برگردنگاهکن
پارت415
ساره که انگار چیزی یادش آمده باشد رو به هلما گفت:
—هلما یادته، می گفتن اصلا قبرستون نرید، اگرم رفتید فاتحه واسه کسی نخونید و براش گریه نکنید؟
لعیا دست روی دست زد.
— وا! برای چی؟
—می گفتن اون جا پر از اموات و ارواح و کالبد های ذهنیه و اگه بریم جذبشون می کنید، یا می گفتن اگه برای مرده گریه کنید همه این کالبد ها جذب شما می شن.
لعیا نگاه عاقل اندر سفیهی به ساره انداخت.
—پس چرا من الان هر پنج شنبه می رم قبرستون سر خاک شوهرم و کلی هم براش فاتحه می خونم و گریه میکنم. این چیزایی که میگی جذبم نشدن؟ اتفاقا خیلی هم احساس سبکی می کنم وقتی باهاش درد و دل می کنم.
هلما نوچی کرد.
—نه بابا، این حرفاشون که چند بار ثابت شد مبنایی نداره، چون هر دفعه بالاخره یکی پیدا می شه باهاشون سر این چیزا بحث میکنه و سند و مدرک مییاره که این حرفا کشکه، منتهی اینا چون نمی خواستن شاگرداشون رو از دست بدن قبول نمی کردن، کسایی هم مثل ما تو جهل مرکب گیر افتاده بودن. مثلا می گفتن کسایی که خیلی قرآن می خونن، بیشتر این مشکلات براشون پیش میاد در حالی که ساره به طور تجربی ثابت کرد که خوندن قرآن زندگیش رو نجات داد، حتی سلامتیش رو.
با هیجان گفتم:
—علی یه بار گفت اگر هر کاری اونا میگن برعکسش انجام بشه انسان به طرف نور میره...
هلما لبخند زد.
–آره، واقعا همینطوره، اونا ظلمت و تاریکی هستن ولی در ظاهر نشون نمیدن.
گفتم:
–خب اینا رو به گوش همه برسونید.
ساره اشاره ای به اتاق کرد.
—خب هلما همین کار رو کرده که همه جا پاره پاره شده دیگه. حتی هلما از خود من فیلم گرفت، منم تمام اتفاقاتی که برام افتاده بود رو تعریف کردم. اونم گذاشت تو صفحهی مجازیش. دو روز بعد اون پسره اومد صورتش رو چاقو زد. میبینی که هنوزم جاش هست.
لعیا نوچ نوچی کرد.
–ساره توام باید خیلی مواظب باشیا. تو دو تا بچه داری خودت رو قاطی این چیزا نکن.
هلما با ناراحتی گفت:
–منم بهش گفتم، اون خودش خواست این کار رو بکنه. می گه منم چند نفر رو برای اومدن به این کلاسا تشویق کردم. باید...
ساره حرفش را برید.
–آره، کمترین کاریه که می تونم انجام بدم. بعد رو به هلما گفت:
–امشب بیا بریم خونهی ما تنها نمون.
هلما آهی کشید.
–نه ممنون، میرم خونهی خاله م. شایدم جای یکی از بچه ها شیفت شب موندم بیمارستان.
–میخوای بری اونجا، دوباره با دختر خالت یکی به دو کنید.
هلما نوچی کرد.
–اون شبا میره خونه خودش نیست.
دوباره نگاهم را در اتاق چرخاندم. اوضاع ترسناکی بود.
لعیا رو به من گفت:
–اِ، راستی تلما، مامانت من رو فرستاد صدات کنم، گفت ساره که رفت موند اون جا، تو برو صداش کن. اومدم این جا کلا یادم رفت.
سارا دستش را به صورتش کشید.
–وای راست می گه...
من از اتاق بیرون آمدم ولی ساره و لعیا شروع به مرتب کردن اتاق شدند.
رو به مادر که خودش هم بلند شده بود و آمادهی رفتن بود گفتم:
–مامان علی گفت زودتر برگردیم.
خالهی هلما با تعجب گفت:
–کجا؟! ناهار این جایید.
مادر که برای رفتن دنبال بهانه می گشت گفت:
–نه دیگه دامادم گفته بریم.
خالهی هلما بی مقدمه پرسید:
–از دامادت راضیی؟؟
مادر کمی جا خورد و بعد گفت:
–به نظر من که مردا اکثرا مثل هم هستن، این زنه که باید بلد باشه چطوری زندگیش رو حفظ کنه. اگه رفتار دختر من با شوهرش خوب باشه خب شوهرشم خوبه. اگه مشکلی بینشون باشه دختر منم بی تقصیر نیست. مردا رو کلا زنا اداره می کنن.
خاله سرش را تکان داد.
–آفرین به شما که ضعف بچه ت رو قبول داری. بعضی از مادرا اون قدر از بچه شون طرفداری می کنن که زندگی دخترشون رو خراب می کنن.
هلما از این که میخواستیم برگردیم خیلی ناراحت شد.
لیلا فتحی پور
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
برگردنگاهکن
پارت416
مادر هم دوباره حرف علی را پیش کشید و رو به هلما گفت:
–علی آقااخلاق خاصی داره، اگه زود برنگردیم خیلی بهش بر میخوره. بالاخره مردِ دیگه نباید حرفش رو زمین بمونه.
هلما تعجب زده از حرف مادر چادرش را از روی چوب لباسیِ کنار در ورودی برداشت.
–پس باید برسونمتون.
مادر ابروهایش بالا رفت.
–نه بابا، تو مهمون داری، ما یه ماشین می گیریم می ریم.
هلما در گوش خاله اش حرفی زد و بعد گفت:
–مهمونام که غریبه نیستن، من زود میام. اونا فعلا مشغول اتاق شدن و به اتاق اشاره کرد.
خالهی هلما رو به مادر گفت:
–حاج خانم شما که نموندید، حداقل اجازه بدید برسونه. این جوری خیلی زشته، ما شرمنده می شیم.
همین که هلما استارت ماشین را زد، صدای موسیقی بلند شد.
دوسِت دارم ولی با ترس و پنهانی که پنهان کردن یک عشق یعنی اوج ویرانی
دلم رنج عجیبی می برد از دوریت اما
نجابت می کند مانند بانوهای ایرانی
دوسِت دارم دوسِت دارم
دوست دارم ولی با ترس و پنهانی
🎶🎶🎶🎶
دوست دارم غم این جمله را دیدی
تفاوت دارد این سیلاب با شب های بارانی
🎶🎶🎶
شنیدن این آهنگ مرا به عقب برد؛ به روزگاری که دچار این حس و حال بودم.
حزنی که در آهنگ بود مرا گرفت و بغض کردم.
من که در صندلی عقب نشسته بودم، از آینه به هلما نگاه کردم.
به روبرو خیره شده بود ولی چشمهایش خیلی غمگین بودند.
نگاهش که به من افتاد، در چشمهایم مکث کرد و بعد فوری دستگاه پخش را خاموش کرد.
ولی من دچار غمی شده بودم که برایم ناشناخته بود. انگار حسهایم در هم آمیخته شده بودند. حس حسادت، حس دلسوزی و ترحم و حس غمی که عجیب روی دلم سنگینی میکرد.
وارد خانه که شدیم.
رستا و نادیا در حال دیدن یک فیلم آمریکایی بودند و مدام وسط فیلم رستا چیزهایی به نادیا می گفت.
مادر پرسید:
–چیکار میکنین؟ رستا تو زودتر اومدی خونه که بشینی پای فیلم؟!
رستا همان طور که نوزادش را شیر میداد گفت:
–مامان دارم واسه دخترت فیلم تحلیل می کنم. ارزشش از هزارتا مهمونی بالاتره. دلیل اتفاقات اطرافش رو ندونه که نمیتونه هرّ رو از برّ تشخیص بده.
گفتم:
_مگه ما مهمونی بودیم؟
مادر زل زد به تلویزیون.
—یعنی تو این فیلم خارجی این چیزا رو یاد می دن؟ مگه درس و مدرسه س؟
نادیا خندید.
–آره مامان، ولی درسش شیرینه، کلی تو ذهنم معما مونده بود که حالا کمکم داره حل می شه.
رستا گفت:
—به نظر من که این چیزا رو باید سیستم آموزشی توی مدرسه هامون به بچه ها آموزش بدن. خیلی از کشورا این کار رو کردن. چون تو بعضی کشور ها معبد و باشگاه شیطان پرستها رو تاسیس کردن و خیلی اندیشه ها و نظریات عجیب تو ذهن بچه هاشون میکنن اونوقت سیستم آموزش پرورش ما هر سال تا میتونه بیشتر از سال قبل کتاب کمک آموزشی اضافه میکنن به پروسهی درس بچه ها، بعضی معلم ها که اونقدر از قضیه پرت هستن که خودشونم دوباره یه کتاب دیگه معرفی میکنن که بچه ها بخرن و بیشتر کار کنن که یه وقت دیگران فکر نکنن اون معلم کم کاره.
مادر با تعجب گفت؛
–وا؟ چی بگم والا، حالا بچه هات کجان؟
–بالا پیش مرغ و جوجههای نادیا، رفتن بهشون غذا بدن. مامان بزرگ حواسش بهشون هست.
—مادر تعجب کرد.
—اونا دوباره اونجان؟! از وقتی این مرغ و جوجه ها اومدن دیگه ما بچه های تو رو درست نمی بینیم.
رستا خندید.
—اتفاقا منم می خوام دوتا جوجه واسه بچه ها بخرم. احساس می کنم نگهداری از اونا روی رفتار بچه ها تاثیر خوبی داشته.
نادیا گفت:
–میگم رستا کاش میرفتی معلم میشدی.
–اتفاقا تو فکرم هست یه کار تو همین سبک به صورت مجازی انجام بدم. من که نمیتونم بچه هام رو ول کن برم سرکار، الان اولویتم بچه هام هستن.
کنار رستا نشستم.
–من و علی هم گاهی با هم فیلم میبینیم. اونم خیلی قشنگ تحلیل میکنه. به یه نکتههایی توجه می کنه که من اصلا حواسم بهشون نیست. من فقط اگه فیلمش عاشقانه باشه می خوام بدونم پسره به دختره می رسه یا نه؟ اگرم موضوعش چیزای دیگه باشه فقط می خوام بدونم آخرش چی می شه؟
نادیا خندید.
—منم همین طور، ولی رستا میگه اگر بچه ها رو روشن نکنیم و براشون از اتفاقاتی که توی دنیا داره میفته نگیم، چند سال دیگه نسل ما خودشون رو به شکلهای وحشتناک در میارن و میان تو خیابون به نظرشونم خیلی قشنگه. ولی بقیه میترسن.
البته میگه الانم توی خیلی از کشورها این اتفاق افتاده، برای همین کم کم داره مهاجرت افراد فهیم به طرف کشورهای اسلامی اتفاق میوفته. یا تو همون کشورها مثل سوئد، برای پخش اذان تظاهرات میکنن
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
✨باتوکل به نام الله
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨الــهـــی بــه امــیــد تـــو
ذکر روزانہ :
هرکس هر صبح سه مرتبه بگوید:
«اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ حَمْداً كَثيراً طَيِّباً مُباركاً فيهِ»
هفتاد بلا از او دور می شود که کمترین آن اندوه است...
اَلسَلام ، اِی نورِ فَـوقَ ڪُلً نـور
وارثِ زهرایـی ِ قلبِ صبـور...
بی حضورٺ عاشقـی درمانده گفت:
"رَبّنا عَجـّلْ لَنا يَومَ الظهـور"
صبحتون مهدوی 💚✨
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
بہ سن وسال جوانے ڪه نیسٺ ناڪامے
هرآنڪه مُرد و حرم را ندید ناڪام اسٺ
#اللهم_ارزقنا_زیارٺ_اربعین
نوشت:
ما که رفتیم
با دلی سوخته
وچشم داغدار کربلا ندیده...
تو اما ای برادر! مسافر #کربلا اگر شدی
جای من
به مولا سلامی برسان...
ای شهید!
توخود زائر حسینی
سلام مارا هم به ارباب برسان...
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
هجدهم مردادماه روز #بزرگداشت_شهدای_مدافع_حرم گرامی باد🌹🌹
🔹️شهادت شهید #محسن_حججی در ۱۸ مردادماه سال ۱۳۹۶ به دست نیروهای داعش در سوریه نقطه عطفی در دوران حضور مدافعان حرم در سوریه بود.
🔹️همانطور که مقام معظم رهبری در سخنان خود درباره این شهید فرمودهاند؛ به واقع شهید حججی #حجت_خدا برای مردم شد تا همگان شاهد جنایات تکفیریها و بی رحمی و تجاوزگری آنان علیه مردم سوریه باشند.
🔹️از همین رو شورای عالی انقلاب فرهنگی روز ۱۸ مردادماه، سالروز شهادت شهید محسن حججی را به نام روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم نامگذاری کرد تا به پاس این روز از فداکاری و رشادتهای مدافعان حرم و شهدای عزیز در دفاع از حرم آل الله قدردانی کنند.
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
بسماللهالرحـمنالرحیـم
💫🍃 قرائت #زیارت_عاشورا و صد صلوات
به نیابت از
🥀 #شهید_رسول_اشرفزاده🥀
🏴 هدیه به شهدا و اسرای #کربلا
و #امام_زمان 🏴
به نیت ظهور 💚
سلامتی امام زمان، رفع هم و غمشان و خوشنودی و رضایتشان از ما
سلامتی رهبر عزیزمون، حفظ عزت و درایتشون
رفع مشکلات کشور
شفای بیماران و سلامتی جانبازان عزیز
رفع گرفتاریهای خودمون، اعضای کانال، عزیزانشون و ملتمسین دعا
خدایا ما دنيايي هستیم😞 و نمیدونیم در عالم بالا چه غوغایی میکنه خواندن زیارت عاشورا، ما را از تمامی برکات زیارت عاشورا مستفیض بفرما
انشاءالله بحق شهدای دشت کربلا عاقبت بخیر باشید 🤲
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
شهید محمدرضا تورجی زاده
بسماللهالرحـمنالرحیـم 💫🍃 قرائت #زیارت_عاشورا و صد صلوات به نیابت از 🥀 #شهید_رسول_اشرفزاده🥀 🏴
شهیدی که برای خانوادهای نیازمند معجزه کرد💕
روحشون شاد و یادشون گرامی🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دستور العمل خانه دار شدن با توسل به حضرت مسلم
حجتالاسلام کاشانی دستور العملی برای خانه دار شدن به وسیله روضه برای حضرت مسلم بیان کردند:
به نیت خانه دار شدن نذر کنید هفت روضه مسلم بن عقیل برگزار کنید .
شش روضه اول را در خانه مستأجری برگزار کنید و یکی را برای خانه ای که وسیله کرامت حضرت مسلم مرحمت میشود باقی گذارید.
#استاد_حیدری_کاشانی #حجت_الاسلام_حیدری_کاشانی #خانه #حضرت_مسلم #روضه
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
گمنامی
تنھابرای شھدانیست..
میتونی زندهباشی وسرباز امام زمانت باشی!
امایهشرطداره؛بایدفقطبرای خدا...
کارکنی،نه....❤️🩹:))
#شهید_حاجابراهیمهادی
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
💢↶ نماز ویژه «روز سـوم مـاه صفـر»
سید ابن طاووس از کتابهای
اصحاب ما امامیه نقل کرده است:
که در این روز مستحب است که
دو رکعت نماز به نیت روز سوم ماه صفر
خوانده شود
◽️⇦در رکعت اول بعد از حمد
یک مرتبه سوره فتح
◽️⇦در رکعت دوم بعد از حمد
یک مرتبه سوره توحید خوانده شود
◽️⇦و بعد از اتمام نماز صد مرتبه صلوات
و صد مرتبه «اَللّٰهُمَّ الْعَنْ آلَ أَبِی سُفْیانَ»
و صد مرتبه ذکر استغفار بگوید
«اَستغفر الله»
آنگاه حاجت خود را از خداوند بخواهد
که انشاءالله برآورده خواهد شد
می توانیم سوره فتح را از روی قرآن
یا موبایل بخوانیم
وقت خواندن این نماز در کل روز است
از بعد از خواندن نماز صبح تا غروب
↲منبع:
مفاتیح الجنان
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
🌷 امام باقر(علیه السلام) :
🖌 انسان که به چهل سالگی رسید ، منادی از آسمان او را ندا می دهد :
☘ وقت رفتن نزدیک شده ، توشه ای برایش آماده کن.
📗 احقاق الحق ، ج۱۲ ، ص۱۸۸
#قرآن #احادیث #حدیث
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
به نیابت از شهدا یک ختم قرآن👇🏻
( 3سوره توحید) به نیت سلامتی وتعجیل در فرج مولایمان صاحب الزمان عج
السلام علیک یا صاحب الزمان عج
سلامتی امام زمان وتعجیل در ظهورشان صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#حــاج_اســماعیل_دولابــی
✍خیلی نگو من گناهکارم ...
هی نگو من گنه کارم ...
این را ادامه نده تا خودت هم به این
یقین برسی ...
روی صفات خوب و کارهای خوبت کار کن
تا روی اونها به یقین برسی ؛
معصیت را به یقین نرسان ؛
ایمان را به شک تبدیل نکن ...
تاثیر زبان اینست که اگر چهار مرتبه بگویی
بیچاره ام و عادت کنی ،
اوضاع خیلے بی ریخت می شود ...
همیشه بگوییــد :الحــمدلله شکر خــدا
بلکه بتوانی دلت را هم با زبانت همراه کنی
اگر پکر هستی دو مرتبه همراه با دلت بگو
الحمدلله ...آن وقت غمت را از بین می برد ...
#پای_درس_بزرگان
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
🔴 دعای بعد از #نماز برای امام زمان (عج)
🔵 آیت الله #سید_علی_قاضی (ره):
🟡 بعد از هر نماز حتما برای امام زمان علیه السلام دعا کنید و بدون دعا کردن برای آن حضرت از سجاده کنار نروید.
#امام_زمان
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯