براستی کدام یک از ما دیگری را پیدا می کند؟
ما شما را ...؟؟
یا شما ما را ..؟!!
اصلا کداممان گم شده ایم؟!
ما یا شما ؟
میپندارم ،ما روح گم کرده ایم و شما جسم...
روح مان تلنگر می خواهد و جسمتان تفحص ....
ما محو در زمانیم و شما محو در زمین ...
شما در افلاک و ما در پی پلاک ...
پس ای شهیــ🌷ــد...
قرارمان باشد:
تفحــص از مـا ،
تلنگر از شـما ...
ما بر جسم تان
شما با روح مان ...
#صبحتون_شهدایی
⚽️توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائی آمد.
الله اکبر...
ندای اذان ظهر بود.
توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت.
در فضای دبیرستان صدایش پیچید.
بچه ها رفتند. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه.
او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط. بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط. همه به او اقتدا کردیم.
#شبیه_ابراهیم_باشیم
#شهید_ابراهیم_هادی
مردی که نابغه #نیروی_هوایی ایرانـ شد. در عمليات خيبر وقتي در محاصره بمباران شيميايي او ماسك خود را تقديم به #پيرمردي كه راننده لودر بود كرد را همه به ياد دارند.
براثر اين اقدام وي تا زمان #شهادت از شامه بويايي بي بهره شده بود و تا پايان عمر اين موضوع را #مخفي مي كرد.
#یک_انسان_متعهد
#شهید_منصور_ستاری
@ShahidToorajii
🔸 " در محضر شهیـد " ...
🍃تزئین ماشین عروسیمان ؛ طوری بود ڪہ قسمت شیشهی جلو سمت عروس را دسته گل چسبانـده بود و گل ها مـانع دیده شدن من در ماشین بودند.
💐برای آقا جواد مهم بود که به مجالس شادی حلال برود ؛ و مراسم عروسی خودمان با مولودی خوانی طی شد
☘برخی می گفتند : عروسی جواد
به مجلس ختمِ صلوات شبیه است
ولـی برایش مهـم کاری بود که
خداپسند باشد و برایش صحبت های
مردم اهمیت نداشت.
یه روزی یه لره...
یه روزی یه ترکه...
یه روزی یه عربه...
یه روزی یه قزوینیه...
یه روزی یه آبادانیه...
یه روزی یه اصفهانیه...
یه روزی یه شمالیه...
یه روزی یه شیرازیه...
...مثل مرد جلودشمن وایسادن تا کسی نگاه چپ به خاک و وطنمون نکنه ♡♥♡
لره...........بروجردی بود
ترکه......... مهدی باکری بود
عربه......... علی هاشمی بود
قزوینیه...... عباس بابایی بود
آبادانیه....... طاهری بود
اصفهانیه..... ابراهیم همت بود
شمالیه....... شیرودی بود
شیرازیه...... عباس دوران بود
و.............. ♡
مرد واقعی اینا بودن ♡ "شادی روح همه مردای بی ادعای وطنمون صلوات"
🕊 @ShahidToorajii
شهید محمدرضا تورجی زاده
نامه شهید سیدمرتضی آوینی
خطاب به امام خامنه ای:
عزیز ما! ای وصیّ امام عشق! آنان که معنای «ولایت» را نمیدانند در کار ما سخت درماندهاند اما شما خوب میدانید که سرچشمهی این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست. خودتان خوب میدانید که چقدر شما را دوست میداریم و چقدر دلمان میخواست آن که روز به دیدار شما آمدیم، سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم.
ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما بازیافتیم. لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزوای ما را شکست. سر ما و قدمتان که وصیّ امام عشق هستید و نایب امام زمان(عج)...
@sahidToorajii
#خاطرات_شهدا 🌷
✍️خواهر شهیده
❣پرستار بود و توی اتاقش #عکس_امام رو نصب کرده بود، خیلی ها میگفتند: اگر رئیس بیمارستان ببینه برخورد #بدی باهات میکنه، اما فوزیه عکس رو برنداشت.
❣يه روز رئيس بيمارستان كه بعداً به #خارج از كشور #فرار كرد، براي سركشي اومد و متوجه عكس روي ديوار شد و با #عصبانيت دستور داد كه عكس رو از روي ديوار بردارد. اما فوزيه گفته بود: اتاق #متعلق به من است و هر عكسي روي ديوار آن آويزان ميكنم.
❣رئيس بيمارستان هم فوزيه رو تهديد به كسر يكماه از حقوق كرد. اما فوزيه حرفش يك كلام بود: اگر #اخراج هم بشم، عكس رو برنميدارم....
#شهید_فوزيه_شيردل🌸
#پرستار_مكتب_زينبي🌸
@ShahidToorajii
تصویر دیده نشده از سردار دلها سردار حاج قاسم سلیمانی
در داخل ضریح حضرت زینب (س)
@ShahidToorajii
#شهیدانه🌸
🍃یک بار که دور هم نشسته بودیم و از آینده صحبت میکردیم گفتم:
روحالله اگر ما بریم و شهید بشیم خانوادههامون چی میشن؟ من خیلی نگرانشون هستم.
🍃روحالله خیلی محکم و جدی گفت: من دارم در راه #امام_زمان میرم و با دشمنای اسلام میجنگم.
🍃مگه ممکنه که امام زمان خانواده منو رها کنه!
من مطمئنم که امام زمان هوای خانوادهام رو داره...
🍃دیدگاه عمیقش من رو به فکر: فرو برد.
#شهید_روحالله_قربانی
#مدافع_حرم
@ShahidToorajii
#بسم_رب_الشهدا_و_الصدیقین
شهید رستگار فرمانده لشگر 10 سیدالشهدا(ع) بود و خانواده اش از این سمت حاجی، هیچ اطلاعی
نداشتند. یک روز، برادر او به منطقه آمد تا از او خبری بگیرد.
حاج کاظم، قرار بود صحبتی برای نیروها داشته باشد.
وقتی از جایگاه اعلام شد:« فرمانده لشگر 10 برای صحبت بیایند»، آقای رستگار بلند شد و به سمت
جایگاه حرکت کرد. برادرش از همه جا بی خبر، با دست اشاره میکرد که « چرا در میان جمعیت بلند
شدی؟» حتما با خودش گفته بود: « برادرمان بی ملاحظه است و رعایت نظم و انضباط را نمی کند.»
حاجی با اشاره جواب داد که الان می نشینم.
خلاصه صحبت ایشان آغاز شد و تا آخر جلسه، برادرشان متحیر مانده بود.
حاج کاظم به برادرش سفارش کرد که جریان فرماندهی او را برای کسی نگوید.
اگر چه خانواده اش بالاخره فهمیدند.
خاطره ای از سردار شهید حاج کاظم رستگار
@ShahidToorajii
عادت به روضه کرده دلم روضه خوان کجاست
صاحب عزای فاطمه آن بی نشان کجاست
قربان اشک روز و شب چشم خسته ات
مولا فدای مادر پهلو شکسته ات
#راستی_فاطمیه_نزدیک_است
@ShahidToorajii
#فرازی_ازوصیت_نامه_شهید_تورجی
برادر و خواهرانم :
در زندگی خود، جز رضای حق را در نظر نگیرید، هرچه میکنید و هر چه میگویید با رضای او بسنجید؛ به خاطر یک شهید خود را میراث خوار انقلاب ندانید.
اگر نتوانستم حق فرزندی و برادری را برای شما ادا کنم حلالم کنید. من همه را بخشیدم، اگر غیبت و تهمت و ... بوده بخشیدم؛ امیدوارم شما هم مرا عفو نمایید.
ببخشیدم تا خدا هم مرا ببخشد.
اگر جنازهای از من آوردند دوست دارم روی سنگ قبرم بنویسید :
یا زهرا (علیها السلام).
از طرف من از همه فامیل حلالیت بطلبید.
خدایا سختی جان کندن را بر ما آسان فرما.
در آخرین لحظات چشمان ما را به جمال یوسف زهرا (علیهاالسلام) منور فرما.
خدایا کلام آخر ما را یا مهدی و یا زهرا قرار بده.
خدایا در قبر مونسم باش که چراغ و فرش و مونسی به همراه ندارم.
خدایا ما را از سلک شهیدان واقعی که در جوار خودت در عرش الهی در کنار مولا حسین (علیه السلام) هستند قرار بده.
والسلام _ محمد رضا تورجی زاده
@ShahidToorajii
💗همیشه میگفت:
بعد از توکل به خداوند،
توسل به حضرات معصومین؛
خصوصا حضرت زهرا "س"
حلال مشکلات است...
❣ #شهیدابراهیم_هادی ❣
#با_ذکر_یک_صلوات
@ShahidToorajii
📖 #خاطرات_شهدا ♥️
پرستار بہ صورت رنگ پریده و لب های ترڪ خورده مجروح حاج احمد متوسلیان نگاه ڪرد و بعد بہ پاهای زخمی اش .
گفت: « برادر اجازه بدهید داروی بی هوشی تزریق ڪنم . این طوری ڪمتر درد می کشید .»
حاجی هم نالہ ای ڪرد و گفت : «نہ ! بی هوشم نڪن ! دارویت را نگهدار برای آنهایی ڪه زخم های عمیق تری دارند .»
✍ ڪتاب : خدمت از ماست ، ص82
#حاج_احمد_متوسلیان 🌷
#ایستاده_در_غبار 🕊
@ShahidToojii
#شهدای_زهرایی
#قسمتی_از_وصیت_نامه_شهید_منصور_کاظمی_تاریخ_شهادت : ۶۵/۱۲/۱۳ – شلمچه
●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩▬▬▬▬▬●●●●
من می روم امّا اگر زنده برنگشتم، به یاد محسن فاطمه گریه کن و اگر سلاح دشمن قلبم را پاره پاره کرد، به یاد حسنش گریه کن و اگر تیر بر تارک سرم خورد و آن را دو نیم کرد، به یاد شوی فاطمه گریه کن و اگر بدنم را پاره و لهیده یافتی، به یاد حسینش گریه کن ولی اگر جسمم را دیگر هرگز نیافتی، به یاد فاطمه گریه کن که من نیز به یاد او بارها گریه کردم و همیشه گریه خواهم کرد؛ چون از او مظلوم تر سراغ ندارم.اینک من می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم.
@ShahidToorajii
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺