🍂...
هرکاری میتونی بکن کہ #گناه نکنی❌
وقتایی کہ موقعیت گناه پیش میاد
دقیقا قافلہ کربلای حسینِ زمان روبروت
و یہ دره عمیق خطرناک پشت سرت😔
اگہ بہ گناه #بلہ بگی
بہ هل من معینِ مهدی فاطمہ #نہ گفتی💔
+ من سرم گرم گناه است سرم داد بزن
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🔸ـــــــــ سلام وعرض ادب ـــــــــــ🔸
🔹_قسمت،_ #پنجاهونهم🔹
🔸این داستان؛ #پرواز
#سیدمجتبی_علمدار
#کتاب_علمــــــــــدار
🆔 @Shahid_Alamdar
باهم مطالعه کنیم📘:)
#بسم_رب_الشهدا🔻🔻🔻🔻
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
جلسه دعا در بیشتر مساجد ساری برقرار بود. همه از ما سراغ سید را ميگرفتند😔
فکر نميکردم سید اینقدر در بین مردم محبوب باشد.😍 واقعًا وقتی خدا به
کسی عزت بدهد اینگونه ميشود.😃
پزشکان مشغول فعالیت بودند. قرار شد عصر روز یازدهم دیماه، هلیکوپتر🚁
شرکت نفت برای انتقال سید در بیمارستان بوعلی فرود بیاید.باتیم پزشکی بیمارستان مهرتهران نیز هماهنگی لازم انجام شده بود
خیلی خسته بودیم. گفتیم کمی استراحت کنیم.😴با برادران سید در نمازخانة بيمارستان خوابمان برد. هنوز دقایقی نگذشته بود که احساس کردم کسی ما را صدا ميزند.🤔
ناگهان از خواب پريدم. نميدانم چرا اینقدر مضطرب بودم. دويدم سمت
آي.سي.يو. ديدم درب شيشهاي بخش بسته است😱
پرستارها دوان دوان به هر سو ميرفتند. نگراني ام لحظه به لحظه بيشتر ميشد.
يكي از پرستارها نزديك در آمد. داد زدم و پرسيدم: »چه خبر شده؟ سيد حالش
خوبه؟😭
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
گفت: حالش دوباره به هم خورده.😭
با تعجب گفتم: سيد كه حالش خوب بود.🤔
با تلاش بسیار يكي از بچه هاي هيئت را، كه پزشك بيمارستان بود، پیدا کردم. پرسیدم: چی شده، چه خبره!؟😭
او دستم را گرفت و به اتاقش برد. مرا آرام کرد و گفت: وقتي خون سيد
را دياليز كرديم، مشکل كمی برطرف شد. اما چون سم در بدن او وجود دارد😑
دوباره حال سيد وخيم شده.😭
ديگر حال خودم را نميدانستم. سریع همه بچه ها را خبر کردم. گفتم برنامه
پرواز را باید سریعتر انجام دهیم. چند پزشک و پرستار را برای انتقال با هلیکوپتر آماده کردیم. حتی يك گروه از بچه ها مسئول بستن خيابان شدند😭
از يك ساعت قبل، داخل هر طبقة بيمارستان يك نفر را قرار داديم تا جلوي
آسانسور بايستد😫گفتیم:تحت هيچ شرايطي كسي ازآسانسوراستفاده نكند😡
هلیکوپتر آماده شد🚁براي انتقال سيد نبايد لحظه اي توقف ميكرديم؛ چون
موقع حركت، دستگاهها از سيد جدا ميشد😭
سر و صدايي در طبقه سوم به گوشم رسيد. سريع رفتم بالا ديدم پرستاري
ميخواهد دستگاهي را براي اتاق عمل ببرد. كسي كه جلوي آسانسور ايستاده
بود نميگذاشت😭
بلافاصله چند نفر از دوستان را صدا كردم. ده نفري دستگاه را بلند كردند و
از راه پله بردند براي اتاق عمل
همه چيز مرتب و آماده بود دستگاهها از سید جدا شد. او را سريع روي برانكارد گذاشتيم و به سمت آسانسور برديم. اما 😭
داخل آسانسور هرچه دكمه را ميزديم، آسانسور تكان نميخورد!! خيلي داد زدم😑
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
اعصابمان به هم ريخته بود. با پيشنهاد پرستارها دوباره با سرعت سيد را به بخشي آي.سي.يو برگردانديم😫
از داد و بيداد ما يكي از مسئولان بیمارستان آمد و گفت: »چی شده، آسانسور سالم است و هیچ مشكلي ندارد.😐
به سمت آسانسور رفتيم. او دكمه آسانسور را زد. در بسته شد و آسانسور
حركت كرد. چند بار آزمايش كردیم سالم سالم بود!😳
با دكترها صحبت كرديم. دوباره همه چیز کنترل شد. بعد از ریکاوری،
بار دوم سيد را حركت داديم. وارد آسانسور شديم. هرچه دكمه را ميزديم
حركتي در كار نبود!
حالت عجيبي بود. گيج شده بودم. خدای من چرا اینطور شده؟! من خودم
لحظاتی قبل آسانسور را چک کرده بودم. اما ...😫
انگار سيد دوست نداشت برود.
اين بار دومي بود كه آسانسور حركت نكرد. بياد حرف عالم بزرگوار استاد
حسن زادة آملي افتادم
وقتي سيد حالش به هم خورده بود. استاد صمدی آملی از عالمی درخواست
دعا كرده بودند. ايشان فرموده بودند: كاري با سيد نداشته باشيد، تمايل رفتن
ايشان بيشتر از تمايل به ماندنشان است. من دعا ميكنم ولي تمايل ايشان به رفتن
بيشتر است. او را اذیت نکنید.😭
سيد را دوباره برگردانديم داخل بخش. ما را بيرون كردند و گفتند به
خانه هايتان بروید. حتي از خانواده سيد هم خواستند كه بروند.گفتند: به مسجد جامع برويد. بگوييد براي آقا سيد دعا كنند.😔
من و برادر آقا سيد آخرين کسانی بوديم كه از بيمارستان بيرون آمديم😭😭
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
هر کاری از ما ساخته بود انجام دادیم. نميدانستم چه کار باید کرد. ما که همه راهها را تجربه کردیم🤔
رفتيم خانة روحاني هئيت. ده پانزده نفر بوديم. وضو گرفتيم براي نماز. دیگه
عقلم به جایی قد نميداد.😫
نشستم تا موقع نماز شود. اما حال خودم را نميفهمیدم. همه خاطراتی که
از کودکی با سید داشتم در ذهنم مرور ميشد. اشک ناخودآگاه از چشمانم
جاری شد😭😭
براي خواندن نماز آماده شديم. قبل از نماز يكي از دوستان، گوشی را
برداشت و تماس گرفت. با فرمانده سپاه ساری صحبت كرد.
ايشان در بيمارستان بودند. یک دفعه دوست ما سکوت کرد. رنگ از
چهره اش پرید. به ما خیره شد و بی مقدمه گفت:سيد پرواز کرد.😭😭
حال و هواي آن موقع قابل توصیف نیست. نميدانستيم از كجا بايد به
سمت بيمارستان برويم. عين ديوانه ها شده بودیم. توی کوچه و خیابان اشک
ميریختیم و ناله ميکردیم😭😭
در راه هر كسي ما را ميديد، ميپرسيد چه اتفاقي افتاده؟! دوستان هم خبر
شهادت سید را ميگفتند.
بالاخره رسيديم بيمارستان. سيد مجتبي به آنچه آرزو داشت، به آنچه
خواسته اش بود رسيد.سیدلایق شهادت بود.😍تصميم گرفتيم كه نيمه شب او را غسل دهيم؛ چون اگر مردم ميفهميدند،
آرامگاه خيلي شلوغ ميشد. بعد از اینکه همه را آرام کردیم پیکر سید به
غسالخانه آرامگاه مال مجدالدین منتقل شد😭😭
ميخواستیم در سکوت کار غسل او را انجام دهیم، اما مگر شدني بود!😭
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀
🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀
مردم به محض آنکه متوجه شدند به سمت آرامگاه آمدند. با اينكه درهاي آرامگاه بسته بود از بالای ديوار آمدند داخل😭😭
همه ناله ميکردند. هیچ کس آرام نبود. صدای زمزمه غریبانه ای به گوش
ميرسید😭😭
بریز آب روان اسماء به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته ...😭😭
سید را غسل ميدادند درحالیکه بازوها و پهلوی او شدیدًا کبود شده بود.
آری، هر کس که در این عالم عاشق سینه چاک محبوب خدا، حضرت زهرا
شد باید نشانی از غربت مادر داشته باشد😭😭
سيد در بيستم ماه شعبان المعظم پر كشيد. تولدش 11ديماه سال 1345 و
شهادت او نیز، پس از سي سال زندگي پربركت 11 ديماه سال 1375 بود.
قرار شد روز بعد، مراسم وداع در حسینیه لشکر برگزار شود.😭😭
یکی از مشکلات ما خبر دادن به مادر سید بود. ایشان بیماری قلبی داشت.
ميترسیدیم که این خبر حال او را دگرگون کند. اما خدا لطف کرد. مادر مثل
کوه مقاوم بود.😭
مادر ميگفت: »من ميدانستم سید ماندنی نیست. من خودم را برای این
روزها آماده کرده بودم.😭😭😭
آن روز مجید کریمی هم آمد. او از دوستان صمیمی سید بود؛ چون فرزند
شهید بود سید بیشتر از بقیه او را تحویل ميگرفت. ماجرای عجیب خبر شهادت را برای ما تعریف کرد. اشک همه حضار جاری شد. 😭😭😭
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارش باران در حرم حضرت معصومه
انشاءالله درهای حرم حضرت معصومه باز میشه 😔
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 #پیشنهاد_مشاهده
📹 ذکر میگفتن، تیر میخوردن، شهید میشدن...
🎙 به روایت حاج حسین یکتا
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
سلام امام زمانم✋🌸
دل را پر از طراوٺ عطر حضور ڪن
آقا تو را به حضرٺ زهرا ظهورڪن
آخر ڪجایے اے گل خوشبوے فاطمه(س)
برگرد و شهـر را پر از امواج نورڪن
🌻اللهم عجـل لولیـک الفـرج🌻
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar