🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
برای نماز جماعت به بچه های هیئت ملحق شدم. آنها کارهای قشنگی در
سطح شهر آغاز کرده بودند. آن شب قصد داشتند نماز جماعت مغرب و عشاء
را در پارک شهرداری ساری برگزار کنند😃
شب عید غدیر بود. مراسم جشن بعد از نماز در بین عموم مردم بر پا ميشد.🙂
خیلی کار زیبایی بود. اینکه در مراسم مذهبی همه مردم را شرکت دهیم و آنها
را با مفاهیم زیبای دین آشنا کنیم
از دیگر کارهای مجتبی اقامه اذان توسط تمامی جوانان و نوجوانان هیئت
در پارک شهرداری بود. صحنة بسیار زیبایی خلق ميشد. همه یکپارچه🤝 اذان
ميگفتند و آماده نماز ميشدند
بسیاری از مردم، که برای تفریح به پارک شهرداری آمده بودند، با دیدن این
جماعت باشکوه به نمازجماعت ميپیوستند.
وقتی آقا سید مجتبی را دیدم، تازه یادم افتاد که او را برای مراسم عقدم، که
فردا برگزار ميشد، دعوت نکردم😑
بعد از نماز به آقا سید گفتم: فردا مراسم عقدم برگزار ميشود. دعوتنامه ای هم همراه ندارم ولی شمادعوت هستید.😍
@Shahid_Alamdar
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
سید بالبخندهمیشگی به من تبریک گفت وکمی سربه سرم گذاشت😁بعد سررسیدش را باز کرد و دعوتنامه های عروسی فردا را نشانم داد و گفت: بااینکه چند مراسم دیگر نیز دعوت هستم ولی اگر خدا بخواهد، ميآیم.😃
روز عید به همراه خانوادهاش در مراسم شرکت کرد. خیلی خوشحال شدم.
حضور سید در هر مجلسی برکت آن مجلس بود😊
به فکرم رسید در این روز مبارک از سید دعوت کنم که مدح حضرت علی(ع)را بخواند.وقتی با او در میان گذاشتم گفت: شعر عید غدیر در نهایت به ولایت و دفاع از ولایت و حضرت زهرا ختم ميشود، خلاصه اینکه آخر آن با اشک تمام ميشود، شاید مناسب مراسم شما نباشد.🤔
بالاخره سید را راضی کردم. گفت: از روحانیت بزرگوار حاضر در جلسه
اجازه بگیر.☺️
پس از کسب اجازه از علمای حاضر در مجلس، سید شروع به خواندن کرد.
همان طور که گفته بود، خواندن آن اشعار نهایتًا منجر به گریه و تأثر حاضران
شد😭اما هیچ کس از این برنامه ناراحت نشد. همه مجذوب صدای گرم سید شده
بودند.😃
هنوز هر وقت در بین دوستان و اقوام صحبت مراسم آن روز ميشود، تنها
چیزی که بیشتر به آن اشاره ميشود، نوای ملکوتی سید مجتبی است که در روز عید غدیر فضای معنوی خاصی به آن مراسم داده بود. 😍
@Shahid_Alamdar
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺