eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
📎 #کلام_شهید 🍁خدایا تو میدانی ڪہ چقدر #مشتاق زیارت #کربلا بودم واین تنها آرزویی بود کہ با خودبہ #قبر بردم،باشد تا در آن دنیا از #ریزه‌خواران آن حضرت باشیم #شهید_داود_عابدی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌱🌹 جمله ای ماندگار از شهید حججی برای کسی که نمیتونه از دنیا بگذره... #شهید_محسن_حججی #این_داستان_به_سر_رسید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌱🌹 جمله ای ماندگار از شهید حججی برای کسی که نمیتونه از دنیا بگذره... #شهید_محسن_حججی #این_داستان_به
: 🔸 ؛ دروغ چرا؟ خیلی دلــ💔ـم برایت تنگ شده است.میدانم که تو هم همین حس و حال را داشته ای. شب قبل از عملیات زنگ زدی و گفتی:(). 🔹آمدم بی تابی کنم... 💥اما باز نگذاشت. دیدار رباب و همسرش. 🔸آمدم بی قراری کنم... 💥اما به یاد روضه حضرت رباب افتادم.روضه رباب ‌اش فرق می‌کند. فرق میکند. 🔹خودت هم قبول داری،اصلا رباب جنس فرق میکند. رباب سر،هم سرش را بریده دید😭. بالای نیزه دید. 🔸به دنبالش هم رفت. من هم سر،هم سرم را میبینم یانه⁉️اما،می‌دانم به نمی‌روم. 🔹 ،اگر عشـ❤️ـق به تو نبود آرامش من هم نبود🚫.قبل از رفتنت به من گفتی:(،بی‌تابی نکن،محکم باش،قوی باش،شیرزن باش).من هم گوش کردم🙂. مرا به این اطاعت رساند👌. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷هر سال در ایام #محرم در منزلمان مراسم عزاداری برپا میکردیم تا اینکه یکی از همان روزها(محرم ۱۳۸۸)، بعد از مراسم خیلی #خسته شده بودم آخرشب بود خوابیدم، در خواب #شهید علی چیت سازیان را دیدم، ایشان رو به من کرد و با #لبخند گفت: حتما به مراسم شما می آیم و به شما سر میزنم. #دلتنگی شدیدی مرا احاطه کرد.موقع خداحافظی گفتم: علی آقا من میخواهم همراه شما بیایم، گفت: شما هم می آیی اما هنوز #وقتش نرسیده است🍃
#پدر یعنی درمیان صد هزاران #مثنوی.. بوی یک تک بیت ناگه مست و #مدهوشم کند.. 🌹محمدجان نازدانه #شهید_سیدرضا_طاهر🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#پدر یعنی درمیان صد هزاران #مثنوی.. بوی یک تک بیت ناگه مست و #مدهوشم کند.. 🌹محمدجان نازدانه #شهید
0⃣2⃣3⃣ 🌷 🌷 عاشق دوچرخه🚲 بود. قرار بود برای تولدش که 31 فروردینه براش دوچرخه بخریم.🙂 🌷10 فروردین بود؛ سید محمد یک دفعه گریه اومد😭 و میگفت: حتما باید همین برام دوچرخه بگیرین. دیدیم ساکت نمیشه، رفتیم براش دوچرخه گرفتیم، آبی🚲، همون رنگی که دوست داشت. 🌷دوچرخه همش تو خونه بود و سید محمد ، رو فرش دوچرخه رو برونه🚳. 🌷تا اینکه 14 فروردین اعزام شد به .هر روز که زنگ میزد☎️ و صحبت میکردیم، هم از من و هم از سید محمد از دوچرخه بازیش میپرسید. 🌷تا روز آخر، ، 15 اردیبهشت، وقتی تماس گرفت📞، بازم از سید محمدو دوچرخه اش پرسید. گفتم: سید محمد خوب می تونه دوچرخه رو برونه، برای چی همیشه این سوال رو میپرسی؟؟ 🌷آقا رضا گفت: می خوام# مطمئن بشم.فرداش 🕊 شد و هیچ وقت دوچرخه بازی سید محمد رو ندید.😔 🌷حالا سید محمد موندو یه دوچرخه آبی🚲 و آرزوی اینکه ای کاش بود تا بهش نشون بده که چقدر خوب👌 می تونه دوچرخه رو برونه.😔😭 نقل از 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢آیت الله بهجت ؛ عاشق #امام_زمان « علیه السلام » او را لااقل در #خواب می بیند ، اگر در بیداری نبیند . 📕زمزم عرفان ، ص ۳۶۰ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💠 از همه #حلالیت طلبید. لحظه آخر توی پله های اتوبوس برگشت و به #خواهرانش گفت: "جوانان بنی هاشم! علی اکبرتون رفت!" #شهید_محسن_حججی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_5951528730298941759.mp3
22.81M
! 🎙روایتگری حاج حسین یکتا در جوار شام عاشورا ۹۶/۷/۹ 🌷 👈اگه دلتون شکست التماس 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
بہشت یا جہنم❓ ☝مراقب چشم هایت باش... 🔥 ممڪن است تو را بہ يڪ لحظہ از بهشت بہ قعر جهنمـ بڪشاند❗️ 😔 يڪ بار نگاه آلوده شود عادت میشود... 😭 و آن وقت ڪہ عادت شد، بنده ے شيطان میڪند تو را❗️ ✨قل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِم ✨بہ مردان با ايمان بگو ديده فرو نہند... 📚 سوره نور آيه 30 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✧✦•﷽‌ ✧✦• بہ ما خورده نگیرید؛ ڪہ چرا اینقدر از #حجاب میگوییم... بہ ازاے هر زینب؛ ما #عباس_ها داده ایم... در جبهہ ها!!! 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
fadaeian-haftegi960602-5.mp3
19.5M
🎤🎤 مداحی سیدرضا نریمانی برای 😔😔 👈اون نگاه آخَرِت از جلو چشمام نمیره 👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔶دست در دست #شهدا بگذار و ببین چطور #زندگیت تغییر میکند و به #خدا نزدیک می شوی، رفیق شهید پیدا کن🔶 همه ی #راه_ها که با پا پیموده نمیشوند! #دستت را به #رفیق_شهیدت بده و معجزه ببین... #شهید_محسن_حججی🌷 #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ آقا تو بیا و #آبروداری کن گندم زدگان خاک را #یاری کن یک #جمعه بیا با نفس نرگسی ات این باغچه را دوباره #گلکاری کن #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#لبخندتـــ مساحتـــ ڪوچڪۍ از #صورتتـــ را در بـردارد.. اما مساحتــ بزرگۍ در #دل ما #تسخیـر ڪرده اۍ بخنــــــد #جانا که #صبحم بخیر شود #شهید_محسن_حججی🕊 #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه2⃣7⃣ 💠 آپاراتی دشمن 🔸راننده #آمبولانس بودم در خط حلبچه، یك روز با ماشین بدون #زاپاس رفت
🌷 ⃣7⃣ 💠 دعوای جنگی 🔸نمی دانم چه شد که کشکی کشکی، آر پی جی زن و تیر بارچی دسته مان شد و کم کم شروع کردند به تند حرف زدن و «من آنم که رستم بود » کردن. 😂 🔹اول کار نگرفتیمشان. اما کمی که گذشت و دیدیم که نه بابا قضیه است و الان است که دل و جگر همدیگر را به بکشند، با یک اشاره از مسئول دسته، افتادیم به کار.😁 🔸اول من نشستم پیش آر پی جی زن که کرده بود و موقع حرف زدن قطرات بزاقش بیرون می پرید. یک دادم دست تیربارچی و گفتم: «بگذار سرت خیس نشوی. هوا سرده می چایی!» تیربارچی کلاهخود را سرش گذاشت و حرفش را ادامه داد. 😐 🔹رو کردم به آر پی جی زن و خیلی جدی گفتم: «خوبه. خوب داری پیش می روی. اما مواظب باش . بارک الله.»😂😂 کم کم بچه های دیگر مثل دو تیم دور و بر آن دو نشستند و شروع کردن به بار کردن!😁 🔸 آره خوبه فحش بده. زود باش. بگو مرگ بر آمریکا! نه اینطوری دستت را تکان نده. نکنه می خواهی عقیق ات را به رخ ما بکشی؟!  آره. بگو تو موری ما سلیمان خاطر. بزن تو .😄😄 🔹آن دو هی می شدند و گاهی وقت ها با ما می زدند. 😉😀کمک آر پی جی زن جلو پرید و موشک انداز را داد دست آر پی جی زن و گفت: «سرش را گرم کن، گراش را بگیر تا را آماده کنم!» و مشغول بستن لوله خرج به ته موشک شد. 😉 🔸کمک تیربارچی هم بهش برخورد و پرید را آورد و داد دست تیربار چی و گفت: الان برات آماده می کنم. قلق گیری اسلحه را بکن که آمدم!» و شروع کرد به فشنگ فرو کردن تو نوار فلزی. 🔹آن قدر کولی بازی درآوردیم که یک هو آن دو یادشان رفت و زدند زیر خنده.😂😂 ما اول کمی گرفتیم و بعد گفتیم: «به. ما را باش که فکر می کردیم الانه شاهد یک مشتی می شویم. بروید بابا! از شماها دعوا کن در نمی آد!»😂😂 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هـرکـه #شهیـد نشـد، لاجـرم، خـواهـد مـُـرد ! #راه تـو را فـرا مےخوانـد چـه میکنے ای #دل ! میروے یا مےمانـے؟! 📎شـهدا گاهی نگاهی ..🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
جسمی که #ذوب شد... کوله پشتی علی پر از گلوله و #مهمات!آتش گرفت. نتوانستند #کوله را از او جدا کنند. علی از بچه ها خواست به راه خود ادامه دهند و با #چفیه دهان خود را بست تا #عملیات لو نرود... تنها کف #پوتین هایش که نسوز بودند، باقی ماند.... #شهید_علی_عرب🌷 #نوجوان۱۶ساله #لشکر۴۱ثارالله 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣2⃣3⃣ 🌷 💠مجهول الهویه 🌷منظره دلخراشی بود😣. تمام اورژانس🚑 را خون فراگرفت. بیشتر مجروحان ١٧ و ١٨ سال سن داشتند و آنها شدید بود. یکی از مجروحان حدود ١٦ سال سن داشت و⚡️ ترکش به خورده و باندی که در خط امدادگران دور سرش بسته بودند غرق خون شده و از شدت خونریزی، به شماره افتاده بود. 🌷....قبل از اینکه به ببرند به اتاق رادیولوژی بردند تا از سرش عکس بگیرند اما وقتی او را به داخل اورژانس آوردند 💥ناگهان نفسش قطع📛 شد. یکی از خواهران سریع برای او لوله گذاشت و شروع به نفس دادن به او کرد.... 🌷همه بالای سر او شده بودیم. هر کسی هر کاری از دستش برمی‌ آمد برای او انجام می‌ داد ⚡️ولی تلاش‌ ها بی‌ نتیجه بود و نفس او دیگر برنگشت😔. خواستیم اسمش را در لیست ثبت کنیم اما هیچ نشانی نداشت روی سینه ‌اش نوشتند « » و این خیلی غم‌ انگیز بود😭. راوى: از پرستاران دوران دفاع مقدس 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران7⃣6⃣ 💠 مسئــولیت پذیـری 📌خاطره ای از #شهید_رضــا_چراغی🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNaz
🌷 #یاد_یاران8⃣6⃣ 💠 النگـــوهای طلا 📌خاطره ای از #شهید_عباس_بابایی🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
اگر در پیـــروزی ها✌️ خودمان را دخیـل بدانیــم این #حجاب است برای ما این شاید انکــار #خداست #شهید_حاج_حسیـن_خــــرازی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
اگر در پیـــروزی ها✌️ خودمان را دخیـل بدانیــم این #حجاب است برای ما این شاید انکــار #خداست #شهی
📝 با کــدام پا در برابرت زانــو بزنم؟ با کــدام چشـم را وصـله ی پارگی پوتینت کنم؟😔 با کــدام دست؟ آااه... گفتم 😭 آستینت در باد می رقصــد و به واژه های من می خندد چه واژه های خالی و نمیدانم!😔 من کلمـات را فریب داده ام و یا کلمات مرا نمیدانم!!!😔 عشـق و مردانگـی صـداقت و رفاقت مرگ و جاودانگی و کوله پشتی پر از ستاره🌟 چطور این همه را با برداشتی و خندیدی😄 و رفتی؟😔😔 حاج حسین! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh