eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
1.6هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
72 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
خواب #حضرت_رقیه(س) رو دیده بود بی بی فرموده بودن تو به خاطر ما از #گناه گذشتی ما هم شهیدت میکنیم. موقعی که داشت میرفت سوریه بهم گفت: سید برام #روضه حضرت رقیه بخون گفتم نمیخونم، داری میری حسین #بچه هااات، گفت از بچه هام دل کندم، روضه می خوندم های های #گریه میکرد. ✍به روایت سیدرضا علیزاده، ذاکر اهل بیت #شهید_حسین_محرابی🌷 #شهید_مدافع_حرم @ShahidToorajii
📚 🌺قسمت 8⃣3⃣ 🎇تفحص 📝راوی:محمد کریمی 🍃یک ماه از تدفین علیرضا گذشت. شب,رفته بودم مسجد. بعد از نماز یکی از بچه های بسیج گفت: ممدآقا, یه آقایی چند روزه دنبال شماست. می گه از بچه های تفحص لشکر امام حسین(ع) هست و با شما کار مهمی داره. 🍃تو فکر بودم. یعنی چی کار داره?! داشتم از درب مسجد بیرون می رفتم. یک دفعه آقایی آمد جلو و سلام کرد. گفت: از بچه های تفحص هستم و با شما کار دارم. 🍃با هم رفتیم منزل. بعد از کمی صحبتهای معمول و یاد کردن از جبهه ها گفت:علیرضا کریمی فرزند باقر برادر شماست, درسته؟ ! 🍃با تعجب گفتم: بله چطور مگه؟ ! ایشان ادامه داد: پیکرش هم تو منطقه فکه شمالی بوده؟ من با تکان دادن سر صحبتهاش رو تائید می کردم. 🍃ایشان ادامه داد: پیکر برادرتون رو من به عقب منتقل کردم! در جریان پیدا شدن ایشون هم ماجراهای عجیبی اتفاق افتاد که برای همین خدمت رسیدم. 🍃همه توجهم به صحبتهای ایشان بود. با تعجب نگاهش می کردم. ایشان ادامه داد: بچه های تفحص مدت ها بود که در منطقه فکه شمالی کار می کردند. خیلی از شهدا رو پیدا کردند.اما چند روزی بود که هر چه جستجو کردیم شهیدی پیدا نمی شد. 🍃از قرارگاه مرکزی تفحص اعلام کردند که از فردا بچه های اصفهان به منطقه شرهانی منتقل می شوند و بچه های لشکر دیگری جایگزین ما خواهند شد. 🍃شب آخر توی مقر, مجلس دعای توسل بر پا کردیم. بچه ها, خیلی گریه کردند. بیشتر از همه سرهنگ علیرضا غلامی که خودش در این منطقه حضور داشت و یک پای خودش را هم تقدیم کرده بود اشک می ریخت. 🍃برادر غلامی از جانبازان شیمیائی و مسئول تفحص شهدای اصفهان بود. آخر مجلس,با گریه دعا کردو گفت: خدایا, ما اومدیم اینجا که از همین منطقه فکه, کربلائی بشیم! ما را حاجت روا کن! 🍃فردا صبح زود بود که بچه های آن لشکر آمدند. وقتی برای رفتن آماده شدیم. دیدم برادر غلامی با بچه های تازه وارد بحث می کنه. 🍃رفتم جلو, دیدم می گه: شما چند ساعت به ما وقت بدین, ما فقط تا جاده شنی می ریم و برمی گردیم. 🌷ادامه دارد.... @ShahidToorajii
تردید نکن تصورش هم زیباست ایوان #حسن عجب صفایی دارد... #7صفر #شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع @shahidToorajii
#شهید_تورجی_زاده🌷 خدایا معیار سنجش اعمال، #خلوص است. من میدانم اخلاصم کم است، اما اگر مخلص نیستم #امیدوارم... #شادی_روحش_صلوات @ShahidToorajii
💠بسم رب شهدا والصدیقین💠 📚 🌺 قسمت 9⃣3⃣ 🎇 تفحص 📝 راوی: محمد کریمی 🍃از آدمی مثل غلامی بعید بود که اینطور اصرار داشته باشه. من هم همراه او راه افتادم. از میدان مین عبور کردیم. رفتیم سمت جاده شنی. 🍃با تعجب پرسیدم: مگه ما دیروز اینجا رو نگشتیم?! برادر غلامی سریع با پای مصنوعی خودش راه می رفت. گفت: این دفعه فرق داره. خود شهید گفته بیائید دنبالم!! 🍃یکدفعه ایستادم و گفتم: چی?! اما برادر غلامی سریع حرکت می کرد. دویدم دنبالش و گفتم: تو رو خدا بگو چی شده?! ایشون همین طور که راه می رفت, گفت: 🍃دیشب یه پسر بچه با چهره ای معصوم و دوست داشتنی به خوابم اومد. گفت: من کنار جاده شنی هستم. حتی محل حضورش رو هم تو خواب نشونم داد و گفت: باد خاکها رو از روی بدنم کنار زده. الان موقعش شده که من برگردم! مادرم هم خیلی بی تابی می کنه. بعد گفت: من, هم اسم شما هستم. بیا که تو هم حاجت روا می شی!! 🍃با تعجب داشتم به حرف های برادر غلامی گوش می کردم. با عبور از تپه ها رسیدیم به جاده شنی. کمی که جلو رفتیم. بعد, در نقطه ای ایستادیم. ده متر از جاده فاصله گرفتیم. 🍃برادر غلامی نشست و با دست خاک های رملی و نرم را کنار زد. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که پیکر شهید پیدا شد. 🍃بعد هم برگشت به سمت من و گفت:زیارت عاشورا همراه داری?! گفتم: آره, بعد هم کتاب را دادم به ایشان. 🍃برادر غلامی هر شهیدی را که پیدا می کرد, کنار بدنش زیارت عاشورا می خواند.اما هر چه گشت زیارت عاشورا در کتاب نبود. بعد گفت:هر چی شهدا بخوان.شروع به خواندن دعای توسل کرد. 🍃بعد از اتمام دعا,بقایای پیکر شهید را خارج کرد. نمی دانم چرا, اما تقریبا بجز استخوانهای پا, تمام استخوانهای این شهید خورد بود!! 🍃برادر غلامی به من گفت: برو عقب من کمی از آنجا دور شدم. کنار پیکر, پارچه سفیدی را پهن کرد و پیکر شهید را داخل آن پیچید. 🍃بعد هم از روی زمین بلند شد. یکدفعه صدای انفجار, سکوت منطقه فکه را در هم شکست. موج انفجار مرا هم روی زمین پرت کرد. 🍃نفهمیدم تله انفجاری بود یا مین, اما به هر صورت جانباز فداکار علیرضا غلامی که عمری را به دنبال شهدا سپری کرده بود. در همان منطقه فکه به قافله شهدا پیوست. 🍃بچه ها که صدای انفجار را شنیده بودند, سریع خودشان را رساندند. پیکر های هر دو شهید را به عقب منتقل کردیم. 🍃من رفتم سراغ بچه های تعاون و از روی شماره پلاک, فهمیدم که اسم این شهید علیرضا کریمی است. 🌷 ادامه دارد... @ShahidToorajii
در تمام مناطق با پای بود می گفت : گوشت و پوست در این مناطق مانده و خاک شده، نباید بی احترامی بشه عشق او به مناطق جنگی بود می گفت من اونجاست❤️ به فکه و بسیار علاقه مند بود. 🌷 @ShahidToorajii 🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
📚 🌺 قسمت 0⃣4⃣ 🎇 حضور 📝 راوی: محمد کریمی 🍃اوایل دهه هشتاد بود.وسط هفته به طور اتفاقی رفتم سر قبر علیرضا, نزدیک مزار دیدم حدود ده تا خانم محجبه سر قبر علیرضا مشغول دعای توسل بودند. 🍃تعجب کردم.آنها را نمی شناختم. خواهرانم این موقع روز اینجا نمی آیند. من هم از همان جا فاتحه خواندم و برگشتم. 🍃یکبار دیگر هم این ماجرا پیش آمد.این بار تعدادشان بیشتر بود. ولی به هر حال رفتم کنار قبر و شروع به خواندن فاتحه کردم. 🍃وقتی خواستم برگردم یکی از آن خانمها جلو آمد.گفت: ببخشید, شما پدر این شهید هستید؟ گفتم: من برادرشون هستم.پدرش مرحوم شده. 🍃گفت: ما دانشجوهای اصفهان هستیم. هفته ای یکبار با هم, سر مزار شهید کریمی می آییم و دعای توسل می خوانیم. 🍃کمی مکث کردم. با تعجب پرسیدم: شما که با این شهید نسبتی ندارید؟ چرا اینجا می آیید, چرا سر قبر شهدای دیگه نمی خوانید! 🍃جواب داد:یکی از خواهرای دانشجو که الان فارغ التحصیل شده ما رو آورد اینجا. این برنامه را ایشان راه اندازی کرد. بعد ادامه داد: 🍃آن خواهر گرفتاری بسیار شدیدی در زندگی اش بوجود می یاد.هیچ راه چاره ای نداشته. 🍃تنها چیزی که به زهنش می رسد, توکل به خدا و آمدن سر مزار شهدا بوده.برای همین وارد گلزار شهدا می شه. شروع می کنه با شهدا حرف زدن. 🍃بعد هم به طور اتفاقی سر قبر این شهید قرار می گیره. با خواندن اشعار روی سنگ قبر خیلی منقلب می شه. ایشون همینجا می نشینه و دعای توسل می خونه. 🍃فردای آن روز هم به طرز عجیبی مشکلش حل می شه. بعد ادامه داد: این خواهرانی هم که اینجا هستند خیلی از گرفتاری هاشون با عنایت شهدا حل شده. این شهدا خیلی پیش خدا مقام دارن. 🍃سکوت کرده بودم.به حرف های آن خواهر فکر می کردم.همینطور که سرم پایین بود خداحافظی کردم.حال عجیبی داشتم.با خودم حرف می زدم.میگفتم: یک عمر توی جبهه و عملیات ها بودی اینهمه رفیقات شهید شدن اما به اندازه اینها که اصلا دوران جنگ رو ندیدن معرفت به شهدا پیدا نکردی. حتی برادر خودت رو هم نمی شناسی. 🍃کمی جلوتر جمله امام(ره) را بر روی دیوار دیدم که نوشته بود: همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت, مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. 🌷پایان 💞با تشکر از همراهی همه دوستان. 📚زندگینامه شهید کریمی: برگرفته از کتاب مسافر کربلا 🖊تالیف: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی @ShahidToorajii
شهید محمدرضا تورجی زاده
🎥 👆👆 در راهپیمایی اربعین سال گذشتہ دعا ڪردے ڪہ سال بعد عڪس تو را بہ عنوان شهید روے دست بگیرند . دعایت مستجاب شد حسین عزیز ! @ShahidToorajii
به عرض يار رسانيد اي سبك روحان ميان قافله جايي براي ما دارد ..!؟ تو همچو من سر كويت هزارها داري ولي بدان كه گدايت فقط تو را دارد😞 #اربعین @ShahidToorajii
#چله_زیارت_عاشورا #روز_سی_هشتم ایشالله به نیابت #از_شهید_حاج_حسین_دخانچی عاشورارامی خوانیم #التماس_دعا @ShahidToorajii
🌷سیزده سالش بود که رفت جبهه توی از ناحیه گردن قطع نخاع شد هفده سال روی تخت، ولی همواره بود بالای سرش این بیت شعر چشم نوازی می کرد: " چرا پای کوبم، چرا دست بازم مرا خواجه بی دست و پا می پسندد " 🌷همسرش میگه: " قبل از شهادتش بهم گفت : " نگران نباش، جای منو توی بهم نشون دادند" 🌷شهدا را یاد نماییم با نثار صلوات @ShahidToorajii 🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
🌠قسمت هایی از وصیت نامه 🌠 🌷🍃هرگز آنان که در راه خدا کشته می شوند مرده نپندارید, بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگار خویش روزی می خورند.🍃🌷 🌷🍃به نام خدا و با سلام بر مهدی(عج) و نائب بر حقش امام خمینی و تمامی کسانی که در راه اسلام خدمت می کنند. 🌷🍃شکر خدا را می نمایم که قدری مهلتم داد تا اسلام واقعی را بشناسم و در تاریکی جهل از دنیا نروم. 🌷🍃انقلاب اسلامی باعث شد که سر از گریبان خود بیرون آوریم و دور و بر خود را بنگریم و به زندگی از دید دیگری نگاه کنیم. 🌷🍃آری امام کاری بس عظیم کرد. باعث شد دنیا از خواب بیدار شود و انسانیت را دوباره یاد آوری نمود. 🌷🍃من خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب رسول الله و علی(ع) می کنم و افتخار می کنم که مرام و مکتب من اسلام است. 🌷🍃اسلام به من فهماند که چگونه راه را انتخاب کنم.من با قلبی روشن خون خود را برای اسلام می ریزم و پیام می رسانم که با جاری شدن خونمان است که حکومت ما نورانی تر و به حکومت عدل صاحب الزمان(عج) متصل می شود. امیدوارم که حکومت ما زمینه ساز انقلاب امام مهدی(عج) باشد. 🌷🍃اما مادر جان بعد از شنیدن خبر شهادتم اشک نریز, زیرا امام بزرگوار ما نیز در سوگ فرزندش اشک نریخت. چون می دانست رضای خدا در این امر است. 🌷🍃وشما پدر بزرگوارم وصیتم به شما این است که راه مرا در کمک به فقرا و نیازمندان ادامه دهید. 🌷🍃شما خواهرانم; شما هم زینب زمان باشید و پسرانتان را حسین وار تربیت کنید و در راه خدا مبارزه کنید. 🌷🍃خدایا تو می دانی که من هر چه کرده ام برای رضای تو بوده.پس ما را یاری کن که در راه تو قدم برداریم. 🌷🍃خدایا اسلام را پیروز کن و اگر در من لیاقت می بینی شربت گوارای شهادت را به من بنوشان.... 🌼 روحش شاد با ذکر شریف صلوات🌼 @ShahidToorajii
تصویر پروفایل تقدیم به راهیان اربعین
تصویر پروفایل تقدیم به راهیان اربعین
پروفایل جاماندگان
#چله_زیارت_عاشورا #روز_سی_نهم ایشالله به نیابت #از_شهید_مرتضی_حسین_پوز عاشورارامی خوانیم #التماس_دعا @ShahidToorajii
همیشه میگفت فرمانده باید باشه تا بتونه خوب فکر کنه و نیروهاش رو تو شرایط جمع و جور کنه فرمانده که تو میدون باشه نیروهاش هم راحتتر میجنگند...! بعد از درگیری یک ساعته با مهاجمین از ناحیه مورد اصابت قرار گرفت، گلوله وارد سمت چپ ایشان شد که باعث خونریزی شدید شده و بعد از حدود بیست دقیقه ایشان به می رسد. @ShahidToorajii
برادر شهید بیضایی : | 🌷محمودرضا! از معمولی‌ترین فرد هم معمولی‌تر #نماز می‌خواند ولی نمازش، نماز بود. هیچ #ریایی نداشت. این حدیث نبوی است که " رأس #تقوی این است که کسی شما را به تقوی نشناسد." محمودرضا اینطور بود🌷| #شهید_محمودرضا_بیضایی🕊❤️ @ShahidToorajii
🔹مژدگانی بده عباس که خواهر آمد... ✅ @ShahidToorajii
هدایت شده از ❤ 🇮🇷 ❤
https://eitaa.com/shmrtorajizade
📖 بہ امید آن روز ڪہ تاریخ بنویسد : « ... و سرانجام از برڪت دعاهاے زائران اربعین ، غیبت طولانـے حضرت مهدے عج اللہ پایان یافت ». #اربعین_مهدوے #برسد_دست_اربعینـےها #اجتماع_عظیم @ShahidToorajii
#چله_زیارت_عاشورا #روز_چهلم ایشالله به نیابت #از_هادی_شجاع #تازه_داماد #سالروز_شهادت #زیارت_عاشورارامی خوانیم #التماس_دعا @ShahidToorajii
هر وقت میخواست براے جوانان یادگارے بنویسد ، مےنوشت : من ڪان لله ، ڪان الله له هرڪہ باخدا باشد خدا با اوست رسم عاشق نیست با یڪ دل دودلبر داشتن ... #شهید_همت @ShahidToorajii
فداے صداقت اون بـےسوادے ڪہ وقتے ازش پرسیدن عشــ❤️ـــق چند حرفہ ؟ گفت : چهار حرف همہ بهش خندیدن ... در حالے ڪہ اون داشت با خودش زمزمہ میڪرد : #حسیـــن مگہ چنـد حرفہ ؟؟ @ShahidToorajii
♨️این جور آدمها #شهید می شوند کسـانی که خیلی دوست دارند برای هدایت دیگران تلاش کنند و به سعادت آدم ها عشـ❤️ـق بورزند، به جای اینکه بمیرند #شهید_میشوند. این شهادت 🌷آنها را صاحب قدرتی جاودانه و تاثیری گسترده برای کمک به انسانها برای رسیدن به #سعادت خواهد کرد. #شهدا بهتر از فرشته ها ، به کمک ما آدمهای مُردنی می شتابند👌. #علیــرضا_پناهیـان @ShahidToorajii
همیشہ عــادت بہ خونــدن #زیــارت_عـــاشورا داشت. هر روز صبــح یڪ زیارت عاشــورا مےخـوند ... و #روضـہ ش را در ماشیـن هنگام رفتــن سر ڪـار گوش مےڪـرد. #شهیــد_جواد_محمـدی 🌷 #شهید_مدافـع_حـرم @ShahidToorajii
مرتب به سخنرانی #آقا گوش می داد. مخصوصا اگر موضوع صحبتشون #جوانان و مطالباتی که آقا از این قشر داشتند. سپاه رو هم صرفا معبری برای #شهادت می دید.می گفت:هر کسی لیاقت پوشیدن این لباس سبز رو نداره🚫. من سی سال وقت دارم که خودمو به این جایگاه برسونم،10 سالم گذشت این 20 سال رو اگر نرسم به آن، عقب می مانم. #شهید_علیـرضا_بریری @ShahidToorajii