11.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
💠یکی از وظایفی که در دوران غیبت امام عصر✨(عجل الله تعالی فرجه الشریف)✨،
بر عهده ما شیعیان است،💕
دعا برای سلامتی و نصرت ایشان است و یکی از مظاهر آن خواندن دعای «الهی عظم البلا» است✨🌸✨.
🌷 دعایی که علاوه بر طلب خیر برای امام و ولی حاضرمان، برای خود ما نیز آثار و پیامدهای مثبتی دارد.😍
پس بخوانیم دعای فرج را که اثر دارد🌿🌷
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
سلام_علی_آل_یس_امام_زمانم
💝 سلام_پدر_مهربانم💝
💓هرکجا سفره شود پهن،
💖کنارش نمک است
🧡نمک سفره ی ما👇👇
💜دعای فـــــــرج است
💐"اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج"💐
کانال علمداران عشق
@Shahid_Alamadar
💐 #عرض_ارادت
تا بودهام همیشه فقیر تو بودهام
باشد حكایت من و تو از قدیمها
#یا_حضرت_معصومه
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🔹آیتالله حائری شیرازی🔹
🔸شیطان؛ دفتردار انسان🔸
شیطان وقتیکه میخواهد کسی را در گرداب تهمتی بیندازد، یکی دو سال یا بیشتر روی او کار میکند؛ بهاینترتیب که همواره به او تلقین و تزریق میکند که #حدس_تو_قوی_است؛ تو میتوانی با نگاه و از روی قیافه، خائن را از خادم تشخیص دهی! میتوانی از وضع ظاهر بفهمی که چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ! ممکن است که چند مورد از این حدسها نیز برای اطمینان شما درست دربیاید. شیطان از این چند مورد، فیلم تهیه میکند و بهطور مرتب در حافظۀ شما به نمایش میگذارد. اشکال بزرگ کار زمانی است که شیطان دفتردار و مسئول حافظۀ انسان شود. آنوقت بهگونهای در درون انسان نفوذ میکند که انسان به او اعتماد کند. پس از آن هر عملی هم که انسان انجام دهد، آیا دیگر میداند که از فکر شیطان است یا نه؟
باید دانست که اگر شیطان در درون انسان رخنه کند، مثل آن است که #دفتردار انسان، شیطان باشد. شیطان هرکدام از پروندهها را که بخواهد، جلو میآورد و هرکدام را که نخواهد، عقب میبرد. ممکن است بعضی از اوراق درون پروندهها را نیز سرقت کند یا به برخی از پروندهها کلماتی را بیفزاید. خلاصه، او کارگردان میشود و انسان هنرپیشه! ببینید که شیطان چقدر به انسان صدمه میزند!
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
کتاب سلام بر ابراهیم
#قسمت_چهارم
#ورزش_باستانی
#روایت_از_جمعی_ازدوستان_شهید
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️
اوايل دوران دبيرســتان بود كه ابراهيم با ورزش باستاني آشنا شد. او شبها
به زورخانه حاج حسن ميرفت.
حاج حســن توكل معــروف به حاج حســن نجار، عارفي وارســته بود. اوزورخانه اي نزديك دبيرستان ابوريحان داشت. ابراهيم هم يكي از ورزشكاراناين محيط ورزشي و معنوي شد😍حاج حسن، ورزش را با يك يا چند آيه قرآن شروع ميكرد. سپس حديثي ميگفت و ترجمه ميكرد. بيشتر شبها، ابراهيم را ميفرستاد وسط گود، اويك ســوره قرآن، دعاي توسل و يا اشعاري هم در يك دور ورزش،
معمولادر مورد اهل بيت ميخواند و به اين ترتيب به مرشد هم كمك ميكرد.
از جملــه كارهاي مهم در اين مجموعه اين بود كه؛ هر زمان ورزش بچه هابه اذان مغرب ميرســيد، بچه ها ورزش راقطع ميكردندوداخل همان گودزورخانه ،پشت سرحاج حسن نمازجماعت ميخواندند 😍به اين ترتيب حاج حسن در آن اوضاع قبل از انقلاب، درس ايمان و اخلاق را در كنارورزش به جوانهاميآموخت فرامــوش نميكنم، يكبــار بچه ها پس از ورزش در حال پوشــيدن لباس ومشغول خداحافظ بودند.يكباره مردي سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت.
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️
❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛
با رنگي پريده و با صدائــي لرزان گفت: حاج حســن كمكم كن. بچه ام مريضه😭 دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نََفس شما حقه، تو رو خدا دعا كنيد. تو رو خدا.بعد شروع به گريه كرد😭ابراهيم بلند شد و گفت: لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توي گودخودش هم آمد وســط گود. آن شــب ابراهيم در يك دور ورزش، دعاي توســل را با بچه ها زمزمه كرد😍بعد هم از سوزدل براي آن كودك دعا كرد
آن مردهم بابچه اش در گوشه ای نشسته بود و گريه ميكرد😭
دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: بچه هاروزجمعه ناهار دعوت شدید با تعجب پرسيدم😳كجا !؟
گفت: بنده خدائي كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. بعدادامه داد: الحمدلله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده. براي همين ناهار دعوت كرده😍
برگشــتم و ابراهيم را نگاه کردم. مثل کسي که چيزي نشنيده، آماده رفتن
ميشد. اما من شک نداشتم، دعاي توسلي که ابراهيم با آن شور و حال عجيب
خواند کار خودش را کرده😃
بارها ميديدم ابراهيم،با بچه هائي که نه ظاهر مذهبي داشــتند و نه به دنبال
مسائل ديني بودند رفيق ميشــد😐آنها راجذب ورزش ميکرد وبه مروربه مسجد و هيئت ميكشاند😍يکي از آنها خيلي از بقيه بدتر بود. هميشــه از خوردن مشروب و کارهاي خلافش ميگفت! اصلا چيزي از دين نميدانســت. نه نماز و نه روزه😑به هيچ چيــز هم اهميت نميداد. حتي ميگفت: تا حالا هيچ جلسه مذهبي يا هيئت نرفته ام😐به ابراهيم گفتم: آقا ابرام اينها کي هستند دنبال خودت ميياري!؟ باتعجب پرسيد:😳چطور، چي شده؟!
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛
❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛
گفتم: ديشــب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شــد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت ميکرد. از مظلوميت امام حسين وکارهاي يزيد ميگفت😢اين پسرهم خيره خيره و با عصبانيت😠گوش ميکرد. وقتي چراغها خاموش شد. به جاي اينکه اشك بريزه، مرتب فحشهاي ناجور به يزيد ميداد😐
ابراهيم داشت با تعجب گوش ميکرد😳 يكدفعه زد زير خنده😂بعد هم گفت: عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين
که رفيق بشه تغيير ميكنه. ما هم اگر اين بچه ها رو مذهبي کنيم هنر کرديم😍
دوستي ابراهيم با اين پسر به جايي رسيد که همه كارهاي اشتباهش را کنار
گذاشت. او يکي از بچه هاي خوب ورزشکار شد😃چند ماه بعد و در يکي از روزهاي عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش يک جعبه شيريني🍪خريد و پخش کرد.بعدگفت: رفقا من مديون همه شما هستم، من مديون آقا ابرام هستم از خدا خيلي ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم 😔
مــا هم بــا تعجب نگاهش ميکرديم😳 بــا بچه ها آمديم بيــرون، توي راه به
کارهاي ابراهيم دقت ميکردم. چقــدر زيبا يکي يکي بچه ها را جــذب ورزش ميکرد، بعد هم آنها را به مسجد و هيئت ميکشاند و به قول خودش ميانداخت تو دامن امام حسين😍
ياد حديث پيامبر به اميرالمؤمنين افتادم كه فرمودند: يا علي، اگر يکنفر به واسطه تو هدايت شود از آنچه آفتاب بر آن ميتابد بالاتر است😍
٭٭٭
از ديگــر کارهائي که در مجموعه ورزش باســتاني انجام ميشــد اين بود
که بچه ها به صورت گروهــي به زورخانه هاي ديگر ميرفتندو آنجا ورزش ميکردند. يک شب ماه رمضان ما به زورخانه اي درکرج رفتيم.
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛
❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛
آن شب را فراموش نميکنم. ابراهيم شعر ميخواند. دعا ميخواند و ورزش ميکر😊 مدتي طولانی بود که ابراهيم در كنارگود مشغول شناي زورخانه اي بود.چند سري بچه هاي داخل گود عوض شدند، اما ابراهيم همچنان مشغول شنا بود. اصلا به کسي توجه نميکردپيرمردي👴 در بالای ســكو نشســته بود و به ورزش بچه ها نگاه ميکرد. پيش من آمد.ابراهيم را نشان داد و با ناراحتي😔گفت: آقا، اين جوان كيه؟! با تعجب😳گفتم: چطور مگه!؟ گفت:من كه وارد شدم، ايشان داشت شنا ميرفت. من با تســبيح، شنا رفتنش را شمردم. تا الان هفت دور تسبيح رفته يعني هفتصدتا شنا! تو رو خدابيارش بالاالان حالش به همميخوره وقتی ورزش تمام شد ابراهيم اصلا احساس خستگي نميکرد😐انگار نه انگار که چهار ساعت شنا رفته! البته ابراهيم اين کارها را براي قوي شــدن انجام ميداد.😍هميشــه ميگفت:
بــراي خدمت به خدا و بندگانش، بايد بدني قوي داشــته باشــيم. مرتب دعا
ميکردكه: خدايا بدنم را براي خدمت كردن به خودت قوي كن😍ابراهيم در همان ايام يك جفت ميل و سنگ بسيار سنگين براي خودش تهيه کرد. حسابي سرزبانها افتاده و انگشت نما شده بود. اما بعد از مدتي ديگر جلوي بچهها چنين کارهائي را انجام نداد! ميگفت: اين کارها عامل غرور انسان می شه😐ميگفت: مردم به دنبال اين هســتند كه چه کســي قويتر از بقيه است. من اگر جلوي ديگران ورزشهاي سنگين را انجام دهم باعث ضايع شدن رفقايم ميشوم. در واقع خودم را مطرح کردهام و اين کار اشتباه است😑بعد از آن وقتي مياندار ورزش بود و ميديد که شــخصي خسته شده وکم آورده، سريع ورزش را عوض ميکرد.
اما بدن قوي ابراهيم يکبار قدرتش را نشــان داد و آن، زماني بود که ســيد
حســين طحامي قهرمان کشــتي جهــان و يکي از ارادتمندان حاج حســن به
زورخانه آمده بود و با بچه ها ورزش ميکرد.
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛