون و این خاطرات همچنان توی ذهن من مونده از این شهید بزرگوار مخلص انقلابی متواضع.
🌷انگار نه انگار که از فرماندهان #سپاه هستن. توی یه پایگاه بسیج کوچولو در کوچه باریک، مخلصانه و بی ریا داشتن خدمت میکردن.
به امید دیداری دوباره ای #فرشته مجسم.
#شهید_حمید_مختاربند
#خادم_حرم_حضرت_معصومه_س
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh