فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸نــمـازی بـرای سـعــادت فرزندان...
استاد
رفیعی
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
یه وقتایی خدا گناهی که بیست سال پیش کردی رو یادت میاره تا استغفار کنی و ببخشدت...
یه وقتا هم نعمتی که بهت داده و حواست بهش نیست رو یادت میاره تا شکر کنی و بیشتر بهت بده...
از هر طرف که نگاه کنی لطفِ که بر ما سرازیره...!!🌸
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاجت دارا ببینن
بعد #نماز_عصر بلافاصله بخونید ....
توسل به #امام_جواد در روز #چهارشنبه
التماس دعا
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#دعوتنامهایازبهشت
سلام رفیق✋ یه لحظه اینجارو بخون👇
🕊 هرشهیدی را که دوستش داری❤️کوچه دلت را به نامش کن
🕊مطمئن باش در کوچه پس کوچه های پر پیچ و خم دنیا تنهات نمیذاره😍
🕊بذار در این وانفسای دنیا «فرمانده ی دلت» دوست شهیدت باشه👍
❌آدرس رفیق روزهای زندگیت👇
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
اگر دعوت کننده شهدا باشند، شما میپذیرید⁉️
به خیـر میشود
این روزهـای دلتنـگی ؛
ببین که روشنم از یادِ خوبِ لبخندت
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#خاطره
شهید محمدرضا تورجی زاده و رهبر عزیز انقلاب
در دوران #دانش_اموزی شهید محمد رضا تورجی زاده🌺☺️
مسئول #فرهنگی مسجد ذکر الله بود
پس از شهادت شهید بزرگوار ایت الله #بهشتی
شهید تورجی زاده و دوستان بر سر مزار شهید بهشتی مراسمی برگزار کردند😊🌺
👇👇
محمد بعدها میگفت: کسی که خوب می تواند راه دکتر بهشتی را ادامه دهد این #سید است!
بعد هم تصویر #آیت_الله_خامنه_ای 😍❤️🌺
را نشان داد وگفت:
ایشان با وجود روحانی بودن در خط اول نبرد☺️🌺 درجبه ها حضور دارد.❤️😍
امام امت اورا دوست دارد.❤️😍
ایشان انسان واراسته و پاکی است🌹🙏
برای سلامتی و طول عمر با عزت حضرت آقا سه صلوات و دعای زیاد ان شاء الله 🌺🌹
یاد شهید تورجی زاده و شهید بهشتی با صلوات🌺🌹
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖
🎥#کلیپ_تصویری
🔅مهمترین و پُرفایدهترین عمل در ماه رجب
🔰 #استاد_شجاعی
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
یا زهرا:
✨🌹✨
☑️اگر میخواهی صدقه بدهی،
همین طوری صدقه نده؛
زرنگ باش، حواست جمع باشد.
✔️صـــــدقه را از طــــرف امـــام رضـــا
بـــــــراے ســــلامتی امـــام زمــــان بـده!
☑️برای دو معصوم است؛
دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد،
ممکن نیست خداوند
این صدقه تو را رد کند
توهم اینجا
حق واسطهگریات را میگیری.
✔️تو واسطهای و
همین حق واسطهگری است که
اجازه میدهد تو به مراحل خاص برسی.
"مرحوم آیتالله آقامجتبی تهرانی"
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
شهید محمدرضا تورجی زاده
خاطره ای از زبان همرزم شهید سجاد عفتی🌹
چند روز قبل از شهادت ابراهیم (نام جهادی سجاد عفتی) تو منطقه حلب روستای خان طومان درگیری بین ما و نیروهای داعش خیلی شدید بود ، پشت دیوار کمین کرده بودیم از در و دیوار تیر به سمتمون میومد که متوجه شدم ی موتور سوار از جاده اصلی داره بسمتمون میاد که نیروهای تکفیری به سمتش تیر شلیک میکردن ،یکم که دقت کردم دیدم ابراهیمه ، اومد سمتمون برگشتم بهش گفتم پسر خوب این چکاریه نمیگی میزننت ، آروم زیر لب خندید گفت :اگه قسمتم باشه بهم میخوره ، دیدم حال و روزش زیاد خوب نیست ،بهش گفتم چرا انقدر بهم ریخته ای ، یهو زد زیر گریه ، گفتم چی شده ، گفت همین الان مقدار زیادی مواد غذایی بهم برسون ، گفتم خب بگو چی شده ، برگشت گفت داشتم تو مسیر میومدم که ی پدر دختر و که روستاشون تازه از محاصره داعش در اومده بود ، دیدم دخترش داره گریه میکنه ،از پدرش پرسیدم چی شده (پدرش دست و پا شکسته ایرانی بلد بود) ، گفت روستامون چند روزه از محاصره داعش در اومده و خونواده و زندگیمون همه از بین رفتن مردم اون روستا بیشتر از چند روز میشه که غذا نخوردن ... ابراهیم همینطور گریه میکردو تعریف میکرد ،برگشت بهم گفت هر جور شده بهم غذا برسون بهشون کمک کنم .برگشتم بهش گفتم درسته اونجا از محاصره در اومده ولی هنوز زیر آتیش دشمنه نمیشه با ماشین رفت اونجا ،بهم گفت تو به من ماشین و غذا برسون باقیش با من .هوا کم کم داشت تاریک میشد درگیریمون کمتر شده بود ، ترک موتورش نشستم برگشتیم عقب ، ماشینو برداشتم رفتیم در انبار ، پشت ماشینو پر کردیم مواد غذایی و به سمت روستا رفتیم و مواد غذایی و تو روستا پخش کردیم . دیگه هر شب کارش شده بود این با بچه ها سهمیه غذاشونو نصف میکردن و شب به شب میبرد تو روستا پخش میکرد . چند روز بعد تو درگیری به درجه شهادت نائل گردید ، وقتی پیکر مبارکشو آوردیم عقب بچه ها دورش جمع شدن گریه میکردن و میگفتن ابراهیم ی یادگاری و ی رسم خوب برامون گذاشت . از همون شب بچه ها بخاطر اینکه یاد ابراهیم و زنده نگه دارن به هم قول دادن که به یاد ابراهیم هر شب مقداری از سهمیه مواد غذایی خودشونو تو مناطق محروم پخش کنن.
برای شادی روح این شهید بزرگوار ، صلوات❤️
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_نهم*
_مثل بید تنم می لرزید گفتم:
_زود باشید بریم خونه.
دست مجتبی را محکم گرفتم توی دستم. تمام ترس و لرزم را با با محکم گرفتن دست مجتبی خالی می کردم.
_زود باشید تند حرکت کنید.
دست حمیدرضا هم توی دست باباش بود و فاطمه و غلام علی هم همراه ما بودند. بین تاریکی صدایی به گوش نمی رسید.فقط گاهی صدای الله اکبر بلند میشد که در صورت آدم بیشتر میشد.به مغازه حاج محمد که رسیدیم یک دفعه غلامعلی از ما جدا شد و شروع کرده الله اکبر گفتن.
_غلامعلی کجا داری میری؟!
ما دویدیم و خودمون رو بتونیم توی کوچه.
_وای خدای من.! غلامعلی کجا رفت؟! مگه اون ماشین را ندید؟! محمدعلی برو دنبالش.
_خانم بزار شما را برسونم خودش برمیگرده.
داشتی می دویدیم و مجتبی را هم بغل کرده بودم و با ادله می رفتیم تا به خونه برسیم.صدای غرای غلامعلی به گوش می رسید و بند بند وجودم پاره می شد.هر الله اکبری که می گفتن تمام بدنم میلرزد و حس می کردم تمام گوشت تنم داره آب میشه.به برق نگاه میکردم ولی غلامعلی نمی آمد و ازش خبری نبود.
_زن زود برو تو خونه مگه نمیبینی چه خبره؟!
از مغازه حاج محمد تا در خونه دوتا کوچه بیشتر نبود اما تا رسیدن انگار هزار کیلومتر برام شده بود
قلب بچه ها مثل گنجشک میزد .کفش مجتبی از پاش درآمده افتاده بود و این بچه از ترس حرفی نزده بود که کفشم افتاده.
به خونه که رسیدیم بچه رو گذاشتم زمین و دوباره رفتم تا در کوچه را باز کنم که صدای آقا محمد علی منو به خودم آورد:
_زن کجا داری میری؟ بیا توی خونه !بچه ا ت را دیگه ساواکیها گرفتن. حالا میرم از ساواک درش میارم البته اگه تا صبح نکشته باشنش..
_ بسه مرد زبانت را گاز بگیر! خدا نکنه اینقدر نفوس بد نزن! بچم تو اون تاریکی کجا رفت؟ چرا نتونستم جلوشو بگیرم!؟
تا یک ساعت نشسته بودیم دور چراغ دریایی و هی باباش می گفت :تا الان گرفتنش !مگه ندیدی همه ساواکیها وایساده بودن با ماشین هاشون تا آدم بگیرن.
_توروخدا مرد بس کن پاشو بگیر بخواب.
_راست میگم خانم اگه بچه آن رو یکم نصیحت می کردی نمیرفت.
جوابش را ندادم همینطور پای چراغ نشسته بودم و دلم هزار راه میرفت. همه جا ساکت و تاریک.
خدایا اگه گرفته باشنش چی؟! میکشن بچه را!! باباش راست میگه حتما تا حالا گرفتنش که نیومده..
تا صبح کنار چراغ از لحظه تولد تا الان که ۱۳ سالش بود و سختی هایی که کشیده بودم را مرور کردم و با یادآوری خاطره ها گریه کردن و گاهی به یاد شیطنت های لبخند روی لبم نشست.
#ادامه_دارد...
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
💢↶ نمــاز شـ🌙ــب
هجـدهــم مــاه رجـب ↷💢
💠🔹پیامبر اکرم (صلّىاللهعليهوآله) فرمودند:
⤵️ هر کس در شب هجدهم ماه رجب
◽️۲ رکعت نماز بجا بیاورد
🔹⇦ در هر رکعت بعد از «حمد»
🔹⇦ ۱۰ مرتبه سوره «توحید»
🔹⇦ ۱۰ مرتبه سوره «فلق»
🔹⇦ ۱۰ مرتبه سوره «ناس» را بخواند
🕊 چون از نماز فارغ شود
خداوند متعال به ملائکه خود بفرماید:
اگر گناهان ایشان از گناهان باجگیران
بیشتر باشد به واسطه این نماز او را میآمرزم
و خداوند هفت گودال میان او
و آتش جهنم فاصله قرار میدهد
که فاصله هر گودال با دیگری
به اندازه فاصله میان آسمان و زمین است
↲اقبال الاعمال
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷#مـعـرفـی_شــهــدا
شهید عباس کردانی
نام پدر:صالح
تاریخ تولد:1358/12/20
تاریخ شهادت:1394/11/19
محل شهادت:حلب سوریه شهر صنعتی شیخ نجار
گلزار شهدای شهر اهواز
شهید محمدرضا تورجی زاده
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷#مـعـرفـی_شــهــدا شهید عباس کردانی نام پدر:صالح تاریخ تولد:1358/12/20
🌷#خــاطـره_شــهــیــد
نابغه نظامی اهواز
علی کردانی فرمانده حوزه 12 کوت عبدالله و پسر عموی شهید کردانی هم میگوید: عباسآقا صفات بخصوصی داشت که هر کسی این صفات را نداشت. صفاتی که ناشی از خودسازیهای ایشان بود، من هیچگاه ندیدم که ایشان عصبانی شود، حرف بدی بزند حتی حرفهای معمولی که گاهی بین مردم رواج دارد را هم نمیگفت. خیلی چشم و دلپاک بود، چیزی که عباس را به شهادت نزدیک کرد این بود که عباس به شهادت و شهدا عشق میورزید، دلبستگیهایش را از دنیا بریده بود و هیچ وابستگی به دنیا نداشت.
شهید مدافع حرم #عباس_کردانی ، قصهای عجیب دارد، شاید عجیبتر از هر شهید دیگری، زندگی زاهدانه در اتاقی کوچک در زمین کشاورزی به دور از آدمهای دنیا زده داشت، از خواب #امام_رضا علیهالسلام که ساعت و روز و سال و شهادتش را به اون خبر داده بود تا آشنایی بسیارش با #علوم_غریبه، عباس را متفاوت از همه کرده بود...
🌷#وصــیـــت_نــامـه
اما بعد از اقرار به وحدانیت خداوند یکتا و نبوت رسولالله و وصایت ائمه اطهار (علیهمالسلام) با #بصیرت در راه خدا قدم نهادم و برای خدا از سرزمینم هجرت نمودم تا جهاد در راه خدای تبارک و تعالی را بجای بیاورم و به فریادخواهی مظلومان بشتابم و به ندای حسین زمانم، #امام_خامنه_ای لبیک گفته باشم. و از خدا خواستهام همچون سیدالشهدا علیهالسلام و یارانش آنچه توان دارم قطعهقطعه شهید شوم و اگر شهادتم همراه با اسارت باشه چه بهتر که نشانی از عمه سادات #زینب_کبری سلام الله علیها به یادگار داشته باشم.
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و شهید عباس کردانی صـلوات🌼
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯