در نیمۀماه، ماهِ تمام آمده است
عطرِ نفسِ گل به مشام آمده است
در خانۀزهرا و امیر مومنان
اوّل پسر و دوّم امام آمده است
#میلاد_امام_حسن_مجتبی✨🌺
#مبارڪباد✨🌺
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#یاڪریم_اهل_بیت_ع🌷
پیرو راه حسینیم و پریشان حسن
همه گویند به ما بی سر و سامان حسن
روے هر شاپـ🦋ـرکے را بخدا ڪم ڪردیم
رمضان تا رمضان دور حسن مےگردیم
#حسنجان_قربانقدومٺ_ارباب🌺
#میلاد_امام_حسن_مجتبی🌺
#مبارڪ_باد✨🌺
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
امشب دُعاۍ مُجیرهم بِه شوق تـو
فریاد ميزند : تَعاليت یـا ڪريم ...💚
#میلاد_امام_حسن_مجتبی💫🌺
#مبارڪباد✨💫🌺
صلوات خاصه امام حسن مجتبی علیه السلام✨
اَللَّهُمَّ صَلَّ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ سَیَّدَ النَّبِیَینَ وَ وَصِیَّ اَمیرِالْمؤمِنینَ السَّلام ُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیَّدِ الْوَصَیّینَ اَشْهَدُ اَنَّکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمْؤمِنینَ اَمینُ اللّهِ وَ ابْنُ اَمیِنِه
عِشْتَ مَظْلُوماً وَ مَضَیْتَ شَهیداً واَشْهَدُ اَنَّکَ الْأِمامُ الزَّکِیُّ الْهادِی الْمهْدِیَّ
اَللّهُمَّ صَلَّ عَلَیْهِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ جَسَدَهُ عَنّی فی هذهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ الْتَّحِیَّة و الاسَّلام.
#میلاد_امام_حسن_مجتبی(ع)❣️
#مبارڪباد🎊🌹
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
روزه داری شده قسمت که یک شب همگی
بر سر سفره ی مولا حسن علیه السلام افطار کنیم
#میلاد_امام_حسن_مجتبی(ع)
#کریم_اهل_بیت
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#میلاد_امام_حسن_مجتبی(ع)
🌸در زمزمهام ذكر دل آرای شماست
دل عاشق و ديوانهی سيمای شماست...
🌸امشب همه جا حريم عشقِ حسن است
در سفرهی #افطار دلم جای شماست...
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
روز پانزدهم #ماه_مبارک_رمضان
"سحر پانزدهم" ذکر منِ بی سروپا
شده العفو به حق "حسن" و "خون خدا"
من که از دوری این فاصله ها خسته شدم
می شود در "حرمت" روزیِ من اشک و دعا؟
ا_علی_علیخانی
#میلاد_امام_حسن_مجتبی
💠 بخشش بی نظیر امام حسن مجتبی علیه السلام
🌴 روزی امام حسن مجتبی علیه السلام در یکی از باغستان های شهر مدینه قدم می زد، که ناگاه چشمش به یک غلام سیاه چهره افتاد که نانی در دست دارد و یک لقمه خودش می خورد و یک لقمه هم به سگی که کنارش بود می داد تا آن که نان تمام شد.
حضرت با دیدن چنین صحنه ای ، به غلام خطاب کرد و فرمود: چرا نان را به سگ دادی و مقداری از آن را برای خود ذخیره نکردی ؟
غلام به حضرت پاسخ داد: زیرا چشم های من از چشم های ملتمسانه سگ خجالت کشید و من حیا کردم او این که من نان بخورم و آن سگ گرسنه بماند.
🍀 امام حسن علیه السلام فرمود: ارباب تو کیست ؟
پاسخ گفت : مولای من ابان بن عثمان است .
حضرت فرمود: این باغ مال چه کسی است ؟
غلام جواب داد: این باغ مال ارباب و مولایم می باشد.
پس از آن حضرت اظهار داشت : تو را به خدا سوگند می دهم که از جایت برنخیزی تا من باز گردم .
سپس حضرت حرکت نمود و به سمت ارباب غلام رفت ؛ و ضمن گفتگوهایی با ابان بن عثمان، غلام و همچنین باغ را از او خریداری نمود؛ و سپس به جانب غلام بازگشت و به او فرمود: ای غلام ! من تو را از مولایت خریدم .
پس ناگاه غلام از جای خود برخاست و محترمانه ایستاد.
🌳 سپس حضرت در ادامه سخنان خود اظهار نمود: این باغ را هم خریداری کردم ؛ و هم اکنون تو را در راه خداوند متعال آزاد نموده ؛ و این باغ را نیز به تو بخشیدم.
📕 منبع: تاریخ ابن عساکر ترجمة الامام الحسن علیه السلام : ص ۱۴۸، ح ۲۴۹، احقاق الحقّ: ج ۱۱، ص ۱۴۶
#میلاد_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯