eitaa logo
🇵🇸🇮🇷عَݪَـــمدآرآݩ ــعِشق
1.1هزار دنبال‌کننده
27.9هزار عکس
15.6هزار ویدیو
28 فایل
براي بهترين دوستان خود آرزوي شهادت کنيد .. 🌷شهيد سيد مجتبي علمدار🌷 لینک ناشناس payamenashenas.ir/Shahid_Alamdar #تأسیس؛1398/1/12
مشاهده در ایتا
دانلود
مراقبه یعنی شش دنگ حواست جمعِ خودت باشه... به امام علی ع گفتن چی شد شدی علی؟! فرمود : نگهبان دلم بودم... باید مراقب اعمال و رفتارمون باشیم. شبیه بچه ای که تازه راه رفتنو یاد گرفته ... هر لحظه ممکنه بیوفته، باید خیلی مراقبش بود، مراقبه یعنی شرایط غیبت فراهمه، بحثشم داغه ولی تو اهلش نباشی... یعنی بیرونی، محل کاری، خوابت میاد یا هرچی، ولی نماز اول وقتتو ترجیح میدی... مراقبه یعنی حواست باشه کمتر از گل به پدر و مادر و همسر و شوهرت و...نگی... مراقبه یعنی از نهال کوچولوی دلت مراقبت کنی☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل نمیفهمد نطلبیدن یعنی چه..!
﷽❣ ❣﷽ تا به کی هجر و غريبي و فراق و انتظار جلوه کن بر آشنايت يا اباصالح بيا کي رسد لطف پيامت بر همه خلق جهان کی رسد بانگ ندايت يا اباصالح بيا ✋ کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷 @Shahid_Alamdar
🔰شهید مصطفی صدرزاده🔰 🔸خاطرات شهید🔸 با ماشین فرمانده تیپ آمده بود توی مقر و برای اولین بار او را دیدم، از تیپ و قیافه اش معلوم بود که بچه تهران است و به بچه های تیپ فاطمیون نمی‏‌خورد از همان لحظه عاشق سید شدم و رویش را بوسیدم. تکه کلام های خاصی داشت، یک تسبیح هم در دستش بود که همیشه همراهش بود، آن تسبیح را هدیه گرفتم و گفتم حاجی من مطمئنم که شما شهید می‏‌شوید این را می‏‌خواهم به یادگار داشته باشم، در جواب گفت: من رو سیاه کجا و شهادت کجا و حرف را عوض کرد. کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷 @Shahid_Alamdar
یه نشدن هایی هست که اولش میشی ولی بعدا‌ میفهمی چه شانسی اوردی که نشد! حواسش بهت هست که اگه تو باشی رو‌ برات رقم میزنه....
♥️✋ صبح ها رابه سلامی به توپیوندزنم ای سرآغازترین روز خدا صبح بخیر به امیدی که جوابی زشمامی آید گفتم ازدورسلامی به شماصبح بخیر ❤️ کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷 @Shahid_Alamdar
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂 :()( خالصه شده از متن ماهنامه فکه) ◀️خیلی دوست داشتم با مریم به این سفر معنوی بروم. اما مشکل پدر و مادرم بودند. به پدر و مادرم نگفتم كه به سفر زيارتي فرهنگی ميرويم. بلکه گفتم به يك سفر سياحتي كه از طرف مدرسه است ميرويم. امابازمخالفت ڪردند.😕 دو روز قهر كردم و لب به غذا نزدم. ضعف بدني شديدي پيدا كردم. 28 اسفند ساعت سه نيمهشب بود. هیچ روشی برای راضی کردن پدر و مادر به ذهنم نرسید. با خودم گفتم خوب است دعاي توسل بخوانم. كتاب دعا را برداشتم و شروع كردم به خواندن.🤗 هر چه بيشتر در دعا غرق ميشدم احساس ميكردم حالم بهتر ميشود. نميدانم در كدام قسمت از دعا بود كه خوابم برد.😴 در عالم رؤيا ديدم در بيابان برهوتي ايستاده ام. دم غروب بود، مردي به طرفم آمد و به من گفت: زهرا، بيا، بيا! بعد ادامه داد: ميخواهم چيزي نشانت بدهم!😳 با تعجب گفتم: آقا ببخشيد من زهرا نيستم، اسم من ژاكلينه ولي هر چه ميگفتم گوشش بدهكار نبود. مرتب مرا زهرا خطاب ميكرد😓 👇 🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾 افتادم و به دنبال آن مرد رفتم. در نقطه اي از زمين چالهاي بود، اشاره كرد به آنجا و گفت داخل شو!🤔 گفتم اين چاله كوچك است، گفت، دستت را بر زمين بگذار تا داخل شوي.به خودم جرأت دادم و اين كار را كردم! آن پايين جاي عجيبي بود. يك سالن بزرگ كه از ديوارهاي بلند و سفيدش نور آبيرنگي پخش ميشد. آن نور از عكس شهدا بود كه بر ديوارها آويخته بود.🌱 انتهاي آن عكسها، عكس خامنه اي قرار داشت. به عكسها كه نگاه كردم ميديدم كه انگار با من حرف ميزنند! ولي من چيزي نميفهميدم. تا اينكه رسيدم به عكس آقا.♥️ آقا شروع كرد با من حرف زدن. خوب يادم است كه ايشان گفتند: سوزي داشتند كه همين سوزشان آنها را به مقام شهادت رساند. مانند:شهيد جهان ّ آرا، همت، باكري، علمدار و... همين كه آقا اسم را آورد؛ پرسيدم ایشان كيست!؟💚 چون اسم بقيه شهدا را شنيده بودم ولي اسم به گوشم نخورده بود. به من انداختند و فرمودند:< هماني است كه پيش شما بود. هماني كه ضمانت شما را كرد تا بتواني به جنوب بيايي.>😭 به يكباره از خواب پريدم. خيلي آشفته بودم. نميدانستم چكار كنم. هنگام صبحانه به پدرم گفتم كه فقط به اين شرط صبحانه ميخورم كه بگذاري به جنوب بروم. او هم شرطي گذاشت و گفت؛ به اين شرط كه بار اول و آخرت باشد. 😬 باورم نميشد. پدرم به همین راحتی قبول کرد! خيلي خوشحال شدم، به مريم زنگ زدم و اين مژده را به او هم دادم. ... 🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾 کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷 @Shahid_Alamdar