مادرشهید:
وقتیبرایاولینبارازمدافعحرم
شدنشبامن صحبتکرد؛گریہکردم.
بہمنگفت:"مامانگریهنکن!
دوستدارمبرم..قویهستم هیچ اتفاقی برایمننمیافتہنگراننباش
مادردیگمحضرتزینب(س)💕توی
سوریہهستمنبایدبرم وراهروبرایزیارتشمابازکنم"
بعدمنروبوسیدوبارهادرآغوش
گرفتوگفت:گریہنکنمامانبخند
تامنراحتتربتونمبرم."
دعایهمیشگیششهادتبود.
بابڪم♥️دومآبانماه۹۶برایاولینوآخرین
بارراهیدفاعازحرمشد.
یڪصلواتسهمشمابہشهیدنور؎🌱
‹📓🖇›
.
.
شهیدحسینمعزغلامۍ:
میگفت:قبلازشوخۍنیتتقربڪنوتودلتبگو:
دلیہمؤمنشادمیڪنم،قربةالۍاللھ
اینشوخیاتممیشہعبادت..!
.
.
📓⃟🖇¦⇢ #شهیدانھ_زیستن
💔|• #دلتنگۍ
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
مۍخواهمباقطرههاۍاشڪم،
جادهاۍازدلتنگۍبسازم💔
جادهاۍڪهبهتومنتهۍمیشود...✨
آنجادهایڪه بنبستباشدبهسوۍ
ڪربلاوبینالحرمین...🕌
اشڪ،دیگرپایانۍندارد،
بۍاختیارجارۍمیشودوپهناۍ
صورتم رافرامۍگیرد...😓
صدایۍدردلممۍگویدصبرڪن،بازهم همهچیزدرستمیشودامااینروزها
دیگرمعنۍصبررانمیدانم...⛓
اصلابهمنبگوئید،ڪدامینعاشقِڪربلا، میداندڪهصبرچیست...🙃🖤
#ڪربلا🖐🏻
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
.
.
{صݪواٺبفرسٺمومن}💌
اݪهمصݪمحمدواݪمحمد🤲
▁▁▁▁ ⃟♥️⃟▁▁▁▁
💔|• #دلتنگۍ
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
مۍخواهمباقطرههاۍاشڪم،
جادهاۍازدلتنگۍبسازم💔
جادهاۍڪهبهتومنتهۍمیشود...✨
آنجادهایڪه بنبستباشدبهسوۍ
ڪربلاوبینالحرمین...🕌
اشڪ،دیگرپایانۍندارد،
بۍاختیارجارۍمیشودوپهناۍ
صورتم رافرامۍگیرد...😓
صدایۍدردلممۍگویدصبرڪن،بازهم همهچیزدرستمیشودامااینروزها
دیگرمعنۍصبررانمیدانم...⛓
اصلابهمنبگوئید،ڪدامینعاشقِڪربلا، میداندڪهصبرچیست...🙃🖤
#ڪربلا🖐🏻
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
.
.
.
{صݪواٺبفرسٺمومن}💌
اݪهمصݪمحمدواݪمحمد🤲
▁▁▁▁ ⃟♥️⃟▁▁▁▁
••:
#خاطره_داداشاحمد 💕🦋
مشگل_اینه_فیس بوک_خیلی ها رو منحرف کرده.❗️
دخترا دیگه به پسرا اعتماد نمیکنن وپسر ها به دختر ها اعتماد ندارند!!😏
خب چرا به هم اعتماد نمی کنند؟؟؟🤔
از بس چیز هاے رو در فیس بوک می بینن که موی سر رو سفید میکنه!!😬😑
اگر فیس بوک رو ترک کنید حتما دیگه کمبود اعتماد بین دختر و پسر رفع میشه🙂
ودر آخر دختره11/12ساله فیس بوک داره!!🤦♀
و اونی که خوشش نمیاد کامنت نزنه…….❗️
من گفتم بعضیا///// نه همه وسلام!!
پسرهتودانشگاه📚↶
جلوۍیہدخترروگرفٺوگفت😣:
خیلۍمغرورۍازتخوشممیادهرچۍبهتآماردادم نگاهنڪردۍ😒
ولۍچونخیلےازتخوشممیاد...
مناومدمجلوخودمازټشمارتوبگیرمـــ📱
باهمدوستشیم
دخترگفت:نمیتونممݩصاحبدارمــ♥️✨
پسرهکہازحسودۍداشتمیترڪیدگفټ: خوشبحالشکہباآدمباوفایےمثلتودوستهـ😏
دخترهگفٺ:نہخوشبحالمݩکہیہهمچینصاحبے دارمـ🌿
پسرهگفٺ:اووووچہرمانٺیڪ😯
ایݩخوشگلخوشبخٺکیہکہاینجورۍدلتوبرده🤨
عکسشودارۍببینمش؟!🙄
دخترگفت:عکسشوندارمخودمهمندیدمشاما مۍدونمخوشگلتریݩآدمدنیاستــ😇🌎
پسرهشرو؏کردبہخندیدنـ😂😬
ندیدهعاشقششدۍ؟؟😐
نکنہاسمشمنمیدونـے؟😏
دخترگفت:آرهندیدهعاشقششدم
امااسمشومیدونمـــ💞
اسمشمهدۍفاطمہستـ😍✨
مراقبصاحبدلمون✔ مہدیفاطمہ باشیم☺️☝️🏻
#عاشق_اماممون_باشیم
#تلنگر
اۍ انسان؛ یادت باشد؛
اگر وارد دوزخ شدۍ🌋،
از
” تلخـــۍ عذاب”
به #خداشڪایتنڪن⛔️
این هـمان..
” #شــیرینۍگناهۍ"🍯
است ڪه دردنیا ازآن
لـذتمیبردۍ….
♥️نـماز شب:
⬅️ اگر دوست دارید برای نـماز شب بیدار شوید... 👇🏻
✍🏽 امام کـاظم علیه السلام:
⬅️کسی که دوست دارد برای نماز شب بیدار شود اگـر هنگام خواب بگوید:
اَلّلهُمَّـ لَا تُنْسِنِی ذِکْرَکَ وَلَا تؤْمِنی مَکْرَکَ وَ لَا تَجْعَلْنی مِنَ اَلغَافلینَ وَ أَنْبِهْنِي لِأحِبَّ السَّاعَاتِ إلَیْکَ أَدْعُوکَ فِيهَا فَتَسْتَجِیبَ لِي وَ أسْألُکَ فَتُعْطِیَنی وَ أسْتَغْفِرُکَ فَتَغْفِرَ لِي إنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إلَّا أنْتَ یَا أرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
👈🏽خداوند دو ملـک به سوی او میفرستد تا او را بیدار کند. اگر بیدار نشود خداوند دستور میدهد برایش استغفار کنند و اگر در ان شب بمیرد شهیـد از دنیا رفته است. و اگر بیدار شود برای نماز شب هرچـه از خدا بخواهـد به او کرامت میکـند.
مدافع حرم:
در یڪی از دانشگاه ها
پیرامون #حجاب سخنرانی میڪردم
ناگهان دختری جوان از وسط جمعیت فریاد زد
حاجاقااااااااااااااااا
چرا شما حجاب را ساختید؟!!!!
گفتم ؛ حجاب ، بافتهء ذهن ما نیست
حجاب را ما نساختیم بلکه در کتاب خدا یافتیم
گفت ؛ حجاب اصلا مهم نیست
چون ظاهر مهم نیست دل پاڪ باشه کافیه
گفتم ؛ آخه چرا یه حرفی میزنی ڪه
خودت هم قبول نداری؟!!!!
گفت : دارم
گفتم : نداری
گفت : دارم
گفتم : ثابت میڪنم ڪه
این حرفی ڪه گفتی خودت قبول نداری
گفت : ثابت ڪن
گفتم : ازدواج ڪردی
گفت : نه
گفتم : خدایا این خانم ازدواج نڪرده و
اعتقاد داره ظاهر مهم نیست دل پاڪ باشه
پس یه شوهر زشت زشت زشت قسمتش بفرما
فریاد زد : خدا نڪنه
گفتم : دلش پاڪه 🙄
گفت : غلط ڪردم حاجاقاااااااا😢😭😂😂😂😂
"نمازاول وقت"
سال1394بود.برای ادای نمازمغرب وعشاواردمسجدالزهرا(علیهاسلام)شدم ودرصف چهارم یاپنجم نملزنشستم.دیدم جوانی شبیه عباس درصف اول نمازنشسته.چون پشتش به من بود،بلندشدم که ببینم عباس است یانه امامنصرف شدم.باخودم گفتم اگرعباس می خواست ازتهران بیایدحتماتماس می گرفت.
بعدازنمازمغرب وعشا وقتی داشتم ازمسجدخارج می شدم،یکی ازبسیجی هاگفت:«چشمت روشن!» گفتم:«اتفاقی افتاده؟»گفت:«عباس تومسجدبود»
تازه فهمیدم آن جوان،عباس بوده است. جلوتررفتم ودیدم عباس بادوستان بسیجی ومسجدی بگووبخنددارد.تامرادیدبه سراغم آمدومرادربغل گرفت وبه گرمی احوال پرسی کرد.
گفتم:«حداقل ازتهران حرکت می کنی یه خبری به مابده!»
گفت:«ناگهان تصمیم گرفتم بیام سمنان! وقتی رسیدم، وقت اذان بود، رفتم مسجد»
🌹منبع: کتاب لبخندی به رنگ شهادت🌹
راوی: پدرشهید= مومن دانشگر
ص124