eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃مرغ دلم مسافر میشود در حرم عشق تو بانو، مهمان میشود♡ 🍃سلام به تو ای بانوی سلام به تو ای خورشید زمین 🍃اینبار میخواهم دست ذهن پریش احوالم را بگیرم و دست در دست دفتر روزگار را ورق زنیم از تو بگوییم، از تو ای سنبل و پاکی از تو ای کریمه ، از تو که حریم بارگاهت پناهگاهی برای دلهای به انتظار نشسته شده است، دلهایی که به آستان الهی دخیل بسته اند تا آن یار برساند. 🍃خط به خطش که میخوانیم، باهم زمزمه وار لب به سخن میگشاییم، قلم بی جان چگونه‌ می تواند تمامیت تو را به خط بکشاند. مگر این زبان بسته چقدر توان این حجم از بزرگی را دارد. اما اینبار عرق شرم از جبین قلم میجوشد و بعد واگویه وار زمزمه میکند، ببخش ای زینب برادر که نمیتوانم از معصومانه ی روح تو نغمه سرایی کنم، ببخش ای زینت پدر که نمیتوانم برای فاطمه ی پدر نوحه سرایی کنم🥺 🍃این زبان چوبی در برابر پاکی روح تو فقط بلد است سر خم کند و سروری تو را فریاد کند🌹 🍃خوشا بحال ، خواهری چون تو را دارد، ای که عصمت مطلق بود❤ 🍃ای فلسفه ی شیدایی، ای گنجینه ی و دانش، امروز با رفتنت زمین در سوز سردی‌ِ جانکاهی فرو می رود.‌ گویی خورشید جهان برای همیشه به خاموشی نشسته است. اما بعد از تو ای خورشید فروزش این حریم بارگاهت بود که مرهمی برای زخم نبودنت شد😓 ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱۴۰۰ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید محمدجواد قربانی💔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃بسم رب الشهدا🍃 🍃کنار مزارش نشسته و سردش را لمس می‌کند. چه مزار عزیزش را می‌نگرد. گویی نمی‌خواهد باور کند اینجا اوست. به قاب عکسی که در آن عزیزش ثبت شده بود خیره می‌شود. به چشمش نیش می‌زند، است. 🍃دلش می‌خواهد بنشیند و سالهای باهم بودنشان را با هم مرور کند. سالهایی که کنار نفس می‌کشید. از روزی که هم‌ نفسش در پا گذاشت تا زمانی که با هم آشنا شدند همه را از ذهنش می‌گذراند. اینکه محمد جواد هدیه و نظر کرده عقیله بنی‌هاشم بود. اینکه از همین نشانه می‌شد تا ته راه را خواند. 🍃ته راه می‌دانی کجا بود؟ همه گمان می‌کردند ته راه جایی بود که محمدجواد به ندای زینب (س) تا رفت. اما نه! محمدجواد تا آخر خط رفت ولی برگشت! به قاعده بیست ثانیه روح از تنش جدا شد و فهمید شهید شده اما بند تعلق کامل از هم گسسته نشده بود که برگشت. 🍃فهمید یک جای کار می‌لنگد آن هم این دنیاست، مثل تعلق خاطر به و فرزندانش، یا شاید دعای همسرش که می‌خواست یک بار دیگر فقط او را ببیند. هرچه بود این برگشت زمینه اش را فراهم آورد و دیگر محمد جواد آن آدم سابق نبود، بود! 🍃چهره‌اش، رفتارش، گفتارش همه و همه تو را یاد می‌انداخت و این شهید بودن شد آنچه که باید! ته راه اینجا بود، پایان خط با توفیقی که نصیب هرکس نمی‌شود. و امروز ششمین سالی‌ست که از می‌گذرد. ♡سالگرد پروازت مبارک♡ پ.ن: گفته خود شهید به همسرش. ✍️نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ١ فروردین ١٣۶٢ 📅تاریخ شهادت : ٢۵ آبان ١٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ٢۴ آبان ١۴٠٠ 🕊محل شهادت : سوریه، حلب 🥀مزار شهید : شاهین شهر، گلزار شهدای محله حاجی آباد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید امیرمحمد اژدری🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
◇نون والقلم◇ 🍃عزیزی میگفت: در ، عالی ترین محک ایمان، است. 🍃جهاد در مسلک ما، چه معنا می شود؟ چه وجهی را در بر می گیرد؟ جهاد با هیاهوی آمال بی پایان یا جهاد با و حفظ خاک؟ شاید هم جهادی دیگر که برایمان ترسیمش کرد. 🍃جهادی که مسبب است. جهادی که ترسیم گر شکوه و است، جهادی که مزدش طعم خوش لبخند کودکانی خسته و تماشای برقِ شیرین در نگاه خشت خرابه هاست. 🍃جهادی که عطر خوش دارد و مگر نه اینکه ، خریدار خلوص است! و چه زیباست اینگونه مدح کردن و را چشم در چشم یار گفتن. چه زیباست چون اینان بودن. همچون . ❤️ ✍نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳۱ مرداد ۱۳۷۲ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۹۷ 📅تاریخ انتشار : ٢۴ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : امامزاده اسماعیل چیذر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید علیرضا میرزایی قالهری❤️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
* بسم رب الشهید * 🍃شهادت، جاده ایست منتهی به عشق حقیقی و آسمانی که شیفتگان را به این راه میکشاند؛ عشق را میانِ جانشان رسوخ میدهد و آن هارا از درد فراق می گریاند! 🍃علیرضا عاشق ترین بود! همانی که مُهرِ بندگی را بر پیشانی اش زده بود و از همان سن کم دل بیقرار او را بیقرار تر کرده بود! ورد زبانش این بود: "ما باید سعی کنیم خودمان را بسازیم، باید نمازمان را درست بخوانیم و حامی و اسلام و امام باشیم" 🍃گویا خوب فهمیده بود ستون است و اگر دلدادگی ات را در برابر معبود نشان دهی ، اوست که راه زندگی را برایت می گشاید! آن وقت است که سالهای سال پیکرت را نگه میدارد و تورا همنشین سفره ی (س) میکند ! 🍃مادرت نیز چشم بود! دلش راضی شده بود به چند تکه استخوان و چشم به راه دوخته بود تا جگر گوشه اش از راه برسد! نیامدی و نیامدی و دیدار نصیب مادرِ دلتنگت نشد! سرانجام پس از ۳۷ سال پیکر که نه، استخوان هایت به بازگشت و همه در فراق نبود گریستند😢 🍃این ها، مرثیه نیست! روضه و مداحی نیست! افتخار کشور است و ما میبالیم به وجود عاشقان فداکاری چون شما. افتخار ایران♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ مرداد ۱۳۴۳ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۶۱ 📅تاریخ انتشار : ٢۴ آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : عین خوش دهلران 🥀مزار شهید : روستای قالهر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید خیرالله صمدی🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃زائر حرم شده بود. همان روزها که امنیت در سوریه برقرار بود و خبری از جنگ و تهدید نبود. دلش را دخیل بسته بود به شبکه های و از خانم خواسته بود واسطه شود تا خدا دختری به او عطا کند. 🍃خواهر ارباب دست های خالی را با حاجت های برآورده شده پر کرده بود و پس از مدتی خداوند به او هدیه کرد. برحسب ارادت به عمه سادات، نامش را زینب نامید. 🍃قرار بود یک سالگی را به رسم تشکر از خواهر ارباب به حرمش بروند اما زمزمه تهدیدها در گوش جهان پیچید و حسرت سه نفره را قاب کردند و گوشه دلشان گذاشتند. 🍃دلتنگی هایشان را در حرم تسکین دادند. هربار حاجتی می خواست اما در آخرین زیارتش توفیق خواسته بود. امام رضا این بار هم حاجت دلش را داد و شهادت نامه اش امضا شد. 🍃زمزمه ها بیشتر شد و نوکر ارادتمند راهی شد و مهر مدافع حرم بر قلبش حک شد. روزها با گذشت و خانواده روزشماری می کردند برای برگشتنش. به همسرش گفته بود مهمی پیش رو دارند، برایشان صدقه کنار بگذارد. بی تابی مونس همسرش شده بود و دست به دعا شده بود. 🍃۱۶۰ کیلومتر پیاده رفته بود عقب تا جایی بتواند عکس هایش را برای دخترش بفرستد و گفته بود زمان کمی تا باقی مانده و به زودی برمیگردد. چشم های زینب درانتظار دیدن قامت پدر به در خشک شد و با شنیدن خبر شهادت مسافرش، حسرت پدر به دلش ماند. 🍃قصه دخترها بابایی اند را همه می دانند دلم شکست به یاد حسین که چشم انتظار پدر بود و با بابا امیدهایش ناامید شد و آنقدر ناله کرد که جان داد... 🍃آخرین وداع زینب ختم می شود به چهره پدر که با پوشیده با پرچم سه رنگ قاب شده بود. زینب این روزها چادرش را محکم تر می گیرد می خواهد حافظ پدرش باشد. چشم های بی تابش را با دیدن عکس های پدر آرام می کند و داغ دلش را با سنگ سرد مزار پدر... ✍نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۷ مهر ۱۳۴۷ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : زنجان، گلزار شهدای بهشت زهرا 🕊محل شهادت : بوکمال سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💌 🌹شهید احمد مشلب: ✍حضرت صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) خدا به شما صبر دهد؛ او منتظر ماست، نه این که ما منتظر او باشیم. هنگامی میشود گفت منتظریم، که خود را اصلاح کنیم، ولی اگر خود را اصلاح نکنیم، هیچ گاه ظهور نخواهد کرد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📓📕📗📘📙📔📒📕 روزگار من (۴۷) چند روزی بود که درخواست رفتن به سوریه داده بودم وبا اعزامم موافقت شده امروز برگه اش به دستم رسید 📄📄📄📄📄 با شنیدن خبر جا خوردم بلند شدم رفتم تو حیاط ... نشستم رو پله ، چادرمو کشیدم رو صورتم و گریه کردم 😭😭😭😭😭 عباس اومد کنارم نشست خانمی...عه عه عه نگاه کن منوو داری گریه میکنی ؟؟؟ پس داری خودتو لوس میکنی که نازتو بکشم .. اخه عشقم من که همه جوره ناز کشتم گریه نکن دیگه ... سرمو بلند کردم با چشای گریون بهش خیره شدم 😢😢😢 عباس چرا قبلا بهم نگفتی 😭 منم باید امروز خبردار می شدم چه جوری دلت میاد تنها بزاری فقط ۴ ماهه که ازدواج کردیم بعد تو میخوای از اول زندگی منو تنها بزاری 😭😭😭 میگم چرا چند روزه دلم شور میزنه پس عباس تمام این خوشی ها خواب بود یه رویا که داره تموم میشه ...اره ...اره 😭😭😭😭 این چه حرفیه من نمیخوام تنهات بزارم هی میرمو میام تازه تو تنها نیستی زینب و مامان و مامانتم هستن عباس من نمیخواااام بری اصلا نمیزارم 😩😩😩😭 پا شدم صورتمو شستم رفتم پیشه مهمونا همه سکوت کرده بودن احمد اقا ـ پسرم چرا قبلا چیزی نگفتی؟؟؟ اخه فکرشو نمی کردم که قطعی بشه مامان ـ عباس اقااا پس تکلیف فرزانه چی میشه ؟؟ میخوای تنهاش بزاری نه مامان جان به فرزانه هم گفتم میام بهش سر میزنم یا در تماس میشم شماها هم کنارشید دیگه مگه نه ؟؟؟ من از ناراحتی چیزی نمیگفتم 😔 مهمونا رفتن ... من رو مبل نشسته بودمو چشام خیره به یه نقطه... عباس اومد مقابلم رو زمین نشست دستمو گرفت .. فرزانه جان خانمم اونجوری نکن دیگه ناراحت میشم ... اشک چشام سرازیر شد عباس این رسمش نبود که تنهام بزاری بخدا حلالت نمیکنم 😭😭 اگه بری تنهایی بدون تو دق میکنم بخدا حلالت نمیکنم تا اینو گفتم عباس دستشو گذاشت جلو دهنم با بغض گفت نگوو جان من نگووو این حرفوو اونم چشماش پره اشک شد 😢😢 فرزانه من ارزومه که برم می خوام از حرم بی بی زینب دفاع کنم می خوام از خواهر امام حسین از یادگارای علی و فاطمه دفاع کنم بخدا دارم اتیش می گیرم که اینجا نشستم و کاری نمیکنم 😭😭 اجازه بده برم بر میگردم ... انقدر حرفاش سوزناک بود که قلبمو به رحم اورد باشه ... باشه برو ولی قول بده که بر میگردی عباس ـ ان شاالله... برای نماز صبح که بیدار شدم عباسو دیدم که سرنماز به سجده رفته و گریه میکنه ...😭😭 همش از خدا طلب شهادت میکنه خدایا😭 شهادت ... شهادت نصیبم کن رفتم کنارش نشستم عباس تو که گفتی بر میگردی 😢 چرا شهادت میخوای؟؟ فرزانه اگه من به ارزوهام برسم تو خوشحال میشی ؟؟ اره عشقم چرا که نه.. پس خانمم ارزوی منم شهادته تو هم برام دعا کن بغلش کردم اگه ارزوت اینه .. اگه قراره بری شهید بشی .😭😭 پس از خدا بخواه که من زودتر از تو بمیرم من نمیخوام بمونم شاهد مرگت باشم ... هردو زدیم زیر گریه😭😭😭 ادامه دارد... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 📗📘📙📔📕📓📒📘
طرح تامین هزینه شیرخشک۵۰کودک یتیم؛نیازمندوبدسرپرست اول آذرماه بچه ها منتظرشیرهاشون هستند هرکس هرچقدر درتوان داره؛یاعلی... اجرتون با شش ماه ی اباعبدالله شماره کارت ۶۱۰۴۳۳۷۸۷۲۶۱۳۸۰۵ بنام علی عرب عامری لطفا حتمابعدازواریز مبلغ؛ازفیش عکس گرفته وبه شماره۰۹۳۰۹۵۳۳۷۹۵درواتساپ ویاایتا ارسال کنید پٰایـگٰاه مُقــاٰوِمَـت بَســیج روح اللّه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 هر چند عرصه،تنگ است... هر چند جان به لب شده ایم... هر چند طم زندگی از یادمان رفته است... هر چند شادی،دیرگاهی است به ما سر نزده... هر چند لب هایمان مدتهاست رنگ لبخند ندیده است... اما در اعماق قلب هایمان نقطه ی روشن و گرمی است که خبر از آمدنت می دهد... تو می آیی و جان می گیریم،می خندیم،شادی می کنیم،امیدوار می شویم... به همین زودی،به همین نزدیکی... 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
. یک نفر یک خبر از یار ندارد بدهد؟ (💔 دلِ ما خیلی از این بی‌خبری سوخته است....😔 ✨ 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
صبحدم، دل را مقیم خلوت جان یافتم... از نسیم صبح، بوی زلف جانان یافتم ... 📎سلام،صبحتون شهدایی🌺 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز تولدشهید حامد جوانی 🌿💌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♡به نام نور 🍃او را به چشم پاک توان دید، چون هر دیده جای جلوه ی آن نیست* 🍃و من، یقین می دانم که چنین است. مگر نه اینکه نگاه، مدار گرانمایه ی است و من، منتهای معنای وصال را، در نگاه او یافته ام. در نگاهی که مَامَن بود. نگاهی که رو به نور داشت. نگاهی نفیس، که تنها در دیده، تفسیر نمی شد. این نگاه، همان اندیشه و عقیده و بود. همان عشق و راز. همان وصل، همان وصال. 🍃نگاهی که عشق را، با عطر یاس در آمیخته بود. عقیده ای که وصل را، با در آمیخته بود. اندیشه ای که راز را، با عطر خون در آمیخته بود. 🍃آری! برای دیدار آن ماه پاره، آن ، آن عشق، برای وصال، باید عطرآگین شد. مملو از . و او، دیده در دریای خون بنهاد و گیتی، از عِطرش مست شد. او دیده و جان درخون بنهاد، بهر نور بهر همان ماه پاره، بهر نرگس و یاس. 🍃 او عاشقی کرد و وصال یافت. او عطر آگین شد و جان راستین یافت. ما چه می کنیم؟ آیا دیده ی پاکی داریم، برای دیدار آن ماه پاره؟ آیا شایان نور گشته ایم؟ آیا و نرگس می دهیم؟ برای عطر نرگس چه کرده ایم؟ ما چه می‌کنیم؟ پ.ن: *جناب حافظ ✍نویسنده : 🌸 به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۶ آبان ۱۳۶۹ 📅تاریخ شهادت : ۴ تیر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ٢۵ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : تبریز_وادی رحمت محل شهادت : ادلب سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید مرتضی ابراهیمی 🌿💌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♡هو‌العشق♡ 🍃چشم هایم مسیر تا حلب، مازندران تا و... را می‌کاوید به امید اینکه کوچ عشاق را ببیند. اگر عشاق به قاعده یک پر میگیرند و با یک روی بام زینبیه فرود می‌آیند، هستند کسانی که با یک یا حسین تا خود پرواز می‌کنند... 🍃پاییز آن سال شهر با تنی زخمی و خسته را به آذر رساند، دود سیاهی که حاصل به شهر بود به هوا می‌رفت و آینه آسمان رو به سیاهی و کدری می‌رفت. 🍃مرتضی در تکاپو بود قائله را بخواباند اما، روضه این بار نه در و دمشق بلکه در تهران تکرار شد ضربه ای به پهلویش زدند و روضه کوچه پیش چشمانش جان گرفت. خون از فرق سرش جاری شد و شکاف سرش او را برد به ، پای آن سجاده خونین... 🍃دیگر نفس های خونینش یارای مقابله با خوی وحشی‌شان نبود که آخرین ضربه کار خودش را کرد یاحسینش آسمان شب را آزرده خاطر کرد. 🍃در میان آن هیاهو فقط یک آرزو داشت دست بر سینه نهاد و زیر لب زمزمه کرد: . دیگر حتی صدای زمزمه اش هم نمی‌آمد. و آرامشی که در آشوب را در آغوش کشیده بود او را با خود تا عرش اعلا برد. 🍃تاریخ شاهد داغی بود که بر دل ها نهادند و یک را عزادار کردند. نود و هشت، سال پر کشیدن بود. مدافع امنیت❤ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲ بهمن ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ آبان ۱۳۹۸ 📅تاریخ انتشار : ٢۵ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : امامزاده اسماعیل. شهریار 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 ✍️سخنرانی حاج آقا دانشمند 🎬 موضوع: زنا که عقل ندارن❗️ ‌‌‌‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید سیف الله شکری🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh