eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
آزادگــان مـا شهیدان اند و مانـــدند تا را گـــــرامے و را ادامہ دهند.. 26 مرداد 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آزادگــان مـا #وارثـان شهیدان اند و مانـــدند تا #نــامشان را گـــــرامے و #راهشان را ادامہ دهند..
✌️ ⚜از آمده بودند اردوگاه اسرا گفتند:در اردوگاه شما را می‌ڪنند یا نه ؟ همه به نگاه ڪردند،ولی آقا سید چیزی نگفت . ⚜مأمور صلیب سرخ گفت: آقا شما را شڪنجه می‌کنند یا نه⁉️ ظاهراً شما اردوگاه هستید . آقا سید باز هم حرفی نزد😶. ⚜پس شما را شڪنجه نمی‌ڪنند⁉️ آقا سید با اون بلند و ابهت خاص خودش👌 سرش پایین بود و چیزی نمی گفت . ⚜نوشتند✍ اینجا خبری از شڪنجه نیست . ڪه فرمانده اردوگاه بود ، آقای را برد تو اتاق خودش گفت :تو بیشتر از همه ڪتڪ خوردی ، چرا به اینها چیزی نگفتی ⁉️ ⚜آقای ابوترابی برگشت فرمود : ما دو تا هستیم با هم درگیر شدیم ، آنها هستند.دو تا مسلمان هیچ وقت📛 شڪایت پیش ڪفار نمی‌برند . ⚜ اردوگاه ڪلاه نظامی👮ڪه سرش بود را محڪم به زمین ڪوبید و صورت را بوسید. ⚜ بعدش هم نشت روی دو زانو جلو آقا سید و تو خودش می زد،می گفت شما الحق سربازان 🌷 🌷 هستید . 🎤روایت در موردسید آزادگان 🌷 " " 🌷 🌺سلام✋ بر آنهایی ڪه از همه چیز تا ما به هر چه میخواهیم 🌺سلام✋ بر آنهایی ڪه راست ڪردند تا قامت ما خم نشود🚫 🌺سلام✋بر آنهایی ڪه به نفس افتادند😪 تا ما از نفس نیافتیم یارااااااان چه غریبانـه رفتند از این خانه 🌷🌷 🗓 ۲۶ مرداد به میهن اسلامی ایران .. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠 حرف‌حســــاب این #شهــدا🌷 🔸اول از #دلشون مراقبت کردند 🔹بعد #مدافع_حرم شدند. چون ‌قلـ♥️ـب؛ ‌خونه‌‌ ی خداست از حرم #خدا دفاع کردند که بهشون لیاقت دفاع از #حرم_حضرت_زینب(س) رو دادند👌... #حاج_حسین_یکتا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
Beheshty950509_05.mp3
6.75M
🔻آرزویم اینه که باشم.... 🔻روسفید پیشه خواهر باشم شهادت آرزومه... شهادت آبرومه... 🎤🎤با نوای سیدرضا 👌👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
لحظه #شهادتش🕊 به رفیقاش میگه: منو بلند کنید رو دو #زانوهام بشینم رفیقاش میگن: #خون زیادی ازت رفته نمیشه😣 گفت نه باید بلند بشم! #امام_حسین اومده میخوام بهش سلام بدم😔 سلامو داد و #شهید شد...😭💚 #شهید_مدافع_حرم🕊 #شهید_سجاد_عفتی🌷 #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ دردم #مداوا میڪنے مثل همیشہ عقده ز دل #وامیڪنے مثل همیشہ بهر #ظهور خود چرا اے یوسف عشق امروز و #فردا میڪنے مثل همیشہ 💞 🌺 اللهم عجل لولیک الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃🌸🍃🌸🍃 💫هر #صبح زنده مے شوم از #خنده هاے دوست 🌟لبخند #دوست، ناب ترین شڪل #گفتگوست... شهیدان #رسول_خلیلی🕊❤️ #حسین_معزغلامی🕊❤️ #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه9⃣7⃣ 💠طبابت در جبهه 🔸كسی #جرأت داشت بگوید من مریضم، همه ماشاءالله #دكتر بودند. آن هم از
🌷 ⃣8⃣ 💠حکایت عباس ریزه😇 🔸من برای خودم کسی هستم. اما فقط می گفت: «نه❌! یکی باید بماند و از چادرها مراقبت کند. بمان بعداً می برمت!» گفت: «تو این همه آدم من باید بمانم😔 و !» 🔹وقتی دید نمی تواند دل فرمانده را نرم کند دست به آسمان بلند کرد و نالید: « ای خدا تو یک کاری کن. بابا منم بنده ات هستم! 😞» چند لحظه ای کرد. حالا بچه ها دیگر دورادور حواس شان به او بود. 🔸عباس ریزه یک هو دستانش پایین آمد😟. رفت طرف منبع آب و گرفت. همه حتی فرمانده کردند. عباس ریزه وضو ساخت و رفت به چادر🏕. دل فرمانده 💓. فکری شد که عباس حتماً رفته نماز بخواند و راز و نیاز کند. 🔹 رهایش نکرد. آرام و آهسته با سر قدم های بی صدا در حالیکه چند نفر دیگر هم همراهی اش می کردند👥 به سوی چادر رفت. اما وقتی چادر را کنار زده و دید که عباس ریزه دراز کشیده و 😴، غرق حیرت شد. پوتین هایش را کند و رفت تو. 🔸فرمانده صدایش کرد: «هی عباس ریزه … خوابیدی؟  پس واسه چی گرفتی؟» عباس غلتید و رو برگرداند و با صدای خفه گفت: «خواستم را بگیرم😏!» 🔹فرمانده با چشمانی گفت😳: «حال کی را؟» عباس یک هو مثل که روی آتش🔥 افتاده باشد از جا جهید و زد: 🗣«حال خدا را. مگر او حال مرا نگرفته!؟ چند ماهه می خوانم و دعا می کنم که بتوانم تو شرکت کنم. حالا که موقعش رسیده حالم را می گیرد و جا می مانم. منم گرفتم وضو بگیرم و بعد بیایم بخوابم. یک به یک!»😂😂 🔸فرمانده چند لحظه به عباس نگاه کرد. بعد برگشت طرف بچه ها که به زور جلوی را گرفته بودند و سرخ و سفید می شدند. یک هو فرمانده زد زیر خنده و گفت😂: «تو آدم نمی شوی. یا الله آماده شو برویم.» 🔹عباس پرید هوا و بعد رو به آسمان گفت: «خیلی خدا. الان که وقت رفتنه. عمری ماند تو خط مقدم می خوانم تا بدهکار نباشم!» بین خنده بچه ها😄😄 عباس آماده شد و دوید به سوی ماشین هایی🚌 که آماده حرکت بودند و فریاد زد: «سلامتی خدای مهربان !»😂😂  😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃🐚🍃🐚🍃🐚 میانبر رسیدن به خدا "نیت" است کار #خاصی لازم نیست بکنیم کافی است کارهای #روزمره_مان را به خاطر #خدا انجام دهیم اگر تو این کار #زرنگ باشی شک نکن #شهید بعدی تویی...😍 #شهید_همت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
میان کل جهان در برابر #داعش زبانزد است #قیام مدافعان حرم فدای غیرت و #مردانگی این مردان فدای لطف و #مرام مدافعان حرم #شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷 #عمار_حلب 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣6⃣3⃣ 🌷 💠درسی که ازنوجوان١٣ساله گرفتم. 🔰در یکی از عملیات ‌ها مجروحان بسیاری را به بیمارستان « » آوردند. وقتی که رزمندگان مجروحین را به داخل بیمارستان 🏥منتقل می‌ کردند، یک نفر آمد و گفت: مراقب او باش. به عقب نگاه کردم👀 کسی را ندیدم! 🔰بار دیگر یک نفر دیگر از آمد و با عجله گفت: خواهرم مراقب آن مجروح باش. دوباره به این طرف و آن طرف سرک کشیدم اما چیزی ندیدم😟. برای بار که به من توصیه کردند تا مراقب مجروح باشم از آنها پرسیدم: «اینجا که کسی نیست❌. می‌ شود به من نشانش دهید؟» 🔰یکی از رزمندگان جلو آمد و ملحفه ‌ای را که تقریبا ١٣ ساله در داخل آن بود نشانم داد. او دست و پاهای خود را در از دست داده و حالش وخیم بود😔. 🔰هنگامی که نزدیکش رفتم تا به او رسیدگی کنم به خیره شد و با لحنی خاص و آرام گفت: «من هستم به دیگر مجروحان رسیدگی کنید👌.» منقلب شده بودم😢، به حرفش گوش ندادم و خواستم هر طوری که شده به او رسیدگی کنم. اولین کاری که باید انجام می‌دادم به او بود. اما.... 🔰اما دست و پایش قطع شده بودند و نمی‌ شد رگی پیدا کرد😔 تا سرم را به آن زد. در نهایت توانستم از رگ بگیرم و سرم را از آنجا به بدنش تزریق کنم. 🔰نوجوان ١٣ ساله که در آخرین دقایق⌛️ عمرش در یک جمله کوتاه داده بود بعد از ١٥ دقیقه شد🌷. اما همچنان صحنه‌ ای را که به چشمانم خیره شد و آن جمله را گفت، به یاد دارم💬. راوى: پرستار دفاع مقدس 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh