eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
1.6هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
72 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋 ☀️هوالحبیب 🌈 🦋 🍄 📝نویسنده: ☔️ 🖇 خانم جون و زهراحاضر و آماده توی حیاط به انتظار من ایستاده بودن . با لبخند به سمتشان رفتم _ببخشید زیاد منتظر گذاشتمتون بفرمایید بریم در سمت کمک راننده را برای خانم جون بازکردم و کمکش کردم تا سوار شود. زهرا هم عقب نشست . بسم اللهی گفتم و خودم نیز سوارشدم. سکوت فضای ماشین را پرکرده بود. دستگاه پخش ماشین را روشن کردم . آهنگ ماه و ماهی به گوش رسید. در تصوراتم کیان ماه بود و من ماهی برکه کاشی بودم. آنقدر غرق آهنگ و غم نهفته در شعر بودم که متوجه جاری شدن اشکهایم نشدم. دلم عجیب هوای یار کرده بود. با نشستن دست روی شانه ام به سمت خانم جون برگشتم _ببین با این اهنگ غمگینت هم اشک خودتو درآوردی و هم اشک این بنده خدا رو به زهرا نگاه کردم که صورتش پوشیده از اشک بود _ببخشید دست خودم نبود _ان شاءالله خدا دل هرجفتتون رو شاد کنه .با این قیافه بریم عیادت بیمار که اون بنده خدا بیشتر حالش بد میشه.جمع کنید خودتون رو تازه بیاد آوردم که به خانم جون نگفتم که خاله فکرمیکنه کیان تماس گرفته و حالش خوبه _خانجون حواستون باشه اونجا حرفی از نبود آقاکیان نزنید .اخه زهرا به خاله گفته آقا کیان تماس گرفته و حالش خوبه. خاله نمیدونه هنوز خبری ازش نشده _خوب شد گفتی مادر.باشه عزیزم نگران نباش حواسم هست _قربون مهربونیتون بشم من. _خدانکنه ،به جای قربون من رفتن این آهنگ رو عوض کن همه غمای عالم ریخت تو دلمون _ای به چشم شما جون بخواه عزیزم آهنگ شاد دلارام حامد زمانی را گذاشتم و لبخند به لب خانم جون و زهرا آوردم. روبه روی یک گلفروشی ایستادم _تا شما از این آهنگ زیبا مستفیض میشید من برم یه دسته گل بخرم و بیام زهرا با عجله گفت _روژان جان لازم نیست زحمت بکشی همین که مامان ببینتت کلی خوشحال میشه _زحمتی نیست. چیه حسودیت میشه میخوام واسه خاله خوشگلم گل بخرم؟ خنده کنان از ماشین پیاده شدم و به سمت گل فروشی رفتم . یک سبد گل رز و مریم به علاوه دو شاخه گل مریم خریدم و به سمت ماشین رفتم . سبد گل را به زهرا سپردم. یک شاخه گل مریم را به خانم جون و یک شاخه را به زهرا دادم _تقدیم به شما گل های خوشگل خودم صدای خنده در فضای ماشین پیچید ماشین را روبه روی عمارت پارک کردم دسته گل را از زهرا گرفتم . زهرا زنگ خانه را فشرد . درباصدای تیکی باز شد. با تعارف زهرا همگی وارد شدیم. اقای شمس جلو درب ورودی به استقبال آمده بود. با دیدن خان جون لبخندی زد _سلام حاج خانم قدم رنجه کردید ،بفرمایید داخل _سلام آقای شمس شما لطف دارید.خوب هستید ان شاءالله _خداروشکر شما خوب هستید؟ _سلامت باشید . سربه زیر انداختم _سلام _سلام دخترم .خوبی؟کم پیدایی بابا جون ؟ _ممنونم .ببخشید درگیر درس های دانشگاه بودم _ببخشید یه لنگ پا دم در نگهتون داشتم بفرمایید داخل از همانجا بلند گفت: _حاج خانوم مهمون داریم همگی وارد خانه شدیم .با تعارف زهرا به سمت پذیرایی رفتیم و نشستیم. &ادامه دارد... 🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯