شهادت نام گرفت!
وقــتی خــدا کسی را کشـت از شدت عشق...
.
.
از همه دست کشیدم که تو باشی همه ام با تو بودن از همه دست کشیدن دارد
#شهادت_عزت_ابدی_است
@ShahidToorajii
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
📖 #خاطرات_شهدا
🌺 ماجرای خواب زیبای حڪاڪ سنگ مزار شهید رسول خلیلی
🌸 اینو برای ڪسایی میگم ڪہ تا حالا نشنیدن این ماجرا رو ... این قضیه برای اسفند سال 92 هست ...
🌸 این سنگی ڪہ میبینید سنگ مزار شهید رسول خلیلی هستش ڪہ توسط خراطی حڪاڪی شده ...
🌸 صبح روح اللہ (برادر شهید) اومد دنبالم
رفتیم بهشت زهرا منتظر شدیم حڪاڪ اومد...
یہ نگاه بہ ما انداخت گفت ببخشید این سنگ مزار ڪیہ؟
🌸 گفتیم چطور؟ گفت :اصلا نمی دونستم قراره امروز بیام اینجا بنویسم ، دیشب خواب دیدم از طرف حرم امام حسین علیه السلام منو خواستن گفتن شما مأمور شدی رو ضریح آقا قرآن بنویسی
🌸 ما خشڪمون زد ... وقتی بهش گفتیم سنگ رو از حرم امام حسین آوردن و قراره برای یہ شهیدی نصب بشہ حالش منقلب شد ...
🌸 سنگ مزاری ڪہ میتوان گفت هدیہ ای از جانب اربابش حسین بود
✍ راوی : از دوستان شهید
#شهید_رسول_خلیلی
#شهید_مدافع_حرم
#شهدا_را_یاد_ڪنیم_باذڪر_صلوات
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@ShahidToorajii
🍃🍁🍃🍁🍃
🍁🍃🍁🍃
🍃🍁🍃
🍁🍃
♦️بســـــــــــم رب شهداء و الصدیقین
📚#مسافر_کربلا
#زندگینامه_و_خاطرات_شهید_علیرضا_کریمی
🌺قسمت 1⃣
🍃بیست و دوم شهریور سال چهل وپنج بود.مقارن باایام ماه مبارک رمضان در اصفهان به دنیا امد.
🍃پزشکان گفته بودند که به خاطر بیماری شدید این مادر,بعید است که بچه زنده بماند.اما خدا خواست که او بماند.
🍃چهار سال از عمرش گذشت.این پسر به قدری مریض وضعیف است که تا کنون به جز شیر و دارو چیز دیگری نخورده است.
🍃وقتی پزشکش او را معالجه کرد گفت:به خاطر مصرف زیاد دارو,کبد بچه از بین رفته و امیدی به زنده ماندنش نیست.
🍃تا اینکه یک روز سیدی سبز پوش به مغازه پدر کودک مراجعه کرد و.......
🌷ادامه دارد...
💚 کانال #شهید_تورجی_زاده 👇👇
@ShahidToorajii
#شهید_تورجی
ایشان در جبهه بار ها مجروح شدند به گونه ای که در میان دوستان به شهید زنده معروف شدند . و هر بار پیش از بهبودی کامل باز به جبهه عزیمت کردند .
سر انجام این مجاهد خستگی ناپذیر در پنجم اردیبهشت سال شصت و شش در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در ساعت هفت و سی دقیقه صبح حین فرماندهی گردان یا زهرا در سنگر فرماندهی به شهادت رسیدند. جراحتی که موجب شهادت ایشان شد همچون حضرت زهرا بود : جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکش ها یی مانند تازیانه بر کمر ایشان
@ShahidToorajio
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
🍁🍃🍁🍃🍁
🍃🍁🍃🍁
🍁🍃🍁
📚#مسافر_کربلا
#زندگینامه_و_خاطرات_شهید_علیرضا_کریمی
🌺قسمت 2⃣
🍃مرد سبز پوش بی مقدمه گفت:مش باقر!کار خوبی کردی که علی رضا را نذر آقا اباالفضل(ع) کردی!!
🍃همین امروز سفره اباالفضل(ع)را پهن کن وبه مردم غذا بده.سه مجلس روضه هم برای حضرت در حرمش نذر کردی که من انجامش می دهم.
🍃بعد هم اسکناسی را به پدر می دهد برای برکت کاسبی!
🍃آن روز,بچه به طرز معجزه آسایی شفا می یابد.هر روز هم بزرگتر می شود و قوی تر,
تا این که.....
🌷ادامه دارد......
💚 کانال #شهید_تورجی_زاده 👇👇
@ShahidToorajii
اهل عالم ، دارد از ره ماه ماتم میرسد
هیئتی ها ، یاعلی ؛ دارد محرّم میرسد
#عزیزم_حسین
#دلتنگ_محرم
#دلتنگ_حرم
@ShahidToorajii
◼️◾️▪️◼️◾️▪️◼️◾️▪️
#شهید_تورجی
بچهها خیلی دوستش داشتند. همیشه تعدادی از نیروها اطرافش بودند. چند روز بعد گفتم: «محمد باید معاون گروهان شوی.» اول قبول نمیکرد؛ ولی بعد از اصرار من گفت:« قبول اما بهشرطی که سه شنبهها تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی.» باتعجب گفتم: «چطور؟ »باخنده گفت: «جان آقای مسجدی نپرس.» قبول کردم و او معاون گروهان شد. مدیریت محمد خیلی خوب بود. مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم وگفتم: «باید مسؤول گروهان بشی.»
رفت و یکی از دوستان را واسطه کرد که من اینکار را نکنم. گفتم:« اگه مسؤولیت نگیری، باید از گردان بری.» وقتی این راگفتم، دلش سوخت؛ چون درگردان قبلی مشکلات زیادی داشت.کمی فکرکرد وگفت:« قبول میکنم؛ اما با همان شرط قبلی.»گفتم: «صبرکن ببینم. یعنیچی که تو باید شرطبذاری؟ اصلا بگو ببینم سه شنبهها و چهارشنبهها که نیستی، کجا میری؟» اصرار داشت که نگوید. من هم اصرارکردم که باید بگویی کجا میروی؟ بالاخره گفت: «حاجی تا زنده هستم» به کسی نگو. من سه شنبهها از اینجا به مسجد جمکران میرم و عصرچهارشنبه برمیگردم.
باورم نمیشد؛ ولی چیزی نگفتم. بعدها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخوئین تا جمکران را میرود و بعد از خواندن نماز امام زمان (عج) برمیگردد که تقریبا 36ساعت رفت و برگشتش طول میکشد
@ShahidToorajii
🍃💐🍃🌹🍃💐🍃
ان شاء الله امشب هم داستان شهید #علیرضا_کریمی
قسمت چهارم
در کانال قرار خواهد گرفت
#شهیدی_که_برات_کربلا_میدهد
التماس دعا_ای شهید
@shahidToorajii
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱
🌸🌱
بســــــم رب شهــــــدا و الصدیقین
📚 #مسافر_کربلا
#زندگینامه_و_خاطرات_شهید_علیرضا_کریمی
🌺قسمت 3⃣
🍃 سالها میگذرد و او قهرمان ورزشهای رزمی می شود.
🍃علی رضا به نماز اول وقت وجماعت بسیار اهمیت می داد.حتی در دوران دبستان,صبح ها با مادر به مسجد می رفت.
🍃در ایام پیروزی انقلاب,با اینکه سن کمی داشت اما حماسه ها افرید.
🍃سال اول جنگ,کلاس دوم راهنمایی بود.همان سال فعالیت فرهنگی را در مسجد محل اغاز کرد.
🍃برگزاری اردو برای بچه های دبستانی,تبلیغات,کلاسهای قران و احکام و....
🍃مثل خیلی از نوجوانان آن دوران تاریخ تولد شناسنامه اش را تغییر داد تا توانست به جبهه اعزام شود.
🍃همرزمانش حماسه او را در تپه های صلوات آباد کردستان به یاد دارند.
🍃در عملیات محرم در حالی که شجاعانه در مقابل پاتک دشمن مقاومت می کرد از ناحیه سر ودست و پا مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت.
🍃وقتی برای اخرین بار راهی جبهه می شد,در پاسخ مادرش که پرسید:
"کی برمی گردی؟ "
جواب داد:"هر وقت راه کربلا باز شد!"
🌷ادامه دارد.....
@ShahidToorajii