eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
1.6هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
72 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ❤️ فردا صبح حدود ساعتای ده رفتیم جمکران... دوباره خاطرات محمد برام تداعی شد... حالم خراب بود... از دیشب که اون حرفا رو زده قلبم عجیب درد گرفته... رو به روی محراب جمکران وایسادم و نماز خوندم. وسط نماز بود که یهو بغضم شکست و اشکام جاری شدن... _خدایا من بدون محمد نمیتونم... به خدا نمیتونم... ولی حاضرم نیستم یک عمر کنار من باشه و بدبخت شه...من با دل میخواستمش... نه بخاطر عذاب وجدان...خدایا من میرم از زندگیش بیرون... بخاطر خودش... بخاطر عشقش... توهم بهم کمک کن... بهم صبر بده تا تحمل کنم نبودنشو... بهم قدرت بده فراموش کنم عشقشو... خدایا کمکم کن... با چشما خیس یه گوشه توی صحن جمکران نشستم و آهنگ صبح امید حامد رو پلی کردم... همه چیز من و یاد اون مینداخت... حتی خواننده محبوبم... کلی با امام زمان درد و دل کردم و بهشون توسل کردم. تصمیم گرفتم هرچه زودتر تصمیمم رو عملی کنم. از دیشب محمد کلی زنگ زده بود اس داده بود... هه... چطور میتونه به عشقش خیانت کنه و به نامزدش اس بده... دوباره زنگ زد... جوابشو ندادم... دوباره... دوباره... اه... گوشی رو خاموش کردم. خدای من باز قلبم درد گرفت... فاطمه از مسجد اومد بیرون و دویید طرفم. فاطی: فائزه _جانم... فاطمه با من و من گفت: آقاجواد زنگ زد... _چی شد؟؟؟چی گفتی بهش؟؟؟ _فاطی: هیچی دروغ گفتم. گفتم سرت درد میکنه خوابیدی...😔 _ممنون... فاطی: فائزه میخوای دقیقا چیکار کنی؟ _بزار برگردیم کرمان... بعد میگم دقیقا میخوام چیکار کنم...😭 فاطی: اگه ازش جدا شی داغون میشی... شک نکن... _بزار خودم داغون شم... فدای سر محمدم... ولی اون بزار به عشقش برسه... بزار اون خوشبخت شه حداقل...😭 چشم دوختم به گنبد مسجد جمکران و از آقا سعادت محمدجواد رو خواستم... بدون من😢 نویسنده { } ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯