شهید محمدرضا تورجی زاده
#شهید_برونسی👇
ﻣﺮﺧﺼﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﯽﺁﻣﺪ، ﮐﻢ ﻣﯽﺩﯾﺪﯾﻤﺶ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺒﻮﺩﻥﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﻨﺪ
ﻫﻢ ﻣﺤﺒﺖ ﻣﯽﮐﺮﺩ بهمون
ﻫﻢ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽﺩﺍﺩ
ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﺭﺱ ﻭ ﻣشقمون ﻣﯽﭘﺮﺳﯿﺪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻫﻢ ﺣﺘﯽ ﻣﯽﺁﻣﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﯾﺮ ﻭ ﻣﻌﻠﻢ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻭ ﺩﺭﺱ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪنمون ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﺍﮔﺮ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻣﯽﺷﻨﯿﺪ، ﺑﻌﺪﺵ ﮐﻠﯽ با ما ﺣﺮﻑ
ﻣﯽﺯﺩ ﻭ نصیحتمون ﻣﯽﮐﺮﺩ
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ما ﺑﻠﻨﺪ ﻧﮑﺮﺩ...
پ.ن: شهید برونسی همراه با فرزندش درجبهه
#شهید_عبدالحسین_برونسی ❤️
@ShahidToorajii
#یا_ایها_العزیز...
شوق دیدار تو سر رفت ز پیمانه ما
کی قدم مینهی ای شاه به ویرانهما
ما هنوز اینفستگرم، پر از تابوتبیم
سر و سامان بده بر این دل دیوانه ما
@ShahidToorajii
#احترام_به_همسر
تواضع و فروتنی عباس باور نکردنی بود . همیشه عادت داشت وقتی من وارد اتاق می شدم ، بلند میشد و به قامت می ایستاد .
یک روز وقتی وارد شدم روی زانوانش ایستاد . ترسیدم؛ گفتم : « عباس ! چیزی شده ؟ پاهات چطورند ؟
خندید و گفت : « نه . شما بد عادت شدی . من همیشه جلوی تو بلند میشم . امروز خستم . رو زانو ایستادم .
میدانستم اگر سالم بود بلند می شد و می ایستاد .
اصرار کردم که بگوید چه ناراحتی دارد . بعد از اصرار زیاد من گفت:چند روزی بود که پاهام رواز پوتین درنیاورده بودم. انگشتهای پاهام پوسیده شدن . نمیتونم روی پاهام بایستم ... »
راوی همسر شهید
ولادت : ۱۳۳۶
شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۴
محل شهادت :شرق دجله عملیات بدر
مزار شهید : بهشت زهرای تهران
قطعه ۲۴ در جوار مزار شهید چمران
#شهیدحاج_عباس_کریمی ❤️
#فرمانده_لشگر_۲۷_محمدرسول_اللہ 🌹
----------------------------------
@ShahidToorajii
📖 #خاطرات_شهدا
🌺 #بیت_المال
پسرم از روی پلہ افتاد ، دستش شڪست .
بیشتر از من عبدالحسین هول ڪرد ،
بچہ را ڪه داشت بہ شدت گریہ می ڪرد ، بغل گرفت دوید بیرون .
چادر سرم ڪردم ، دنبالش رفتم .
وقتی دیدم دارد می رود طرف خیابان ماتم برد .
تا من رسیدم یڪ تاڪسی گرفت ...
«در آن لحظہ ماشین سپاه جلوی خانہ پارڪ بود .»
#شهید_عبدالحسین_برونسی
@ShahidToorajii
شهید محمدرضا تورجی زاده
پاسدار رشید اسلام شهید یدالله شهریاری
"پاسدار رشید اسلام شهید یدالله شهریاری"
"شهیدی که تمام وجودش
وقف حضرت زهرا (س) بود"
هم بچه های مسجد سپهسالار تعریف میکنن
هم همرزم هاش تو پادگان امام حسین و لشکر ۲۷ میگن
همیشه آخر هیئت
دستش رو میذاشت رو پهلوش و
روضه ی حضرت زهرا (س) میخوند
عجیب حضرت زهرایی بود
همرزمش تعریف میکنه
سه ساعت قبل از شهادتش
اومد داخل سنگر
نیمه شب بود
گفت اسدی بچه رو بیدار کن
خانوم حضرت زهرا (س) اینجاست
داره نگاهشون میکنه
بگو ادب کنن
بعدش رفت و یه گوشه مشغول راز و نیاز شد
یدالله که بعد از سه سال حضور تو جبهه
هنوز وصیت نامه ننوشته بود,
شروع کرد زیر نور کم فانوس
به نوشتن وصیت نامه.
اول سحر با قایق عازم شدیم
یدالله شروع کرد تو قایق از حضرت زهرا (س) خوندن
رمز عملیات یازهرا (س) بود
یدالله که مسئول تخریب بود
برای گرفتن دستور و باز کردن معبر
باید خودش رو میرسوند به حاج قاسم سلیمانی
که اون روز فرمانده محور عملیات بود
از قایق پیاده شد
داشت میرفت سمت سنگر حاج قاسم
یه خمپاره اومد
همه جا ریخت بهم
به خودمون اومدیم
دیدیم یدالله غرق خون به سجده افتاده
دستش رو پهلوشه و داره ذکر میگه
#رسم_دلداگی_به_معشوق_است
#عاشقان_رنگ_یار_میگیرند
@ShahidToorajii
#کلام_شهید
خدايا تو را يافتم وشناختم كه توئی منتهای آمال و آرزوهای من . توئی بوجود آورنده اين جهان هستي .توئی پديد آورنده پدر و مادرم . توئی كه مرا بوسيله بوجود آوردی خدايا خدايا با چه زبانی بگويم كه عاشق تو هستم زبانم عاجز است از وصف الطاف و كمالات وصحبتهاي تو ، من حال كه پای در راهت مي گذارم فقط وفقط راضی به رضای تو می باشم به تو توكل دارم واز تو خو اهانم كه هر آنچه صلاح من است وتوبدان راضی وخوشنودی آن را بر من روا بداری . من سرم را پيكرم را به تو عاريه می دهم وبس.
#شهید_علیرضا_تندرو
#ایام_شهادت 🌹
شهید بروجعلی شکری بیسیم چی گروه ضربت جندالله یکی از نیروهای اطلاعات عملیات در جنگ با عراق بود که بعد از اسارت به وضع فجیعی شکنجه شده و به شهادت رسید.
این شهید بزرگوار به خاطر اینکه رمز بیسیم رو قورت داده بود و نخواسته بود که کد و رمز بیسیم رو لو بدهد به وضع ناگواری شکنجه شد
#شهید_بروجعلی_شکری ❤️
@ShahidToorajii
💚یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبصارِ
💛یا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ
💜یا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوالِ
❤️حَوِّلْ حالَنا إِلی أَحْسَنِ الْحالِ
#عید_نوروز_مبارک
ان شاءالله سالتان پر از توجهات کهف الحصین وغیاث المضطر المستکین مولاناصاحب العصر والزمان"عجل الله تعالی فرجه الشریف"باشد.
اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج
☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼
🌹فرازی از وصیتنامه:
از خدا می خواهم که مرگ مرا شهادت و در راهش از من قبول بفرماید و ما را در جوار رحمتش با شهدای مخلص همراه بفرماید. این مسیر، مورد تأیید انبیاء و اولیاء خدا بوده و امیدوارم که بتوانم خودم را در این مسیر حفظ کنم و نلغزم و از خدا میخواهم مرا ثابت قدم بمیراند.
🌹شهید حاج یونس زنگی آبادی🌹
🎂سالروز ولادت🎂
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@ShahidToorajii
شهید محمدرضا تورجی زاده
#سجاد_زبرجدی
#وصیتنامه متفاوت و خواندنی شهید #سجاد_زبرجدی که پر است از نکات کلیدی و کاربردی. #قسمت_اول🌸
خداوند منان، تمام مخلوقات خود را در اختیار اشرف مخلوقات قرار داد تا اشرف مخلوقات حق را از باطل تشخیص دهد و سپس حق را انتخاب نموده و دائم به یاد و رضای خداوند مشغول باشد تا از حق منحرف نشود. اگر این بنده اشتباه کند تمام محیط اطراف به او تذکر می دهند اگر گوش و چشم او نمرده باشند. اثبات این جمله بسیار راحت است. شما چهل روز دائم الوضو باشید خواهید دید که چگونه درهای رحمت به روی شما باز خواهد شد.. 🍃
@ShahidToorajii
#رزق_معنوی_روز
✍مقام معظم رهبری :
بسمه تعالی
حادثهی سیل ویرانگر در استانهای گلستان و مازندران که خسارتهای سنگین به خانهها و مزارع وارد ساخته و لطمهی سختی به شهرها و روستاها بویژه آققلا وارد ساخته است موجب تأسف و تأثر عمیق اینجانب شد. کمکهای مردمی و ورود دستگاههای عمومی به عرصهی امداد و جبران خسارتها وظیفهی مهمی است که میتواند گوشهای از آلام آن مردم عزیز را برطرف کند.
مردم عزیز خوزستان نیز همچنان درگیر بسیاری از مشکلات ناشی از سیل چندی پیش میباشند. همه وظیفه داریم به کمک سیلزدگان در همهی استانهای کشور بشتابیم. خداوند متعال به مردم عزیز ما بویژه کسانی که در معرض این امتحانات دشوار قرار دارند صبر دهد و با لطف خود سختیها را جبران فرماید.
سیدعلی خامنهای
۳ فروردین ۱۳۹۸
شهرداری شبیهِ #شهید_مهدی_باکری
وقتی مهدی باکری
شهردار ارومیه بود،یک شب باران🌧 شدیدی بارید.
به طوری که سیل جاری شد.
ایشان همان شب ترتیب اعزام گروههای امداد را به منطقه سیل زده داد و خودش هم با آخرین گروه عازم منطقه شد.
پا به پای دیگران در میان گل و لای کوچه ها که تا زیر زانو می رسید،به کمک مردم سیل زده شتافت.
در این بین #آقا_مهدی متوجه پیرزنی شد که با شیون و فریاد،از مردم کمک میخواست...
تمام اسباب و اثاثیه پیرزن در داخل زیر زمین خانه آب گرفته بود
#آقا_مهدی بی درنگ به داخل زیرزمین رفت و مشغول کمک به او شد.
کم کم کارها روبه راه شد.پیرزن به مهدی که مرتب در حال فعالیت بود نزدیک شد و گفت:خدا عوضت بده مادر،خیر ببینی.
نمیدانم این شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما رو ببینه و یک کم از غیرت و شرف شما یادبگیره.
#آقا_مهدی خنده ای کرد و گفت
راست میگی مادر،کاش یاد میگرفت....
بهشت را به#بها می دهند،نه به #بهانه
#راستی_استاندار_گلستان_کجاست؟
@ShahidToorajii
#خاطرات_شهدا 🌷
برشی از کتاب #دلتنگ_نباش:
❣با هم رفتند روبهروی گنبد #امام_رضا(ع) و روی فرشهایی که پهن بود، نشستند. روحالله کتاب دعا را دست زینب داد: «چرا انقدر #گریه کردی؟»
❣زینب سرش را بلند کرد و به گنبد نگاه کرد: « یاد اون سالی افتادم که #تنها اومدم مشهد. از امام رضا خواستم یه #همسرخوب سر راهم بذاره...
❣روحالله سرش را تکان داد «اتفاقا منم دوماه قبل از اینکه خاله تو رو بهم پیشنهاد بده، اومدم مشهد. منم خیلی #دعا کردم. عنایت امام رضا بود که خدا تو رو سر راهم قرار داد...
قلبشان مملو از #عشق بود. عشق به امام رئوفی که حاجتش را داده بود.
❣روحالله روی دو زانو نشسته بود و قرآن میخواند. قرآن خواندنش که تمام شد، دستانش را رو به آسمان بلند کرد. آهسته #دعا میکرد. زینب خیلی متوجه دعاهایش نشد. از بین آنها فقط یکی را شنید: « اللهم ارزقنا شهادة فی سبیل الله»
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
@ShahidToorajii
اولین روزهایی که حسین میومد، باشگاه زمان اذان مغرب افتاده بود، داخل سانس تمرین.
اولای کار، خودش تنهایی با اجازه استاد میرفت وضو میگرفت و نمازشو میخوند.
همه چپ چپ نگاهش میکردن...
انگار چیز عجیبی دیده بودن...
بعد از چند جلسه که بقیه باهاش آشنا شدن و رفتار و اخلاقشو دیدن، انقدر جذب تواضع و ادب و مرامش شدن که نصف بیشتر بچه ها موقع اذان ورزشو تعطیل میکردن و همه با هم نماز میخوندن ...
#شهید_معز_غلامی