eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
2.1هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
83 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
. . ﷽؛ #هدیه_نور_برای_ظهور 📖تلاوت روزانه قران کریم #هدیه به امام عصر علیه السلام امروز: #صفحه3 اللهم عجل لولیک الفرج ┄┅═══✼ @ShahidToorajii ✼═══┅┄
. . ﷽؛ #هدیه_نور_برای_ظهور 📖تلاوت روزانه قران کریم #هدیه به امام عصر علیه السلام امروز: #صفحه4 اللهم عجل لولیک الفرج ┄┅═══✼ @ShahidToorajii ✼═══┅┄
قبل از آشنایی با محمد جواد به حضرت زینب(س) با خانواده ام رفته بودیم.🙂 روبروی گنبد حضرت زینب (س) بودیم و من با بی بی درد دل میکردم. از او خواستم که به من بدهد که به انتخاب خودش باشد...💓 البته آن روزها نمیدانستم که ای ویژه از طرف بی بی در انتظار من است و آن هم خود حضرت زینب(س)، قرار است مرد آسمانی و همسفر بهشتی من شود.😍😌 از سفر که برگشتیم، محمد جواد به من آمد.آن زمانها در یک کارخانه مشغول به کار بود.😊 پسر خانواده بود که روی پای خودش هم ایستاده بود. حتی از جوانی و زمانیکه بود، در تابستانهایش کار میکرد. تمام مخارج ازدواجمان از گل مجلس 💐خواستگاری تا خرج مراسم عروسی همه را خودش داد. بعد از آن شروع کرد به همین منزلی که خانهء من و فرزندانم هست. سر پناهی که ستونهایش را از دست داد.😔تک تک مصالح و نقشهء منزل و رنگ دیوارها و طرح کاشی ها همه وهمه به من بود.آخر محمد جواد همیشه میگفت که تو قرار است در این خانه بمانی...نه من....😔 آری همسر من بی تو در این خانه روزها را شب میکنم،تنها به دیدار تو در زمان ظهور (عج)😍😌 ـ ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
‍ آداب و اعمال عید غدیر ❤😍 🌸 در آغوش کشیدن(دید و بازدید)، هدیه دادن: امیرالمومنین (علیه‌السلام) می‌فرمایند: در روز وقتی به هم رسیدید، یکدیگر را در آغوش بگیرید و به هم دهید، توانگر به سراغ برود و قدرتمند به یاری ضعیف. (وسائل الشیعه؛ج۷ ص۳۲۷) 🌸 پوشیدن بهترین لباس: امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: در این روز بهترین و فاخرترین خود را بپوشید و بزنید. (اقبال الاعمال؛ج۱ ص۴۷۴) 🌸 انفاق: امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرمایند: یک درهم به برادر با ایمان و معرفت در این روز، برابر هزار درهم است، بنابراین در این روز به برادرت کن و هر مرد و زن مومن را شاد گردان. (مصباح المجتهد:ص۷۳۷) 🌸 اطعام: امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرمایند: کسی که در روز غدیر، مومنی را دهد مانند آن است که تمام انبیاء را کرده باشد. (اقبال الاعمال:ج۱ ص۴۶۵) 🌸 غدیر، روز اطعام ◀️ یکی از سنت‌های حسنه در این عیدالاکبر که روایات عجیبی درباره آن نقل نموده اند و متاسفانه مورد غفلت واقع شده است سنت به افراد یا همان است. 🌸 امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: غذا دادن به یک مومن در روز ثواب یک میلیون پیامبر و صدیق (در راس آنها خود ائمه معصومین علیهم السلام) و یک میلیون شهید (در راس آنها حضرت ابوالفضل العباس (علیه‌السلام) و شهدای کربلا) و یک میلیون فرد صالح در حرم خداوند را دارد. (بحارالانوار ج۶ ص۳۰۳) 🌸 امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: به یک نفر در روز مانند غذا دادن به همه پیامبران و صدیقان است، (مفاتیح الجنان ص۵۰۰) به گونه ای که امام صادق (علیه‌السلام) اصلاً این روز را روز الطعام نامیدند. (بحارالانوار ج۹۵ ص۳۲۳) 🌸 امام صادق (علیه‌السلام) در رابطه با در روز نیز می‌فرمایند: روزی است که دو برابر تعداد رهاشدگان از آتش جهنم در ماه مبارک رمضان و شب غدر و شب عید فطر از آتش رها می‌کند و ۶۰ سال را می‌بخشد. (بحارالانوار ج۹۴ ص۱۱۹) 🌸 امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: ، روزى است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، (علیه‌السلام) را به عنوان پرچمدار براى مردم برافراشت و او را در این روز آشکار کرد و خود را معرفى کرد، بعد به عنوان از خداى بزرگ آن روزه را روزه گرفت و آن روز، روز دارى و و دادن و به برادران دینى رفتن است، آن روز روز کسب خشنودى خداى مهربان و به خاک مالیدن بینى شیطان است: پس چه نیکوست در این ضمن تهیه بهترین برای خانواده، مومنین را نیز دهیم تا این سنت شریف فراموش شده احیا شود. (وسائل الشیعه ج۷ ص۳۲۸، ضمن حدیث. ۱۲ ) ❤️🌷عید بزرگ غدیر خم مبارک باد❤️🌷
••• امام كاظم (ع) مي فرمايند: كسي كه ختم قرآنش را به امامش كند روز قيامت با او خواهد بود .🎁 شده بار اولتونه كه قرآن ميخونيد هديه كنيد بهشون مخصوصا ما بدون ايشون كسي نيستيم 💌🥀 كافي ج٢ص٦١٧ ╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
*سلام عزیزان* ان شاءالله از روز پنج شنبه، ششم اسفندماه همزمان با میلاد امیرالمؤمنین علی علیه السلام (روز اول اعتکاف به مدت ۳ روز) برنامه ها به صورت منسجم طی ساعت بندی که خدمت شما عرض خواهد شد، آغاز میشود 🥳 *هر روز یک جایزه 10 میلیون ریالی و 5 هدیه 1 میلیون ریالی به صورت قرعه کشی خدمت شما اهداء خواهد شد.* 👌 *جایزه ویژه:مشهد مقدس* لطفا دوستان و خانواده را به جمع ما دعوت کنید *نذر سلامتی* 3️⃣ 👇👇 https://chat.whatsapp.com/LILB9e7IxXWAxLgMS30gvx 👆👆👆👆👆👆👆 دوست شهیدمون به شما بزرگواران ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
1_762354621.mp3
زمان: حجم: 10.68M
عاشورا ویژه شب های جمعه شود به امام زمان عج باصدسلام وصدلعن ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
مسیحی‌ها درست می‌کنند و به بچه هایشان می‌گویند: «او برای تو را آورده؛ مسیح برای تو این هدایا را آورده». بچه از اول ذهنش با عیسی علیه‌السلام انس می‌گیرد، رفاقت می‌کند. قول‌هایی که می‌خواهید به بچه ها بدهید، عید غدیر بدهید. هدایایتان و وعده‌هایتان را بگذارید در این روز تا این‌ها با عید غدیر جوش بخورند. |آیت الله حائری شیرازی| 🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
: از روز اول محرم تا روز عاشورا روزى صد مرتبه را بخوانید و به حضرت سیدالشهدا (ع) کنید ان شاءالله فیوضاتى نصیبتان می شود شرطش هم این است مردم را دعوت به این عمل کنید همچنین آیت الله خراسانی اشاره کردند: چقدر خوب است که این عمل نورانی تلاوت صد مرتبه سوره توحید و هدیه کردن به روح مطهر و نورانی حضرت سیدالشهدا (ع) به از حضرت حجت ابن الحسن المنتظر المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف انجام شود. ╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
✍️ خیلی مراقب باشید روی دیگران میذارید ممکنه تا ابد روی اون شخص بمونه ها😢 گناهشو تا ابد گردن تو مینویسن!! 👈 گاهی شخصی کار بدی انجام می‌داده اسم مستعار روش گذاشته شده ولی الآن توبه کرده، مردم کار بدش رو فراموش کردن، خدای متعال هم بخشیده، ولی اون اسم تا آخر عمر مونده روش. اون‌ها نمی‌دونن با این کار زشتشون دارن چه تاوان و هزینه سنگینی گردن خودشون میارن ┄┄┄┄ 🌹 ┄┄┄┄ 🔄 این مطلب ارزشمند را در گروه ها نشر میدهیم و ثواب انتشارش را می کنیم به اونایی که در قدیم از روی نادانی و ناآگاهی اسمی روشون گذاشتیم و گناهش بر گردن ماست و امید داریم اون گناه پاک بشه ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بگرد نگاه کن پارت284 هینی کشیدم. –طوری که نشدی؟! لبخندی زورکی زد. –نه، فقط دست و پام چند تا خراش برداشتن، که با یه پانسمان مختصر حل شد. تازه چشمم به باند روی مچش افتاد که کمی از آستین پیراهنش بیرون زده بود. گوشی که دستش بود را به طرفم گرفت. –این گوشی میثاقه، بیا بهشون زنگ بزن بگو برگردن من خودم می‌برمت خونه تون. این همه راه رو نیان. نگاهی به ساعت انداختم. –ساعت نزدیکه ده شده، پس چرا نرسیدن؟ –شماره‌ی بابات رو بگیر. من مشغول شماره گرفتن شدم و علی هم با دوستانش و گاهی با پلیس‌ها صحبت می‌کرد. به اتاق ساره رفتم و کنارش نشستم. دیگر کسی در اتاق نبود. گوشی پدرم آن قدر زنگ خورد که قطع شد. –نمی‌دونم چرا بابام جواب نداد. ساره مایوسانه نگاهم کرد. دستم را روی کمرش گذاشتم. –غصه نخور تا شوهرت بیاد دنبالت مهمون مایی. این بار شماره‌ی نادیا را گرفتم. فوری جواب داد. با شنیدن صدایم ذوق زده جیغ زد. –بابا شماره‌ی تلما بوده. پرسیدم: –بابا چرا جواب نداد؟ –چون این شماره‌ مال برادر شوهرته. ببینم نامزدت اون جاست؟ –آره، چطور مگه؟ یعنی چی که... ناگهان صدای مادر به گوشم رسید، مثل این که گوشی را از نادیا گرفته بود. اول کمی قربان صدقه‌ام رفت و بعد گفت: – عزیزم تلما، ما پنج دقیقه دیگه می‌رسیم، تو ترافیک بودیم دیر شد. مادر صبر کن با ما برگرد. یه وقت با کس دیگه ای جایی نری‌ها. نگاه متعجبم را به ساره دادم. –مامان طوری شده؟! –نه عزیزم، فقط همون جا بمون تا ما بیایم. از اتاق بیرون رفتم و آرام به مادر گفتم: –مامان یه مهمون داریم. مادر صدایش را بالا برد. –کیه؟ از لحنش جا خوردم. با احتیاط گفتم: –ساره مامان، جایی رو نداره بره، همون دوستم که... لحن مادر مهربان شد. –آهان اون دوستت رو می گی، فکر کردم یکی دیگه رو می گی، اشکال نداره، قدمش روی چشم. اتفاقا برای دو نفر تو ماشین جا هست. بعد از قطع تماس به ساره گفتم: –فکر کنم پا قدم تو خوب بوده، هنوز نیومدی خونه مون، مامانم مهربون شده، تا حالا این قدر با محبت باهام حرف نزده بود. ساره نوشت: –از خانواده ت خجالت می کشم. دستم را در هوا تکان دادم. –اصلا خانواده‌ی من اون جوری که تو فکر می کنی نیستن. خیلی خاکی و مهربونن، حالاخودت می‌بینی. علی وارد اتاق شد و با دیدن اوضاع ساره ماتش برد. برای چند لحظه شگفت‌زده نگاهش کرد و بعد عقب عقب از اتاق بیرون رفت. به دنبالش رفتم. در اتاق را بستم. علی شروع به سوال پرسیدن در مورد ساره کرد. البته تا حدودی در جریان بود ولی ماجرای آمدن ساره به این جا را دقیق نمی‌دانست. وقتی حرف هایم را شنید سرش را تکان داد و زمزمه کرد: –حالا این بیچاره می خواد چی کار کنه؟ –فعلا شاید من یه مدت ببرمش خونه مون. نگاهم کرد. –راستی زنگ زدی به مامانت اینا؟ چی گفتن؟ گوشی را به طرفش گرفتم. –آره، گفتن چند دقیقه دیگه می رسن. همه ش تاکید داشتن صبر کنم با اونا برگردم. اگه می دیدی مامانم چه مهربون شده بود! – آه سوزناکی کشید و دستش را لای موهایش برد. دستش را گرفتم. –ولی نگران نباش، من با ماشین تو میام. ماتم زده نگاهم کرد. با هر دو دستش دستم را فشار داد و با بغض گفت: –دلم برات خیلی تنگ می شه. از این حرفش دلم ریخت. –من که پیشتم! همون موقع صدای تلفنی که در دستش بود بلند شد. بدون نگاه کردن به صفحه‌اش روی گوشش گذاشت. نمی‌دانم از آن طرف خط چه شنید که گوشی را به طرف من گرفت. نجوا کردم: –کیه؟ –مادرت. –خب حرف بزن. –می خواد با تو حرف بزنه. با تردید گوشی را گرفتم و روی گوشم گذاشتم. –الو. –تلما جان واحد چنده؟ کدوم زنگ رو بزنیم؟ ما الان جلوی مجتمع هستیم. علی آهسته گفت: –بگو ما می ریم پایین، نمی خواد اونا بیان بالا. –مامان جان ما الان میایم پایین. ذوق زده گفتم: –خب، مامان اینا هم اومدن. باید ساره رو هم با خودم ببرم. در اتاق را که باز کردم، سکوت علی باعث شد که برگردم نگاهش کنم. هیچ تغییری در چهره‌ی پر از غمش ندیدم. انگار غمگین‌تر هم شده بود. با شتاب گفت: –من برم ببینم اینا کاری با ما ندارن. (به دوستانش و پلیسی که در سالن ایستاده بودند اشاره کرد.) لیلافتحی‌پور ‌ ‎‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
میکنیم‌ ، به اهل‌بیت علیهم السلام برای تعجیل در فرج امام عصر علیه‌السلام... و برای براورده شدن حوائج و موفقیت و ارامش دلها الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ 🌱