eitaa logo
↰بـرادر هـای شـهیدم↳
124 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
381 ویدیو
1 فایل
«یه چیز عجیب، مثل مدل هاست، مثل هنرمندهاست، تو اصلا اهل زمین نبودی. تو می‌روی و دیده ی من مانده به راهت! ای ماه سفر کرده، خدا پشت و پناهت♥!» ادمین تبادل🌸: @Shaahadaatt ⇤ تبادل‌با‌کانال‌های‌غیر‌اخلاقی‌صورت‌نمیگیرد❌ #لبیک_یا_خامنه_ای ♥️'
مشاهده در ایتا
دانلود
˼شھید‌بابک‌نوری‌هریس˹ مادرشـهید:همه‌سرزنـش‌میکردندبرای‌به‌دنیا اومدن‌بچه‌بعدی‌میگویدانقدرگفتندکه‌سـعی کردم‌بچه‌راازبین‌ببرم‌ازپله‌هامیپریدم‌وسایل سنگین‌جابه‌جامیکردم‌امابه‌خودامدم‌بچـه‌ای ازوجودخودم‌رو‌ازبین‌نبرم‌انگارخداخواست. بچه‌به‌دنیـابیایدبشـودتمام‌جـان‌مادرش‌بابـک‌ مـادرباتمـوم‌سخنان‌مـردم‌کنـاربیایـد‌وبابکـش بشودمدافع‌حریم‌عشق! ⌝
˼شھید‌بابک‌نوری‌هریس˹ رفیق‌شھید:هر‌موقع‌صحبت‌شهادت‌میشدبابک‌ همیشه‌به‌من‌میگفت: خوش‌به‌حال‌توساداتی‌و‌شهادت‌به‌تو‌نزدیک‌تره. ای‌کاش‌هیچوقت‌این‌حرفو‌نمیزد. بااین‌حرفش‌خیلی‌منو‌سوزوند...!
‹🕊🌿› . . -برادرشهید: بابڪ‌متولدسال۱۳۷۱بود. بابڪ‌مهرماهی‌بود،قبل‌ازاعزامش‌درست‌یڪ‌ماه قبل‌ازاعزامش۷/۲۱تولدش‌بود. این‌خاطره‌هیچوقت‌ازذهن‌ما‌پاڪ‌نمیشه‌چون‌تو خونه‌مارسمه‌ڪه‌هرتولدی‌هرولادتی‌رومن‌ڪیڪ میگیرم. بچه‌هاازخونه‌زنگ‌زدن؛گفتن‌تولدبابڪ‌منم‌ڪیڪ گرفتم‌رفتم‌خونه‌بابڪ‌سرماخورده‌بودرومبل‌ خوابیده‌بود... مامانم‌بهم‌گفت:برویه‌لحضه‌صداش‌ڪن؛حرف‌تو روزمین‌نمیزنه‌میاد من‌رفتم‌صداش‌ڪردم‌وبابڪ‌اومد اومدنشست‌عڪساش‌هست؛توگوشیمه‌هرچند وقت‌یڪبارنگاهش‌میڪنم‌هنوزباورمون‌نمیشه ڪه‌نیست... . . 🕊⃟🌿¦⇢
˼شھید‌بابک‌نوری‌هریس˹ همکارهلال‌احمر: آخـرین‌بار‌که‌دیـدمش‌دو‌روز‌بعد‌رفـت‌سـوریه‌ اومد‌پـیشم‌همیشه‌میومد‌جلـوی‌در‌اتاق‌من‌یک‌ چفیـه‌گردنش‌بودواجـازه‌گـرفت‌مثـل‌همیـشه‌ اومد‌نشست. گـفت:مـن‌امروز‌اومدم‌هر‌کـاری‌داری‌به‌شمـا‌کمک‌ کنم‌و‌ماشین‌هم‌دارم. مـن‌هـم‌چند‌تا‌مورد‌تایپ‌نشـده‌گواهیـنامه‌هـلال‌ احمـر‌داشتم‌و‌بایدمیبردم‌کـافی‌نت‌با‌اصـراربابک عـزیزازمن‌گرفت‌و‌بردش‌وبعداز۲ساعـت‌برگشت‌ و‌بـرام‌آماده‌کرده‌بود‌هرچی‌بهش‌گفتم‌فـاکتورشو‌ بده؟! چه‌قدر‌شد‌گفت‌:بعد‌حساب‌میکنیم،حالامیام‌بعداً واون‌روزبا‌خیلی‌از‌بچه‌ها‌شوخی‌و‌خنده‌کردو‌ خیلی‌خوشحال‌بودودر‌آخر‌به‌من‌گفت: من‌دارم‌میرم‌آلمان‌‌چند‌روز‌دیگه‌برمیگردم... من‌از‌طـریق‌دوستـای‌صمیمیش‌متوجه‌شـده‌بودم‌ ومدام‌اشک‌میریختم‌و‌میدونستم‌بابک‌دیگه‌ بر‌نمیگرده‌ولی‌بابک‌همچنان‌لبخند‌‌میزد‌ورفت‌و‌‌ دیگه‌نیومد💔 ⌝
˼شھید‌بابک‌نوری‌هریس˹ مادرشھید:بابک‌عاشق‌میوه‌بود! اصلامیوه‌نمیموندازست‌داداش‌گلمون ولی‌وقتـی‌داداش‌بابکـمون‌شهیـدشدن میـوه‌هاانـقدمیموندندکه‌گاهی‌اوقـات‌ خراب‌میشدندکه‌مجبوربودندبریزنشون‌ دورخانواده‌اداش...! 💔! ⌝
˼شھید‌بابک‌نوری‌هریس˹ پدر‌شهید: مامعمولا‌خیلی‌درسال‌به‌مسافرت‌میرفتیم‌البته‌ بعد‌از‌شهـادت‌بابک‌مخطل‌شدموقع‌که‌ما‌ازشهـر‌ خارج‌میشدیم‌؛ بابک‌تازه‌زبان‌باز‌کرده‌بود‌تازه‌صحبت‌میکردبااون‌ زبانش‌شیرینش‌میگفت: برای‌سلامتی‌لاننده‌و‌مسافران‌صلوات‌بفرستید...! این‌دیگه‌شده‌بودمُلای‌ماشینمون...همه‌میگفتند: اقا‌این‌مُلای‌ماشینمون‌کجا‌رفت؟؟ ملاکجارفتی؟؟😅😍 سریع‌میومد‌میگفت:بابا‌بامن‌هستند؟! میگفتم:بله‌باتوهستند. میگفت:صلوات‌بفرستم؟! میگفتم:آره‌بابایی‌صلوات‌بفرست💔! حالا‌وقتی‌ازشهر‌خارج‌میشیم‌میخوایم‌بریم مسافرت‌جای‌بابک‌رو‌خالی‌میبینیم‌هممون... میگیم‌بابک‌اون‌موقع‌تو‌صلوات‌میفرستادی‌برای سلامتی‌همه‌مسافرین‌و‌راننده‌و‌خودمون‌الانم‌که‌ در‌نزد‌خدایی‌شفاعتمون‌کن‌حافظمون‌باش‌پسر‌گلم:). ⌝
˼شھید‌بابک‌نوری‌هریس˹ پدر‌شهید: مامعمولا‌خیلی‌درسال‌به‌مسافرت‌میرفتیم‌البته‌ بعد‌از‌شهـادت‌بابک‌مخطل‌شدموقع‌که‌ما‌ازشهـر‌ خارج‌میشدیم‌؛ بابک‌تازه‌زبان‌باز‌کرده‌بود‌تازه‌صحبت‌میکردبااون‌ زبانش‌شیرینش‌میگفت: برای‌سلامتی‌لاننده‌و‌مسافران‌صلوات‌بفرستید...! این‌دیگه‌شده‌بودمُلای‌ماشینمون...همه‌میگفتند: اقا‌این‌مُلای‌ماشینمون‌کجا‌رفت؟؟ ملاکجارفتی؟؟😅😍 سریع‌میومد‌میگفت:بابا‌بامن‌هستند؟! میگفتم:بله‌باتوهستند. میگفت:صلوات‌بفرستم؟! میگفتم:آره‌بابایی‌صلوات‌بفرست💔! حالا‌وقتی‌ازشهر‌خارج‌میشیم‌میخوایم‌بریم مسافرت‌جای‌بابک‌رو‌خالی‌میبینیم‌هممون... میگیم‌بابک‌اون‌موقع‌تو‌صلوات‌میفرستادی‌برای سلامتی‌همه‌مسافرین‌و‌راننده‌و‌خودمون‌الانم‌که‌ در‌نزد‌خدایی‌شفاعتمون‌کن‌حافظمون‌باش‌پسر‌گلم:). ⌝ ⌞ °•🌱↷ ↱@Shahid_babaknori↲
برادرشهید: ما‌عادت‌کرده‌ایم‌با♥️بڪ‌رو‌توۍخواب‌ببینیم این‌یہ‌خواب‌نیست یہ‌دیداره من‌خواهرزاده‌ام‌قبل‌از‌اینکہ‌بہ‌دنیا‌بیاد برادرم‌بابڪ‌♥️بہ‌خواب‌خواهرم‌رفتہ‌بود‌ و‌بهش‌گفتہ‌بود: یہ‌بچہ‌اۍ‌بہ‌این‌خانواده‌اضافہ‌میشہ اسمشو‌بذار‌باران.. خواهرم‌اصلا‌نمیدونست‌کہ‌یہ‌بچہ‌توراهۍ‌داره برگشت‌گفت: چرا‌حالا‌اسمشو‌باران‌بذارم؟! هوا‌شروع‌کرد‌بہ‌باریدن گفت: بذارزندگیمون،خانوادمون یہ‌اتفاق‌جدید‌ونویۍ‌رقم‌بخوره‌بااومدن‌باران.. الان‌این‌خواهرزاده‌من‌نزدیک‌۲سالشہ وخداحفظش‌بکنہ اسمشم‌بارانہ طبق‌سفارش‌آقابابڪ♥️ یڪ‌صلوات‌هدیہ‌شما‌بہ‌شهیدنور؎🌱 °•🌱↷ ↱@Shahid_babaknori↲
‹🕊🌿› . . -برادرشهید: بابڪ‌متولدسال۱۳۷۱بود. بابڪ‌مهرماهی‌بود،قبل‌ازاعزامش‌درست‌یڪ‌ماه قبل‌ازاعزامش۷/۲۱تولدش‌بود. این‌خاطره‌هیچوقت‌ازذهن‌ما‌پاڪ‌نمیشه‌چون‌تو خونه‌مارسمه‌ڪه‌هرتولدی‌هرولادتی‌رومن‌ڪیڪ میگیرم. بچه‌هاازخونه‌زنگ‌زدن؛گفتن‌تولدبابڪ‌منم‌ڪیڪ گرفتم‌رفتم‌خونه‌بابڪ‌سرماخورده‌بودرومبل‌ خوابیده‌بود... مامانم‌بهم‌گفت:برویه‌لحضه‌صداش‌ڪن؛حرف‌تو روزمین‌نمیزنه‌میاد من‌رفتم‌صداش‌ڪردم‌وبابڪ‌اومد اومدنشست‌عڪساش‌هست؛توگوشیمه‌هرچند وقت‌یڪبارنگاهش‌میڪنم‌هنوزباورمون‌نمیشه ڪه‌نیست... . . 🕊⃟🌿¦⇢
‹📻🌿› . . همرزم‌شهید: روی‌خاڪریزنشسته‌بودآنروزهواخیلی‌گرم‌بود ومن‌بالباس‌شخصی‌رفته‌بودم‌وهمش‌غرمیزدم‌ڪه‌ چرالباس‌نمیدن... بابڪ‌ڪنارم‌بود؛بهش‌گفتم: این‌چیه‌پوشیدی🤔؟! اینوازڪجاآوردی؟! لباس‌خیلی‌براش‌تنگ‌بودوڪمی‌ڪهنه‌گفت: این‌لباس‌رواززمان‌خدمت‌سربازی‌دارم!! بهش‌گفتم:این‌تنگه! گفت:آره‌ولی‌مهم‌نیست:) تو خبر ندار؎ اعزام ڪے شروع میشه🤔😍؟! باخودم‌میگویم‌من‌به‌چه‌فڪرمیڪردم‌ وبابڪ‌به‌چه چیزی! . . 📻⃟🌿¦⇢ 📻⃟🌿¦⇢
˼شھید‌بابک‌نوری‌هریس˹ همکارهلال‌احمر: آخـرین‌بار‌که‌دیـدمش‌دو‌روز‌بعد‌رفـت‌سـوریه‌ اومد‌پـیشم‌همیشه‌میومد‌جلـوی‌در‌اتاق‌من‌یک‌ چفیـه‌گردنش‌بودواجـازه‌گـرفت‌مثـل‌همیـشه‌ اومد‌نشست. گـفت:مـن‌امروز‌اومدم‌هر‌کـاری‌داری‌به‌شمـا‌کمک‌ کنم‌و‌ماشین‌هم‌دارم. مـن‌هـم‌چند‌تا‌مورد‌تایپ‌نشـده‌گواهیـنامه‌هـلال‌ احمـر‌داشتم‌و‌بایدمیبردم‌کـافی‌نت‌با‌اصـراربابک عـزیزازمن‌گرفت‌و‌بردش‌وبعداز۲ساعـت‌برگشت‌ و‌بـرام‌آماده‌کرده‌بود‌هرچی‌بهش‌گفتم‌فـاکتورشو‌ بده؟! چه‌قدر‌شد‌گفت‌:بعد‌حساب‌میکنیم،حالامیام‌بعداً واون‌روزبا‌خیلی‌از‌بچه‌ها‌شوخی‌و‌خنده‌کردو‌ خیلی‌خوشحال‌بودودر‌آخر‌به‌من‌گفت: من‌دارم‌میرم‌آلمان‌‌چند‌روز‌دیگه‌برمیگردم... من‌از‌طـریق‌دوستـای‌صمیمیش‌متوجه‌شـده‌بودم‌ ومدام‌اشک‌میریختم‌و‌میدونستم‌بابک‌دیگه‌ بر‌نمیگرده‌ولی‌بابک‌همچنان‌لبخند‌‌میزد‌ورفت‌و‌‌ دیگه‌نیومد💔 ⌝
˼شھید‌بابک‌نوری‌هریس˹ مادرشھید:بابک‌عاشق‌میوه‌بود! اصلامیوه‌نمیموندازست‌داداش‌گلمون ولی‌وقتـی‌داداش‌بابکـمون‌شهیـدشدن میـوه‌هاانـقدمیموندندکه‌گاهی‌اوقـات‌ خراب‌میشدندکه‌مجبوربودندبریزنشون‌ دورخانواده‌اداش...! 💔! ⌝