eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
1.6هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
72 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید محمد رضا تورجی زاده... در گلزار شهدای اصفهان قدم می زدم. تصاویر نورانی شهدا را نگاه میکردم. به مقابل کتابفروشی رسیدم.شلوغی اطراف مزار یک شهید توجهم را جلب کرد. افراد مختلفی از مرد و زن و پیر و جوان می آمدند. مشغول قرائت فاتحه می شدند و می رفتند. کمیایستادم. کنار قبر که خلوت شد جلو رفتم. " یا زهرا(س) " اولین جمله ای بود که بالای سنگ مزار او حک شده بود.به چهره نورانی او خیره شدم. سیمایی بسیار جذاب و معنوی داشت. با یک نگاه میشد به نورانیت درون اوپی برد. دوباره به سنگ مزار او خیره شدم. فرمانده دلیر گردان یا زهراء(س) از لشگر امام حسین(ع) شهیدمحمدرضا تورجی زاده. نمی دانم چرا، ولی جذب چهره نورانی و معنوی او شده بودم! دست خودم نبود. دقایقی را به همین صورتنشستم.چند جوان آمدند و کنار مزار او نشستند. با هم صحبت می کردند. یکی از آنها گفت: این شهید تورجی مداح بود. سوز عجیبی هم داشت. کمتر مداحی را مثل او دیده بودم. سی دی مداحی او هم هست. بعد ادامه داد: او عاشق حضرت زهرا(س) بوده. وقتی هم که شهید شد، ترکش به پهلو و بازوی او اصابت کرده بود!! با آنها صحبت کردم. بچه های مسجد اباالفضل(ع) محله نورباران بودند. یکی از آنها گفت: شما هروقت بیایی، اینجا شلوغ است. خیلی از مردم در گرفتاری ها و مشکلاتشان به سراغ ایشان می آیند. خدا را به آبروی این شهید قسم میدهند و برای او نذر می کنند، قرآن می خوانند، خیرات می دهند. بعد به طرز عجیبی مشکلاتشان حل می شود! مخصوصا اگر مشکل ازدواج باشد! این را خیلی از جوان های اصفهانی می دانند. شما کافی ست یک شب جمعه بیایی اینجا، بسیاری از کسانی که با عنایت این شهید مشکل آنها حل شده حضور دارند. بعد گفت: دوست عزیز اینها خیلی نزد خدا مقام دارند. نشنیدی حضرت امام فرمودند: تربت پاک شهیدان تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌿 حکایت کرامت شهید برونسی... به نقل از:همسر شهيد يک بارخاطره اي از جبهه برام تعريف کرد.مي گفت: کنار يکي از زاغه مهمات ها سخت مشغول بوديم. تو جعبه هاي مخصوص،مهمات مي گذاشتيم. ودرشان را مي بستيم.گرم کار،يک دفعه چشمم افتاد به يک خانم محجبه،با چادري مشکي!داشت پابه پاي ما مهمات مي گذاشت توي جعبه ها. با خودم گفتم:حتماً ازاين خانم هاييه که مي يان جبهه.اصلاً حواسم به اين نبود که هيچ زني را نمي گذارند وارد آن منطقه بشود.به بچه ها نگاه کردم. مشغول کارشان بودند وبي[توجه] مي رفتند ومي آمدند،انگارآن خانم را نمي ديدند. قضيه، عجيب برام سؤال شده بود.موضوع،عادي به نظرنمي رسيد.کنجکاو شدم بفهمم، جريان چيست!رفتم نزديک تر، تا رعايت ادب شده باشد.سينه اي صاف کردم وخيلي با احتياط گفتم:خانم!جايي که ما مردها هستيم،شما نبايد زحمت بکشيد.رويش طرف من نبود.به تمام قد ايستاد وفرمود:«مگرشما درراه برادرمن زحمت نمي کشيد؟»يک آن ياد امام حسين(علیه السلام) افتادم واشک توي چشمام حلقه زد. خدا بهم لطف کرد، که سريع موضوع را گرفتم وفهميدم جريان چيست. بي اختيار شده بودم ونمي دانستم چه بگويم خانم، همان طور که روشان آن طرف بود، فرمود:«هرکس که ياور ما باشد. البته ما هم ياري اش مي کنيم» منبع:کتاب خاک هاي نرم کوشک .نویسنده:سعيد عاکف، صفحه 166 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌿 حکایت 🌿 کرامات شهدا در سفر راهیان نور یکی از راویان راهیان نور تعریف میکرد: یک کاروان آورده بودیم مناطق عملیاتی ، همگی دانشجو بودن، یک دانشجو داشتیم تو کاروان که هرجا میرفتیم (شلمچه،فکه،طلائیه و...) مسخره میکرد تا اینکه...شب اومدیم تو اردوگاه که بخوابیم صبح بلند شده و برگردیم شهرمون، نصف شب دیدم این دختر خانومه دنبال من می‌گردد و همینجوری دارد گریه می‌کند... می‌گفت: حاج آقا شب خوابیده بودم ک دیدم یک شهید اومد خوابم گفت: فکر میکنی شمارو کی اینجا راه داده؟! شما با اجازه کی اومدی اینجا؟! در ادامه خودش میگفت: ما تک تک اونایی که میان اینجارو ، میرویم در خونه هاشون دعوت نامه می‌دیم و از لحظه خارج شدن از منزل حواس ما به آنها هست گفت: حاج آقا یا منو برمیگردونی طلائیه یا من برنمیگردیم شهرمون حرف هایش کاروان را منقلب کرده بود وصبح شد بردمشون طلائیه، به محض اینکه از اتوبوس پیاده شد، خودشو پرت کرد رو خاک انقد گریه کرد که به سختی می‌شد آرامش کرد و فریاد می‌زد: شهدا شرمنده شما هستم ،شهدا مدیون شما هستم.. ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌠☫﷽☫🌠 رهبر معظم انقلاب اسلامی: 🔹 بروید سراغ کارهای نشدنی تا بشود… تصمیم بگیرید بر برداشتن کارهای سنگین تا بردارید «و لا یخشون احداً الا الله» خب، زحمت‌هایش چه؟ رنج هایش چه؟ محرومیتهایش چه؟ جوابش این است که: «و کفی بالله حسیبا» خدا را فراموش نکن خدا حسابت را دارد. 🔹 در میزان الهی رنج تو، محرومیت تو، کف نفس تو، حرصی که خورده‌ای، زحمتی که کشیده‌ای، کاری که کرده‌ای، خون دلی که خوردی، دندانی که روی جگر گذاشتی؛ این ها هیچ وقت فراموش نمی شود. ✨ ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیدی که پس از ، کارنامه دخترش را کرد. 🌹 🌷شهادت ۶۲/۱۱/۳۰ کردستان 🌹مزارشهید: قم گلزارشهدای علی بن جعفر 🌴 راوی : دختر شهید 🌸آخرین روزهای سال ۶۲ بود که خبر شهادت پدرم به ما رسید.بعد از یک هفته عزاداری، مادرم با بستگانش برای برگزاری مراسم یاد بود به زادگاه پدرم ، شهرستان خوانسار رفتند. 🌺من هم بعد از هفت روز به مدرسه رفتم. همان روز برنامه امتحانی ثلث دوم را به ما دادند و گفتند: والدین باید کنند. آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشک آلود و با این فکر که چه کسی باید کارنامه مرا امضاء کند به خواب رفتم. 🌸پدرم را در خواب دیدم که مثل همیشه خندان و پر نشاط بود. بعد از کمی صحبت به من گفت زهرا آن را بیاور تا امضاء کنم. گفتم کدام کارنامه؟ گفت: همان کارنامه ای که امروز در مدرسه به تو دادند. کارنامه را به او دادم و پدر شروع کرد به نوشتن 🌺فردا صبح که برای رفتن به مدرسه آماده می شدم از خواب دیشب چیزی یادم نبود. اما وقتی داشتم وسایلم را مرتب می کردم، ناگهان چشمم به آن کارنامه افتاد. باورم نمی شد. اما حقیقت داشت. در ستون ملاحظات کارنامه دست خط پدرم بود که با رنگ قرمز نوشته بود: "این جانب نظارت دارم سید مجتبی صالحی"و امضاء کرده بود. 🌺 برای اینکه شبهه ای پیش نیاید امضا و نوشته کارنامه توسط علما و اداره آگاهی مورد تایید قرار گرفته و به رویت می رسد و نسخه آن در موزه شهداء تهران در معرض دید بازدیدکنندگان قرار دارد. ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯ 🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
🌿 خیلی درد تو این عکسه.. میگفت من تورو بلند قامت فرستادمت رفتی.. چرا علی اصغر برگشتی..؟!(:💔 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
مملکتی را که شهـدا پاک کرده اند آلوده نکنیــم... « آیت الله جوادی آملی »🌱 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
بعد از تیر خوردنش بچه ها اومدن به کمکمون  خیلی خون ازش رفته بود فقط برگشت به یکی از رفقا گفت: بلندم کن رو زانوهام بشينم برگشتم بهش گفتم: واسه چی..؟! خون زیادی ازت رفته که  آقا سجاد گفت: اربابم اومده میخوام بهش سلام بدم.. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کارگاه عزت نفس 21.mp3
9.96M
۲۱ ؛ یه فرمول مهم، برای رسیدن به عزّت و محبوبیت هست! 🙏اشتباهاتت رو بپذیـر عذرِ دیگران رو راحت قبول کن و خوبیهاشون رو ببین و تشکر کن.. تا محبوبیتِ حقیقی فاصله ای نداری ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
چیزی که سرنوشت انسان را میسازد استعدادهایش نیست انتخاب هایش است... اینکه چه کسی و چه مسیری را انتخاب میکند! ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
mp3چرا به خواسته هامون نمی رسیم؟؟.mp3
3.22M
چرا هیچکس به دادم نمی رسه؟ چرا هرچی تلاش میکنم نمی رسم؟ از این وضعیت خسته شدم..... دیگه چی کار باید بکنم که به خواسته هام برسم؟؟ تو این پادکست با دوتا داستان زیبا، جواب این سوال ها داده شده... ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
صباح بن سیابه نقل كرده است كه امام صادق علیه السلام به من فرمودند: آیا مى خواهى به تو چیزى بیاموزم كه به خاطر آن خداوند صورت تو را از گرماى آتش دوزخ نگاه دارد؟! عرض كردم: آرى! فرمودند: پس از طلوع سپیده دم، صد مرتبه بگو: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خداوند به وسیله آن صورت تو را از گرماى آتش دوزخ حفظ خواهد كرد. 📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص ۱۵۵. ▪️آیت الله سید احمد روحانی ره: من خود، از مداومت و مواظبت بر صد مرتبه پس از نافله صبح، اثر شگفت آوری از شرح صدر، آرامش دل و شادی روح مشاهده کرده ام! 📚رم‍ز ن‍ی‍ک‍ب‍خ‍ت‍ی‌ در آث‍ار و اح‍ک‍ام‌ ص‍ل‍وات‌ ص ۱۰۴. خوشنودی آقا امام زمان صلوات ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌷بسم رب الشهدا بخشی از زندگی نامه از کودکی اش توی مغازه بود و دخل زیر دستش ؛ اما خودم به زور پول توی جیبش می گذاشتم . همین پول را هم تا چندوقت می دیدی ته جیبش مانده. یک بارپرسیدم ((بابا مگه تو چیزی نمی خوری؟ چرا پول هات خرج نمی شه ؟ ))گفت:(( من که خرجی ندارم، آب وغذا می خوام که توی خونه هست، بیرون هم نیازی ندارم.)) آن قدرخوب بودکه زودبه دل همه نشست.خانه وزندگی اش قم بود، ولی هیچ وقت طوری رفتارنکرد که بگوینداز قمی ها جانب داری کرده. سمنانی هافکرمی کردندبا آن ها رفیق تراست ، زنجانی ها همین طور، اراکی ها و قزوینی ها هم. گذراندن روزگار خوش جوانی در جبهه های جنگ ، دل کندن از همسرو دخترشیرین زبانی به نام لیلا و ایستادن تک وتنها ، تا پای جان در جزایر مجنون ، همه وهمه مجابت می کندکه او را مرد عمل به تکلیف بخوانی. فرمانده لشکر۱۷ ، شبیه همه ما آدم ها روی خاک همین شهرقدم گذاشت .ساده پوشید ، کم خوردو کم خوابید. خندیدن هایش مثل ما بود، گریه کردن هایش، اما نه . وقتی رفت ، خیلی ها را عزادارکرد، خیلی ها که با لبخندهایش خندیدندو با بغض هایش گریه کردند؛ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سه روز می شد که چشم روی هم نگذاشته بود. گوشی بی سیم به دست، خوابش برد. صدای بی سیم را آوردم پایین ، آرام صحبت می کردم تا کمی هم که شده استراحت کند. اسماعیل صادقی این طور خواست. ده دقیقه ، یک ربع نشده بود، سراسیمه از خواب پرید. رفت بیرون و چند دقیقه ای قدم زد . بعد هم آمد وبا ناراحتی گفت (( چرا گذاشتید بخوابم؟ بچه های مردم توی خط زیر آتیش دشمنن ، اون وقت من این جا راحت گرفتم خوابیدم .)) طوری به خودش نهیب می زد، انگار نه انگار که سه روز است نخوابیده. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
گفت تو کار برو نداریم بیا داریم. با نگاهم پرسیدم یعنی چی؟؟ گفت: فرق برو و بیا اونجاس که وقتی میگی برو، یعنی خودت اینجا وایستادی، انتظار داری بقیه جلودار بشن، ولی وقتی میگی بیا، یعنی خودت رفتی جلو، بقیه رو هم تشویق میکنی حرکت کنن‌. 📚کتاب یادت باشه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍بوی عطر عجیبی داشت نام عطر را که می پرسیدیم جواب سر بالا میداد شهید که شد در وصیت نامه‌اش نوشته بود: به خدا قسم هیچ گاه عطری به خود نزدم هر وقت خواستم معطر بشم از ته دل میگفتم: السلام‌علیک‌یا‌اباعبدالله‌الحسین‌علیه‌السلام شهید حسینعلی اکبری🕊🌹 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
Mohammad Hossein Poyanfar - Be To Az Door Salam (128).mp3
1.75M
به تو از دور سلام... ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
الـسلامُ‌عـلَیـــڪ‌یاابٰـاصٰالِـحَ‌الــمَھـــــدے: 🌹 امام صادق(عليه‌السلام): 🌼🍃هرکس عصر پنجشنبه ۴۰بار سوره نصر را بخواند، خدای مهربان چنان رزق و روزی اورا وسیع و زیاد میکند، که موجب تعجب و شگفتی خود شخص میشود🌸🍃 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯ 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
اللّهُمَ اَرزُقنـٰا فِی اَلْدُنْیٰا زیٰارَۃ اَلْحُسَیْن وَ فِی اَلْاٰخِرَۃ شِفٰاعَة اَلْحُسَیْن❤️🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلی اللّه علیک یا اباعبدالله...💔🏴 آنقدر بگم حسین حسین تاکه زعشقت بمیرم اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
enc_1681869601900520357173.mp3
3.61M
🎙نماهنگ شبای دلتنگی 🎤 الهی خدا تورو ازم نگیره...😭 《یا حبیب الباکین، ندای دلتنگیم.. گریه هامو بنویس، به پای دلتنگیم.. روز من شد رنگ شبای دلتنگیم..》 ┄┅┅┅┅┄❅🍎❅┄┅┅┅┅┄ (ع) ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯ ┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱رفیق شهیدم! مرا به قصدِ رسیدن به مقصدت ؛ دعا کن .. تورجی زاده ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهربان خدای من با توکل به نام اعظمت ❣بسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ❣ 🌺الهی به امید لطف و کرم تو🌺