eitaa logo
🇵🇸🇮🇷عَݪَـــمدآرآݩ ــعِشق
1.1هزار دنبال‌کننده
27.2هزار عکس
15هزار ویدیو
28 فایل
براي بهترين دوستان خود آرزوي شهادت کنيد .. 🌷شهيد سيد مجتبي علمدار🌷 لینک ناشناس payamenashenas.ir/Shahid_Alamdar #تأسیس؛1398/1/12
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🌾مصطفی صفار هرندی می گوید: از علمائی که ابراهیم به او ارادت خاصی داشت مرحوم حاج آقا هرندی بود😊.این عالم بزرگوار غیر از ساعات نماز مشغول شغل پارچه فروشی بود.    سال 61 یکروز به همراه ابراهیم خدمت حاج آقا رفتیم واز حاج آقا پارچه به اندازه دو دست پیراهن گرفت❗️ دو هفته بعد موقع نماز دیدم که ابراهیم آمده مسجد و رفته پیش حاجی، من هم سریع رفتم ببینم چی شده👀. ابراهیم مشغول حساب سال بود و داشت خمس اموالش رو حساب می‌کرد😕. از اونجائی که می‌دونستم او برای خودش چیزی نگه نمی‌داره تعجب کردم که می‌خواد خمس چه چیزی رو حساب کنه🤔   حاج آقا حساب سال رو انجام داد وگفت 400 تومان خمس شما می‌شه😊 بعد ادامه داد: من با اجازه‌ای که از آقایون مراجع دارم وبا شناختی که از شما دارم اون رو می‌بخشم☺️ اما ابراهیم اصرار داشت که این واجب دینی رو پرداخت کنه. و بالاخره خمس رو پرداخت کرد🙂 🌿کار ابراهیم مرا به یاد حدیثی از امام صادق(ع) انداخت که می‌فرماید:   کسی که حق خداوند(مانند خمس)را نپردازد دو برابر آن را در راه باطل صرف خواهد کرد.(آثارالصادقین ‌ج5ص466)👌😊 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🌹بعداز نماز با ابراهیم به مغازه حاج آقا رفتیم و به حاجی گفت : "دو تا پارچه پیراهنی مثل دفعه قبل می‌خوام."☺️    حاجی با تعجب نگاهی کرد وگفت:" پسرم تو تازه از من پارچه گرفتی😕، اینها پارچه دولتیه، ما هم اجازه نداریم بیش از اندازه به کسی پارچه بدیم."😐    ابراهیم چیزی نگفت، ولی من که می‌دانستم قضیه چیست گفتم:‌"آخه پدرجان این آقا ابراهیم پیراهن‌های قبلی رو انفاق کرده☺️. بعضی از بچه‌های زورخونه هستن که لباس آستین کوتاه می‌پوشن یا وضع مالیشون خوب نیست . ابراهیم برای همین پیراهن رو به اونها می‌ده. "🙂حاجی در حالی که با تعجب به حرفای من گوش می‌کرد. یه نگاه عمیق تو صورت ابراهیم انداخت وگفت :"این دفعه برای خودت پارچه رو می‌بُرم. حق نداری به کسی ببخشی،😊 هرکسی که خواست بفرستش اینجا ."👌 کتاب سلام بر ابراهیم – ص 188 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام ساعت ، هشت، به، وقت، عاشقی ❤️💚💛💜 اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🍀 ↙️⇚ کانال عَݪَمـــدآرِــعِـشق⇛ 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی رسیدیم سالن🚗 اذان را گفتند خواستم که صدای اذان در سالن پخش بشه📢 و نماز جماعت را برپا کردم😊 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ لینک گروه ما در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
هر وقت صحبت بچه دار شدن می شد می گفتم: من دوست دارم فرزندم پسر باشد 👦به این دلیل که اگر من نبودم از شما مواظب کند😊همسرم می گفت خب خودت هستی😍جواب می دادم: نه من زود می رم☺️ 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ لینک گروه ما در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
فرزند اولمان که متولد شد👧 نامش را محدثه گذاشتیم. اسم دختر دوممان را هم محدثه👧 انتخاب کرد. همسرم دوست داشت بگذارد ریحانه☺️ سه بار از لای قرآن برداشتیم که هر سه بار نام زینب درآمد😍 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ لینک گروه ما در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
⚜🌸🌸⚜🌸🌸⚜🌸🌸⚜ اگر کسی مخالف اعتقاداتم حرف می زد😒 آن قدر صحبت می کردم😊 تا قانعش کنم اگر هم می دیدم کسی اسم غیر مذهبی 😳روی بچه هایش می گذارد می گفتم: چطور وقتی گرفتار می شوید خدا و اهل بیت را صدا می کنید 🗣یا می گویید یا ابوالفضل اما وقتی اسم می خواهید بگذارید برای فرزندانتان👦👧 می گردید ببینید زمان فلان شاه اسم فلان آدم ایرانی چه بوده و همان را می گذارید؟😏 با کسی رودربایستی نداشتم و هر جا لازم بود حرفم را می زدم☺️✌️ 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ لینک گروه ما در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
اهل دادوبیداد و دعوانبودم امااگرمیدیدم👀 تعدادی جوان سرکوچه می ایستندبه آنها تذکرمیدادم میگفتم:مگرنگفتم اینجا نمانید؟زن وبچه مردم ردمیشوند.محدثه میترسید😰میگفتم:باباجان نترس من خودم حریف همه هستم👊 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ لینک گروه ما در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
⚜🌸🌸⚜🌸🌸⚜🌸🌸⚜ راوی همسر عزیزم 😍 عبدالله بالاترین ذوقش😃 این بود که بگویند بیا برو سوریه،قبلش گاهی پیش می آمد عبدالله عکس شهدای مدافع حرم یا فرزندانشان را نشان می داد، می گفتم: الهی بمیرم، خانواده اینها چکار می کنند؟😔 تو رو خدا نشانم نده حالم بد میشه. کلا یک بچه یتیم می دیدم خیلی ناراحتم می کرد.😭همسرم که عکس العمل مرا می دید می گفت: نه این ها بهترین جا هستند دعا کن من هم بروم😊 هر کسی را می دید اصرار می کرد جور کند او هم برود سوریه منتهی نمی گذاشتند😔 یک روز جمعه از خرید آمده بودیم، با گوشیش📱 تماس گرفتند که می توانی بیایی، به قدری خوشحال بود که می خواست پر بزند🕊هر کسی با یک چیزی ذوق می کند، عبدالله بالاترین ذوقش🙂 این بود که بگویند بیا برو سوریه. در عرض یک ربع🕥 وسایل جمع کرد و من هم گریه می کردم😭 دفعه اول سه روزه برگشتند🚶بسیار ناراحت بود😔 و می گفت: نمی دانی چه غربتی دارد حرم خانم و این موضوع داشت دیوانه اش می کرد😭 چون قبل سال 88 رفته بودیم و حالا این خلوتی بیشتر برایش تلخ بود😭 ایام زیارتی امام رضا(ع) قرار شد برویم مشهد اما همان زمان آنها را بردند🚶 برای آموزشی و می خواستند اعزام شان کنند. بچه ها 👧👧خیلی بی قراری می کردند پدرم همراه ما بود. دخترها می گفتند: خوشبحالت تو بابات پیشته😭 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ لینک گروه ما در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
سردار سلیمانی را به شدت دوست داشتم😍 و می گفتم: واقعا به وجود ایشان احتیاج داریم. حاج قاسم باعث افتخار ماست😊چند بار هم او را دیده بودم😍 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ لینک گروه ما در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
وقتی همسرم ابراز نارضایتی می کرد از رفتنم😔 می گفتم: پس جواب حضرت زینب(س) را خودت بده 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ لینک گروه ما در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
از وقتی جنگ 💣سوریه شروع شد خیلی ناراحت بودم که نرفتم😔می گفتم: نمی دانی چقدر آنجا جنگیدن سخته اما ما نشستیم اینجا اسم مان هم شیعه است ولی هیچ کاری نمی کنیم😭 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ لینک گروه ما در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
هر وقت می خواستم برم🚶 و همسرم ناراضی بود همیشه کاری می کردم راضی بشه😊 اما سری آخر گفتم: این بار تو راضی نباشی نمی روم😔گفت: نه دلم می آید بگویم نرو نه اینکه بگم برو😭 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ لینک گروه ما در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
اگربگویم بخاطردلتنگی نروکه تحمل میکنم😔بگم نروچون شهیدمیشودخب اگرعمرآدم تمام شودهرجاباشدمیمیرد به بهانه تصادفوسکته واونوقت اگراینجایک چیزی شود😔هیچوقت خودم رانمیبخشم که نگذاشتم به آرزویت برسی😭 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ لینک گروه ما در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
به هر حال گفتم: ناراضی باشی نمی روم😔 چون تو هم از این زندگی حق داری و اگر من بروم از این به بعد سختی ها و مشکلات بچه ها فقط روی شانه خودت هست😔 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ لینک گروه ما در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
⚜🌸🌸⚜🌸🌸⚜🌸🌸⚜ راوی همسرعزیزم 😍 با شنیدن این حرف ها احساس می کردم دفعه آخر است😭 اما نمی خواستم به خودم اجازه بدهم این حسم غلبه کند😭 وقتی که رفت قرآن را باز کردم آیه 100 سوره توبه آمد «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیم » یعنی: «پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانى که به نیکى از آنها پیروى کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند و باغهایى از بهشت براى آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جارى است. جاودانه در آن خواهند ماند و این است پیروزى بزرگ»!، دلم لرزید و گفتم: دیگه تمومه!😭😭😭 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ لینک گروه ما در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱 ادامــــــــــــــــــــــــه فـــــــــــــــردا شـــــــــــــــــب😊😊 یـــــــــــاحـــــــــــق 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
#خاطرات_شهید 📝خاطره ای از #سید_ابراهیم 🔮بار ها مجروح شد و با همان مجروحیت به منطقه میومد يه روز که از بعد از مجروحیت برگشت رفتم ببينمش جلو حرم بی بی جان یکی از... به طعنه گفت: داستان چیه شماها همش به دست و پاتون تیر میخوره و شهید نمیشین؟! خیلی عصبانی شدم اومدم جوابشو بدم که مصطفی دستمو گرفت و با خنده گفت: حاجی تو صف وایسادیم تا نوبتمون بشه شما که پیشکسوت جهادین زود تر برین جلو ملت معطلن😅😭 یعنی واقعا مصطفی تو بدترین شرایط بهترین عملکرد ممکن و داشت..... #شهید_مصطفی_صدرزاده #روحمان_بایادش_شاد ↙️⇚ کانال عَݪَمـــدآرِــعِـشق⇛ 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🌷 یا صاحب الزمان (عج) 🍃 بغضِ غمِ دوری‌ات گلوگیر شده تعجیل بکن ؛ آمدنت دیر شده از کودکی‌ام منتظرم برگردی برگرد ، ببین منتظرت پیر شده ↙️⇚ کانال عَݪَمـــدآرِــعِـشق⇛ 🆔 @Shahid_Alamdar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.. #رزق‌ امروزمون ★°| تمام‌حواسم‌این‌روزها‌فقط‌دراین‌جمله ختم‌شده .. #حسین‌جان ★°| #فراق‌ڪربلا‌اخر‌میڪشید‌مرا..‌‌‌‌. 🌙|• #ڪربلآ❤️ این دله تنگم عقده ها دارد😭 گوئیا میل ڪربلا دارد .💔 .. #اللهم_الرزقنا_شفاعت_الحسین #به_نیابت_از_جمیع_شهدا 🕊اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ ، وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهٰارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیٰارَتِکُمْ ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ، وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَیْن✨🌸 🆔 @Shahid_Alamdar
برآیت عصمت ونجابت صلوات  بردختر سرور رسالت صلوات  برفاطمه همسر علی فخر بشر  برمادر حجت و امامت صلوات   💓اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّد وعَجِّلْ فَرجَهُم💓 ↙️⇚ کانال عَݪَمـــدآرِــعِـشق⇛ 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#کلام_شهید مدتی در جنگ بودم که شاید بهار عمرم محسوب شود و در کنار ... بسیجیان که جز خدا نمی‌دیدند و جز طریقت خدائی نمی‌پویند و آن خالصانی که تکیه به حقیقت توحید و معاد و عقاید و اخلاق، اعمال و حالات خود را از آلودگی‌ها شسته‌اند و جان و اعضاء و جوارح خویش را به نور واقعیت تزئین کرده‌اند. آن کسانی که به نص کلام مولا علی (ع) دنیا را سه طلاقه کرده اند... 🌹شهید میرقاسم میرحسینی ↙️⇚ کانال عَݪَمـــدآرِــعِـشق⇛ 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❁﷽❁ آسمانْ فرصتِ پرواز بلند است ولی، قصه اینست چه اندازه کبوتر باشی #مدافع_حرم #شهید_رسول_خلیلی 💚 #روزتون_شهدایی🌷 #سلامـ_بر_شهـــــدا❥ #سلامـ_بر_علمــدار ذڪر سه صلوات هدیه به شهیدان 🆔 @Shahid_Alamdar 🌹شهدا را به یاد بسپاریم نه به خاڪ
🇮🇷 فرازےازوصیتنـــــامہ 🇮🇷 ◽️ #شهيـــــد نمى‌ميرد، #شهيـــــد زنده و جاويد است و در بالاترين و والاترين درجه در جايى كه چشم ما آن را نمى‌بيند و در جايى كه ما فكر آن هم نمى‌كنيم به زندگى خود ادامه مى‌دهد. ◽️خداوند هر كس را كه خالص شده باشد و آنگونه باشد كه خدا مى‌خواهد بهترين كارى براى او مى تواند انجام دهد اين است كه او را #شهيد كند، يعنى شاهد بر تمامى جهان قرار دهد. #شهید_فتـــــح‌الله_نظـــــری ↙️⇚ کانال عَݪَمـــدآرِــعِـشق⇛ 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
بنده خدایی برای خود خانه ‌ای ساخت و ازخانه قول گرفت تا وقتی زنده است به او باشد وبر سرش خراب نشود و قبل از هـر اتفاقی وی را آگاه کند مدتی از ساخت خانه گذشت یک ترک در دیوار ایجاد شد . مرد فوراً با گچ ترک را پوشاند. بعد ازمدتی جایی دیگر از دیوار ترکی ایجاد شد و باز هم مـرد با گچ ترک را پوشاند این اتفاق چندین باربرای خانه مرد تکرار شد. روزی ناگهان فروریخت. مرد با سرزنش قولی که گرفته بود رابه خانه یادآوری کرد خـانه گـفت هر بار خواستم هشدار بدهم و تو را آگاه کنم دهانم را با گچ گرفتی و مرا ساکت کردی این هم عاقـبت نشنیدن هشدارها هر کدام از ما شاهد مرگ خیلی‌ها بودیم، از آشنایان گرفته تا غـریبه ، گاهی تابوت اونها رو هم تا خانه ابدی حمل کرده ایم، گاهی در این مراسم ها تصمیم می‌گیریم آدم خوبی باشیم ، حق این و آن را ضایع نکنیم، به کسی تهمت نزنیم ، مال و منال و پست و و مدیریت رو برا همین دنیا بگذاریم و با یک لباس ساده به خاک بریم ... عمرمون داره میره رفیقم 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ لینک گروه ما در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
🍀از دزدی بادمجان تا ازدواج: شیخ علی طنطاوی ادیب دمشق درخاطرات ویادداشت هایش نوشته: یک مسجدبزرگی در دمشق هست که به نام "مسجدجامع توبه" مشهوراست علت نامگذاری آن به مسجد توبه بدین سبب هست که آنجا قبلا خانه فحشاء ومنکرات بوده🔥 یکی ازپادشاهان مسلمان درقرن هفتم هجری آن راخریده وبنایش را ویران کرد وسپس مسجدی رادرآنجا بنا کرد " یکی ازطلبه هایش که خیلی فقیر بود به عزت نفس مشهور بود ودر اتاقی درمسجد ساکن بود🌾 دو روز براو گذشته بودکه نخورده بود وچیزی برای خوردن نداشت ونه هم توانایی مالی برای خرید غذا داشت.. روزسوم احساس کرد به مرگ نزدیک شده است از شدت گرسنگی ! باخودش فکرکردکه او اکنون درحالت اضطراری قراردارد که شرعا حتی گوشت مردار و یا حتی دزدی درحد نیازش جایز هست. بنابراین گزینه دزدی بهترین راه بود. ✳ [شیخ طنطاوی میگوید: این قصه واقعیت داردومن کاملا اشخاصش رامیشناسم وازتفاصیل آن درجریان هستم ومن فقط حکایت میکنم نه حکم و داوری] این مسجددریکی ازمحله های قدیمی واقع شده بود ودرآنجا خانه هابه سبک قدیم به هم چسپیده بودند وپشت بامهای خانه ها به هم متصل بود بطوریکه میشد ازروی پشت بام به همه محله رفت. این جوان به پشت بام مسجد رفت وازآنجابطرف خانه های محله براه افتاد به اولین خانه که رسید دید چندتا زن درآن هست چشم خودش راپایین انداخت ودورشد وبه خانه بعدی که رسید دیدخالی هست امابوی غذایی مطبوع ازآن خانه میامد👋 ازشدت گرسنگی وقتی آن بو به مشامش رسید انگار مانند یک آهن ربا او را بطرف خودش جذب کرد. و این خانه یک طبقه بیش نبود ازپشت بام به روی بالکن وازآنجا به داخل حیاط پرید. فورا خودش رابه آشپزخانه رساند سردیگ رابرداشت دید درآن بادمجانهای محشی(دلمه ای) قرار دارد ، یکی را برداشت وبه سبب گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد ، یک گازی ازآن گرفت تامی خواست آن راببلعد عقلش سرجایش برگشت وایمانش بیدارشد ، باخودش گفت : پناه برخدا من طالب علم هستم و وارد منزل مردم بشوم و دزدی کنم؟؟ ازکار خودش خجالت کشید وپشیمان شد واستغفارکرد وبادمجان رابه دیگ برگرداند . 🍂وازهمانطرف که آمده بود سراسیمه بازگشت وارد مسجد شد و درحلقه درس شیخ حاضر گشت . درحالیکه ازشدت گرسنگی نمیتوانست بفهمدشیخ چه درسی دارد میدهد؟ وقتی شیخ ازدرس فارغ شدومردم هم پراکنده شدند، یک زنی کاملا پوشیده آمد - (درآن زمان زنهای بدون پوشش وجود نداشت) باشیخ گفتگویی کرد که او متوجه صحبت هایشان نشد.. شیخ به اطرافش نگاهی انداخت وکسی راجزاو نیافت… صدایش زد وگفت:تو متاهل هستی؟ جوان گفت نه! شیخ گفت نمیخواهی زن بگیری؟ جوان خاموش ماند… شیخ باز ادامه داد به من بگو میخواهی ازدواج کنی یانه؟  جوان پاسخ داد بخداوندکه من پول لقمه نانی ندارم... چگونه ازدواج کنم؟ شیح گفت این زن آمده به من خبرداده که شوهرش وفات کرده و او در این شهرغریب ونا آشنا هست و کسی را ندارد و نه دراینجا و نه دردنیا بجز یک عموی پیرکس دیگر راندارد... و او را با خودش آورده ..و او اکنون درگوشه ای ازاین مسجد نشسته و این زن خانه شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است... اکنون آمده تقاضای ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای بدطینت درامان بماند. آیاحاضر هستی او را به زنی خودت در بیاوری؟ جوان گفت: بله و رو به آن زن کرد وگفت: آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟ زن هم پاسخش مثبت بود... عموی زن و دو شاهد را آورد و آنها را به عقد همدیگر درآورد و خودش بجای آن طلبه مهر زن را پرداخت و به زن گفت: دست شوهرت رابگیر.  دستش راگرفت واورابطرف خانه اش راهنمایی کرد.. وقتی وارد منزلش شد نقاب ازچهره اش برداشت... جوان از زیبایی و جمال همسرش مبهوت ماند! ومتوجه آن خانه که شد دید همان خانه ای بود که واردش شده بود.... زن از او پرسید: چیزی میل داری برای خوردن؟ گفت :بله.. پس سردیگ رابرداشت وبادمجانی رادید و گفت :عجیب است چه کسی به خانه  وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است..؟! مرد به گریه افتاد و قصه خودش رابرایش تعریف کرد... زن گفت: این نتیجه امانت داری وتقوای توست ازخوردن بادمجان حرام سرباز زدی الله سبحانه وتعالی همه خانه وصاحب خانه راحلال به توبخشید..!. بسیارزیبا وقابل تامل.. سبحان الله کسی که بخاطرالله چیزی را ترک ورها کند و تقوا پیشه نماید الله تعالی درمقابل چیز بهتری به او عطا میکند. 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ لینک گروه ما در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4
#تلنگر ✨همواره بخاطر بیاور که در ارتفاعی معین دیگر ابری نیست اگر زندگیت ابری است؛ به این دلیل است که روحت آنقدر که باید، بالا نرفته است ... 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ لینک گروه ما در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2075459602C28a7e31fc4