🕊امروز مهمان شهید والامقام یوسف شریف هستیم 🕊
🌹می گفت:دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم
🥀یکی از دوستانش می گفت : در حال عکس گرفتن بودم که دیدم یک نفر به حالت سجده پیشانی به خاک گذاشته است . فکر کردم نماز می خواند ؛ اما دیدم هوا کاملاَ روشن است و وقت نماز گذشته ، همه تجهیزات نظامی را هم با خودش داشت .
🥀جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم . دستم را که روی کتف او گذاشتم ، به پهلو افتاد . دیدم گلولهای از پشت به او اصابت کرده و به قلبش رسیده ، آرام بود انگار در این دنیا دیگر کاری نداشت .
🥀صورتش را که دیدم زانوهایم سست شد به زمین نشستم . با خودم گفتم : «این که یوسف شریف است...
🌹سردار شهید: یوسف شریف
متولد: اردیبهشت ۱۳۴۲
شهادت: ۱۳۶۴
عملیات: والفجر هشت
مسئولیت: جانشین مخابرات لشکر ثارالله کرمان
🌹#شهید_یوسف_شریف
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
🕊امروز مهمان شهید والامقام یوسف شریف هستیم 🕊 🌹می گفت:دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم
💠به عضویت در سپاه تن نمیداد. یک روز گفتم: «تو که به اسلام علاقه داری و کار نظامی هم بلدی، چرا به سپاه نمیروی؟»
🔹گفت: «میخواهم تا آخر عمرم بسیجی باشم.»
🔹وقتی هم که در دانشگاه قبول شد، نرفت. آن زمان هم گفت: «به من نگویید بروم دانشگاه؛ بگویید بروم جبهه.»
🔹ببینید پدر! این جملهی امام است که گفته: «جبهه دانشگاه است.»
🔹 شما مدام به من میگویید بروم دانشگاه؛ چه جایی بهتر از دانشگاهی که حضرت امام آنجا را توصیه کردهاند؟
🔹جبهه دانشگاه است، با این تفاوت که هم دانشجوی چهارده، پانزده ساله دارد، و هم حبیب ابن مظاهر؛ آخرین مدرکش هم شهادت است.»
#شهید_یوسف_شریف
@Shahid_ebrahim_hadi3
لازم نبود که فریاد بزند بچه ها، نماز را به جماعت بخوانید یا در نماز اخلاص داشته باشید.
🔹 زیرا وقتی نیروها می دیدند این بزرگوار با آن اخلاص غیر قابل توصیف سر به سجده می گذارد و در رکوع میگوید «انا لله و انا الیه راجعون»، با شوق و رغبت خاصی برای مخلص شدن تلاش می کردند.
🔹آنها به خوبی می دانستند کلام بنده ای را می شنوند که ذره ای به دنیا وابسته نیست.
#شهید_یوسف_شریف
@Shahid_ebrahim_hadi3
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
لازم نبود که فریاد بزند بچه ها، نماز را به جماعت بخوانید یا در نماز اخلاص داشته باشید. 🔹 زیرا وقتی
💠برای اینکه جبهه رفتن یوسف را کم اهمیت جلوه بدهد، پرسیده بود: «تو که این همه میروی به جبهه، میتوانی از درآمدش یک پیراهن برای خودت بخری؟»
یوسف جواب داده بود: «من احتیاج ندارم از جبهه کسب درآمد کنم؛ همین که پیراهن کهنه و پارهی دیگران را میپوشم، افتخار میکنم و شرمی ندارم.»
من از خاک آمدهام و به خاک میروم
#شهید_یوسف_شریف
@Shahid_ebrahim_hadi3
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
💠برای اینکه جبهه رفتن یوسف را کم اهمیت جلوه بدهد، پرسیده بود: «تو که این همه میروی به جبهه، میتو
💠کار همیشهاش این بود که حقوقش را از سپاه بگیرد و بلافاصله آن را به حساب لشکر واریز کند. وقتی علت این کارش را میپرسیدیم
🔹میگفت: «من که کاری نمیکنم تا در مقابل آن حقوق بگیرم؛ خوراک و پوشاکم را هم که لشکر میدهد، پس نیازی به این پول ندارم.»
#شهید_یوسف_شریف
🌷شادی روح جمیع شهدا صلوات 🌷
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
لازم نبود که فریاد بزند بچه ها، نماز را به جماعت بخوانید یا در نماز اخلاص داشته باشید. 🔹 زیرا وقتی
پانزده روز از شهادتش گذشته بود. وقتی جنازهاش را دیدم، خودم را انداختم روی سینهاش. بوی عطر و گلاب میداد و صورتش تازه و نورانی بود؛ مثل اینکه تازه شهید شده باشد.
#شهید_یوسف_شریف
@Shahid_ebrahim_hadi3
💠بزرگواران از ختم قرآن این هفته فقط جز۲۶.مونده
برای شرکت در ختم قرآن به این آیدی پیام بدهید.
@hady110
🔴🔵 صلوات برای ظهور امام زمان ارواحنا فداه از عصر روز پنجشنبه تا پايان روز جمعه
🔹 شيخ طوسی رحمه الله مينويسد : مستحب است بعد از نماز عصر روز پنجشنبه تا آخر روز جمعه بسيار صلوات فرستادن بر پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم به اين گونه :
🔹 أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ، وَأَهْلِكْ عَدُوَّهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ، مِنَ الْأَوَّلينَ وَالْآخِرينَ .
♦️ خداوندا ؛ بر محمّد و آل محمّد درود فرست و فرج ايشان را تعجيل فرما و دشمنان آنان را از جنّ و انس از اوّلين و آخرين هلاك گردان .
🔵 و اگر آن را صد مرتبه بگويد فضيلت بسياری دارد .
🔴 كفعمی رحمه الله نيز ميگويد : مستحب است كه انسان در روز پنجشنبه هزار مرتبه سوره «قدر» را بخواند و هزار مرتبه بر پيغمبر صلی الله عليه وآله وسلم و آل او صلوات بفرستد ؛ بعد دعايي كه ذكر كرديم بخواند .
📚منابع:
مصباح المتهجّد ص ۲۶۵ ، و ص ۲۵۷ با كمي تفاوت
المصباح ص ۱۷۷
صحیفه مهدیه: بخش ۴ دعای ۲ص۲۰۳
#امام_زمان
#ادعیه_مهدوی
تمام هدف، مسیر و فعالیت ها و تلاش هایمان در این چند پیامی که خدمتتان ارسال می کنم گنجانده شده، عزیزانی که خواهان ظهور و مشتاق یاری امام زمان عج خود هستند حتما این چند پیام را با دقت توجه کنند، برنامه های خودشان را با ان تنظیم کنند و طبق الگوی مطرح شده، خودجوش کارشان را پیش ببرند .
هر کس خودش را در مقابل امام زمانش موظف به انجام انها بداند و هر چقدر به مولایش ارادت دارد در اجرای ان ها بیشتر تلاش کند.
پس خواهش می کنم همگی با دقت مطالعه کنید 👇👇👇👇
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
تمام هدف، مسیر و فعالیت ها و تلاش هایمان در این چند پیامی که خدمتتان ارسال می کنم گنجانده شده، عزیزا
توجه فرمایید
قسمت اول :
تحقیقات زیادی در روایات صورت گرفته، در این زمینه که وظیفه ما در زمینه تعجیل در فرج چیه، در واقع اگر ما می توانیم تاثیری در این زمینه داشته باشیم اون تاثیر چیه و بابد چکار کنیم....
روایات زیادی حاکی از این حقیقت است که درخواست همگانی شیعیان نقش بسزایی در این مورد دارد، یعنی اگر اکثر شیعیان درخواست ظهور داشته باشند و این خواسته را مطرح کنند بسیار به اجابت نزدیک می شود
و اما این درخواست چگونه باید باشد، در چه قالبی مطرح شود....
از بین این روایات اکثر ان ها به این موضوع اشاره دارند که باید استغاثه کنید
روایات زیادی با صراحت به این مهم پرداخته اند که اگر روزی امامتان از بین شما غایب شد استغاثه کنید و ظهورش را از خداوند بخواهید.
پس ترتیب وظیفه یک شیعه در مقابل امام زمانش این است که :
اولا :
درخواست داشته باشد، یعنی از ته قلب و زبانی و در عمل خواهان ظهور مولایش باشد و این درخواست را مطرح کند.
دوما:
این درخواست در قالب استغاثه مطرح شود و افراد برای این خواسته و به اجابت رسیدن ان بطور همگانی استغاثه کنند.
ادامه دارد
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
توجه فرمایید قسمت اول : تحقیقات زیادی در روایات صورت گرفته، در این زمینه که وظیفه ما در زمینه تعجیل
قسمت دوم :
استغاثه چیست؟
استغاثه به معنای پناه بردن است، وقتی که شخص مضطر شود ، از همه کس و همه جا ناامید باشد و به خداوند پناه ببرد و مشکل خود را به خداوند عرضه کند و با قطع امید از همه جیز، از خداوند گشایش بخواهد می گویند استغاثه کرده است.
در واقع وقتی ما استغاثه می،کنیم بابد حالت اضطرار داشته باشیم. استغاثه چیزی فراتر از مجلس دعاست و بسیار به اجابت نزدیکتر است.
امن یجیب و المضطر اذا دعا و یکشف السو
کیست که دعای مضطر را اجابت می کند و گرفتاری را از او برطرف می کند....
خداوند بر خود فرض کرده که دعای مضطر را اجابت کند.
این حالت از دعا را استغاثه می نامند. بهترین حالت دعا که به اجابت نزدیک تر است، استغاثه است.
به همین دلیل است که ما می گوییم برای تعجیل در فرج مجلس استغاثه برگزار کنیم.
در استغاثه، حالت دعا باید حالت اضطرار باشد.
در بیان اهل بیت علیهم السلام برای درخواست فرج روایات زیادی به امر استغاثه توصیه کرده اند و از انجا که عمل به روایات در هر امری ما را به مقصد می رساند، در نتیجه از این بعد نیز برگزاری مجالس استغاثه می تواند کارساز باشد.
پس در پاسخ اینکه چرا استغاثه می کنیم، دو دلیل حائز اهمیت است :
اول:
روایات زیادی در مورد تعجیل در فرج و درخواست ظهور توصیه به استغاثه کرده اند.
و این قول از سوی بسیاری از ائمه اطهار علیهم السلام سفارش شده است.
دوم:
نزدیکترین حالت به اجابت دعا، حالت اضطرار و استغاثه است که خداوند در ایه ۶۲ سوره نمل فرموده کسی که با حال اضطرار درخواست کند من اجابت می کنم. پس اجابت استغاثه را خداوند به عهده گرفته است.
ادامه دارد
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
قسمت دوم : استغاثه چیست؟ استغاثه به معنای پناه بردن است، وقتی که شخص مضطر شود ، از همه کس و همه جا ن
قسمت سوم :
《استغاثه باید چه شرایطی داشته باشد》
استغاثه اگر جمعی باشد خیلی موثرتر است
استغاثه باید با ضجه و التماس و التجا همراه باشد
استغاثه باید از ته دل باشد و لقلقه زبان نباشد.
استغاثه را باید به درگاه خداوند متعال عرضه داشت و از خداوند درخواست فرج کنیم، پس نماز استغاثه به امام زمان عج به معنی درخواست فرج ان حضرت نیست.
استغاثه باید تنها برای فرج امام زمان عج باشد و هیچ موضوع دیگری همراه ان نیاید، موضوع شفای بیماران، نجات مظلومان، رفع گرفتاری ها و .... در مراسم دیگری درخواست شود نه در مجلسی که برای درخواست ظهور برگزار شده
و نکته بسیار مهم اینکه :
به این نکته با دقت توجه کنید 👇
درخواست ظهور باید برای احقاق حق امام عصر ارواحنافداه و رسیدن امام به حق حکومت جهانی خود باشد، نه برای نجات خود از سختی و مصیبت و بلایا زیرا ممکن است با غفلتی که ما نسبت به امام زمانمان داشته ایم و گناهانی که مرتکب شده ایم شایسته برخورداری از این نعمت الهی و اجابت دعا نباشیم، اما وقتی برای نجات مولای غریب و معصوم و مظلوممان دعا می کنیم بسیار به اجابت نزدیک تر است.
این مطلب بحث بسیار مهمی است که در اینده به ان خواهیم پرداخت.
دعای استغاثه ذکر شریف اللهم عجل لولیک الفرج و مانند ان باشد که بطور مستقیم و واضح درخواست فرج می کند.
قبل از شروع دعا و استغاثه ذکر توبه داشته باشیم و حقیقتا از گناهان توبه کنیم
در پایان استغاثه هم شکر گذار باشیم که این توفیق را داشته ایم و ترجیحا سجده شکر بجا بیاوریم
با این توصیفات اگر استغاثه برگزار کنیم انشالله خداوند اجابت می کند
و وظیفه هر شیعه منتظری است که این مجلس را برگزار کند، چه در مناسبت های مختلف و بهترین حالت حداقل هفته ای یکبار
ادامه بحث بزودی
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_جمعه
🤚پس از دیدن این کلیپ از راه دور به کربلای معلی سلام بدید و از زائران حرم ارباب عالمین شوید..
💔😭اگر اشک چشمتان جاری شد برا فرج امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا کنید🤲
# شب زیارتی ارباب حسین جانم
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
#شب_جمعه 🤚پس از دیدن این کلیپ از راه دور به کربلای معلی سلام بدید و از زائران حرم ارباب عالمین شوید
🔰در خصائص الحسین اومده که؛
*«هرکس شب جمعه دلش هوای کربلا کند،
مادر سادات وقتی مشرف میشوند
به حرمِ سیدالشهدا،
جای خالی جاماندگان را نگاه میکنند؛
و به اسم ایشان را یاد میکنند.»*
مادر جان ، ما امشب
خیلی دوست داشتیم کربلا باشیم... 😔
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام✋
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
قسمت سوم : 《استغاثه باید چه شرایطی داشته باشد》 استغاثه اگر جمعی باشد خیلی موثرتر است استغاثه باید ب
قسمت چهارم :
دعا درخواست از خدای متعال در تمام احوالات است، اما وقتی انسان مضطر میشود و از همه جا بریده و دادخواهی میکند به آن استغاثه میگویند. در قرآن هم داریم که انبیاء در مواردی استغاثه کردهاند. استغاثه به اجابت خیلی نزدیک است، زیرا انسان از همه جا بریده میشود و این از همه جا بریده شدن، رمز پیروزی و رمز استجابت است.
حضرت امام صادق(علیه السّلام) از فرج قوم بنی اسرائیل قبل از موعود مقرر خبر داده اند و شیعیان را به دعا برای تعجیل فرج دستور فرموده اند:
تفسير العياشي عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ : ... فَلَمَّا طَالَ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَكَوْا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى وَ هَارُونَ يُخَلِّصُهُمْ مِنْ فِرْعَوْنَ فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِينَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) هَكَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذْ لَمْ تَكُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ يَنْتَهِي إِلَى مُنْتَهَاهُ.
حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:... وقتى عذاب و سختى بر بنى اسرائيل طول كشيد، به درگاه خداوند چهل روز گريه و ناله كردند پس خداوند به موسى و هارون وحى فرستاد كه بنى اسرائيل را خلاص كنند و از صد و هفتاد سال صرفنظر كرد. حضرت امام صادق (عليه السّلام) افزودند: شما نيز همينطور اگر اين كار را بكنيد خداوند از ما فرج مىكند ولى اگر چنين نباشيد اين امر تا آخرين حدّ خواهد رسيد.
بحار الأنوار، جلد52، صفحه 132 – 131
مؤلّف کتاب شریف مکیال المکارم با استناد به این روایت می گوید:
آنچه از روایات به دست می آید ظاهراً این است که وقت ظهور امام عصر(عج) از امور بَدائیّه است که امکان پس و پیش افتادنش هست.
یعنی می توان با دعا نمودن، فرج و ظهور امام عصر(عج) را جلو انداخت و تشویق ائمّة اطهار(ع) به دعا نمودن برای تعجیل ظهور، بیانگر آن است که حصول فرج و فرارسیدن دوران ظهور، دارای یک زمان صددرصد تعیین شده و تغییر ناپذیر نیست و اگر مردم به مسئلة غیبت امام زمانشان و طولانی شدن این امر بی توجّهی نموده و با دل های متّحد و یک پارچه، فرج آن حضرت را از خداوند متعال نخواهند، خداوند ظهور آن بزرگوار را تا انتهایی که برای دوران غیبت در نظر گرفته است ـ و ما از آن اطّلاعی نداریم ـ به تعویق خواهد انداخت و البتّه این نهایت نیز ممکن است هر لحظه فرا برسد.
نتیجه اینکه: از جمله شرایط و زمینه های حتمی رسیدن امر فرج و حکومت اهل بیت، علیهم السلام، درخواست جدی و حقیقی مردم از خداوند، آن هم با گریه و دعا و اصرار و تضرع است. در غیر این صورت، خدای ناخواسته، غیبت امام عصر، علیه السلام، روند طبیعی خود را تا آخرین لحظه طی خواهد کرد و به درازا خواهد کشید.
بنابراین :
دعا و تضرع به درگاه ربوبی و فرج و ظهور را به طور جدی از خداوند خواستن، تاثیر جدی دارد و آن را به جلو می اندازد; زیرا تحقق ظهور بستگی به آمادگی، تشنگی، توجه، بیداری و خلاصه شایستگی مردم دارد و همه این عوامل در دعا و تضرع و خواستن حقیقی از خداوند جمع است.
و دیگر اینکه امام صادق، علیه السلام، دوستان و شیعیان خاندان نبوت را هشدار و آگاهی می دهد که از غفلت خارج شده و شایستگی لازم را کسب کنند; بیدار شوند و به آستان حضرت حق رو آورند، از خداوند ظهور امام خود را در خواست نمایند.
این بحث ادامه دارد
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
قسمت چهارم : دعا درخواست از خدای متعال در تمام احوالات است، اما وقتی انسان مضطر میشود و از همه جا
قسمت پنجم
حدیث دیگر در باب استغاثه
امام باقر علیه السلام می فرماید: ... ان اصبحتم یوما لا ترون منهم احدا فاستغیثوا بالله عزوجل ... فما اسرع ما یاتیکم الفرج.
🔺 هرگاه صبحگاهان روزی دیدید که امامی از آل محمد غایب گشته او رامشاهده نمی کنید، پس به درگاه خداوند عزوجل استغاثه نمایید (وفرج و ظهور او را از پروردگاربخواهید)... پس چه زود باشد که فرج و گشایش به شما رخ نماید.( کمال الدین صدوق، باب ۳۲ حدیث ۸)
در این حدیث امام باقر علیه السلام تاکید دارند که حتی اگر یک روز از غیبت امام زمانتان گذشته باشد استغاثه کنید که بلافاصله پس از استغاثه فرج می شود.
این حدیث با صراحت اهمیت استغاثه را بیان می کند.
اما متاسفانه نزدیک به دوازده قرن از غیبت امام می گذرد و هنوز به این مساله بطور جدی پرداخته نشده....
حدیثی دیگر در بیان اهمیت استغاثه :
امام صادق (علیه السلام)
عَنْ هِشَامٍ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ، قَالَ: لَوَدِدْتُ أَنِّي وَ أَصْحَابِي فِي فَلاَةٍ مِنَ اَلْأَرْضِ حَتَّى نَمُوتَ أَوْ يَأْتِيَ اَللَّهُ بِالْفَرَجِ.
ترجمه:
خیلی دوست داشتم من و اصحابم در بیابانی از بیابان های دنیا می بودیم تا زمانی که بمیریم یا خداوند فرج را برساند
الأمالي (للطوسی) ج ۱، ص ۶۵۸
این حدیث خیلی عجیب است که امام معصوم می فرماید می فرماید من و اصحابم در بیابان بمانیم یا بمیریم یا فرج بشود.
گویا اهمیت استغاثه را تنها امام صادق علیه السلام می دانند که با صراحت توصیه به بیابان رفتن و ماندن می کنند تا اینکه یا فرج را بگیریم یا بمیرم یعنی در استغاثه تا این حد جدی و بلند همت باشیم...
اکنون دوست عزیزی که می گویی استغاثه مورد تایید نیست، فلان استاد ان را رد کرده است
ایا امام صادق علیه السلام نسبت به مصالح جامعه و تاثیر استغاثه در تعجیل ظهور علم بیشتری دارد یا فلان استاد؟؟؟
این تذهبون، واقعا داریم به کجا میریم.....
ادامه دارد
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
قسمت پنجم حدیث دیگر در باب استغاثه امام باقر علیه السلام می فرماید: ... ان اصبحتم یوما لا ترون منهم
قسمت ششم
روايتی دیگر در باب دعا برای ظهور:
امام امام حسن عسگري، عليه السلام،درباره فرزند خويش، نور آل محمد، امام عصر، عليه السلام،فرمودند:
... والله ليغيبن غيبة لاينجوفيها الا من ثبته الله عز و جل علي القول بامامته و وفقه للدعاءبتعجيل فرجه (1)
به خدا سوگند مهدي آن گونه نهان خواهد گشت که هيچ کس در زمان غيبت او از گمراهي و هلاکت نجات نخواهد يافت مگر آنان که خداي عزوجل بر اعتقاد به امامت آن حضرت پايدارشان دارد و در دعا براي تعجيل فرج مقدسش، موفقشان فرمايد.
در اين حديث شريف، دعا براي تعجيل در فرج عدالت گستر جهان،«توفيق خاص » از جانب خداوندبزرگ، و عامل هدايت و نجات ازضلالت و گمراهي در زمان غيبت به شمار رفته است و اگر به مفهوم انحصار در آن توجه شود، اهميت اين عمل بيش از پيش آشکار خواهدگشت. به بيان روشنتر، در اين روايت فقط نجات و رستگاري کسي درزمان غيبت تضمين شده است که بالطف الهي، به دو امر توفيق يابد:
يکي اعتقاد به امامت و ولايت امام عصر، ارواحنافداه.
و ديگر توفيق براي دعاي تعجيل در فرج آن حضرت.
ممکن است بپرسيد: مگر ملاک ومعيار نجات و رستگاري در زمان غيبت، اعتقاد به امامت و ولايت نيست؟ اگر چنين است، پس ديگرنقش دعاي تعجيل فرج در اين ارتباطچيست؟ آنهم نقشي همسنگ وهمرديف با اعتقاد به ولايت و امامت؟!
پاسخ به اين پرسش آن است که:درست است که ميزان و ملاک نجات و سعادت در زمان غيبت، اعتقاد به ولايت و امامت است اما نکته بسيارمهم در اين زمينه، ثبات قدم و پايداري بر اين اعتقاد است و آنچه در حديث مزبور به عنوان «دعاي تعجيل فرج »از آن ياد شده، در حقيقت پشتوانه وضامن تحقق اين ثبات قدم است.
۱. کمال الدين، باب 38، حديث اول.
ادامه دارد
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
قسمت ششم روايتی دیگر در باب دعا برای ظهور: امام امام حسن عسگري، عليه السلام،درباره فرزند خويش، نور
ادامه بخش ششم
امام عسکری علیه السلام در این روایت با صراحت می فرمایند در اخرالزمان، یعنی در شرایطی که ما قرار داریم، همه هلاک می شوند و کسی نجات نمی یابد بجز کسی که خداوند او را در اعتقاد به امام زمان عجل الله پایدار کند و به او توفیق بدهد که برای تعجیل فرج دعا کند...
عزیزان خطرات در استانه ظهور، فتنه های اخرالزمان و هلاکت در این فتنه ها به همین جدیت است که ملاحظه می کنید، وقتی امام معصوم می فرمایند پس باید خیلی جدی گرفت
این خیلی عجیبه که می فرمایند فقط معتقد به امام و دعا کننده برای ظهور نجات پیدا می کند، ان هم نه اینکه خودش اراده کند و جزو دعا کنندگان قرار بگیرد بلکه این توفیقی است از جانب خداوند که به هرکسی نمی دهد و تنها به کسانی که مورد توجه خداوند قرار بگیرند و بخواهد به ان ها توفیقی بدهد عنایت می کند.
توجه کنید جایگاه دعا کننده برای ظهور جایگاه رفیعی است، بسیار شکرگذار این عنایت خداوند باشید و از این فرصت طلایی استفاده کنید، این توفیقی است که اگر خدای نکرده کوتاهی شود از دست می رود و از دست دادن چنین جایگاهی یعنی خسران دنیا و اخرت.
این بحث ادامه دارد
قسمت :5⃣5⃣1⃣
#فصل_پانزدهم
اگر آن ها نباشند، تو به این راحتی می توانی بچه ات را بغل بگیری و شیر بدهی؟!»
از صدای صمد مهدی که داشت خوابش می برد، بیدار شده بود و گریه می کرد. او را از بغلم گرفت، بوسید و گفت: «اگر دیر آمدم، ببخش بابا جان. عملیات داشتیم.»
خواهرم آمد توی اتاق گفت: «آقا صمد! مژدگانی بده، این دفعه بچه پسر است.»
صمد خندید و گفت: «مژدگانی می دهم؛ اما نه به خاطر اینکه بچه پسر است. به این خاطر که الحمدلله، هم قدم و هم بچه ها صحیح و سلامت اند.»
بعد مهدی را داد به من و رفت طرف خدیجه و معصومه. آن ها را بغل گرفت و گفت: «به خدا یک تار موی این دو تا را نمی دهم به صد تا پسر. فقط از این خوشحالم که بعد از من سایة یک مرد روی سر قدم و دخترها هست.»
لب گزیدم. خواهرم با ناراحتی گفت: «آقا صمد! دور از جان، چرا حرف خیر نمی زنید.»
صمد خندید و گفت: «حالا اسم پسرم چی هست؟!»
معصومه و خدیجه آمدند کنار مهدی نشستند او را بوسیدند و گفتند: «داداس مهدی.»
چهار پنج روزی قایش ماندیم. روزهای خوبی بود. مثل همیشه با هم می رفتیم مهمانی. ناهار خانة این خواهر بودیم و شام خانة آن برادر. با اینکه قبل از آمدن صمد، موقع ولیمه مهدی، همة فامیل ها را دیده بودم؛ اما مهمانی رفتن با صمد طور دیگری بود.
قسمت :6⃣5⃣1⃣
#فصل_پانزدهم
همه با عزت و احترام بیشتری با من و بچه ها رفتار می کردند. مهمانی ها رسمی تر برگزار می شد. این را می شد حتی از ظروف چینی و قاشق های استیل و نو فهمید.
روز پنجم صمد گفت: «وسایلت را جمع کن برویم خانة خودمان.» آمدیم همدان. چند ماه بود خانه را گذاشته و رفته بودم. گرد و خاک همه جا را گرفته بود. تا عصر مشغول گردگیری و رُفت و روب شدم. شب صمد خوشحال و خندان آمد. کلیدی گذاشت توی دستم و گفت: «این هم کلید خانة خودمان.»
از خوشحالی کلید را بوسیدم. صمد نگاهم می کرد و می خندید. گفت: «خانه آماده است. فردا صبح می توانیم اسباب کشی کنیم.» فردا صبح رفتیم خانة خودمان. کمی اسباب و اثاثیه هم بردیم. خانة قشنگی بود. دو اتاق خواب داشت و یک هال کوچک و آشپزخانه. دستشویی بیرون بود سر راه پله ها؛ جلوی در ورودی. امّا حمام توی هال بود. از شادی روی پایم بند نبودم. موکت کوچکی انداختم توی حیاط و بچه ها را رویش نشاندم. جارو را برداشتم و شروع کردم به تمیز کردن. خانه تازه از دست کارگر و بنا درآمده بود و کثیف بود. با کمک هم تا ظهر شیشه ها را تمیز کردیم و کف آشپزخانه و هال و اتاق ها را جارو کردیم.
عصر آقا شمس الله و خانمش هم آمدند. صمد رفت و با کمک چند نفر از دوست هایش اسباب و اثاثیة مختصری را که داشتیم آوردند و ریختند وسط هال. تا نصف شب وسایل را چیدیم.
🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✨ قسمت 7⃣5⃣1⃣
این خانه از خانه های قبلی بزرگ تر بود. مانده بودم تنها فرشمان را کجا بیندازیم. صمد گفت: «ناراحت نباش. فردا همة خانه را موکت می کنم.»
فردا صبح زود، بلند شدم و شروع کردم به تمیز کردن و مرتب کردن خانه. خانم آقا شمس الله هم کمکم بود. تا عصر کارها تمام شده بود و همه چیز سر جایش چیده شده بود.
عصر سماور را روشن کردم. چای را دم کردم و با یک سینی چای رفتم توی حیاط. صمد داشت حیاط را آب و جارو می کرد. موکت کوچکی انداخته بودیم کنار باغچه. بچه ها توی حیاط بازی می کردند. نشستیم به تعریف و چای خوردن. کمی که گذشت، صمد بلند شد رفت توی اتاق لباس پوشید و آمد و گفت: «من دیگر باید بروم.» پرسیدم: «کجا؟!»
گفت: «منطقه.»
با ناراحتی گفتم: «به این زودی.» خندید و گفت: «خانم! خوش گذشته. یک هفته است آمده ام. من آمده بودم یکی، دو روزه برگردم. فقط به خاطر این خانه ماندم. الحمدلله خیالم از طرف خانه هم راحت شد. اگر برنگشتم، سقفی بالای سرتان هست.»
خواستم حرف را عوض کنم، گفتم: «کی برمی گردی؟!»
سرش را رو به آسمان گرفت و گفت: «کی اش را خدا می داند. اگر خدا خواست، برمی گردم. اگر هم برنگشتم، جان تو و جان بچه ها.»
قسمت : 8⃣5⃣1⃣
#فصل_پانزدهم
داشت بند پوتین هایش را می بست. مثل همیشه بالای سرش ایستاده بودم. زن برادرش را صدا کرد و گفت: «خانم! شما هم حلال کنید. این چندروزه خیلی زحمت ما را کشیدید.»
تا سر کوچه با او رفتم. شب شده بود. کوچه تاریک و سوت و کور بود. کمی که رفت، دیگر توی تاریکی ندیدمش.
یک ماهی می شد رفته بود. من با خانة جدید و مهدی سرگرم بودم. خانه های توی کوچه یکی یکی از دست کارگر و بنا در می آمد و همسایه ها ی جدیدتری پیدا می کردیم. آن روز رفته بودم خانه همسایه ای که تازه خانه شان را تحویل گرفته بودند، برای منزل مبارکی، که خدیجه آمد سراغم و گفت: «مامان بیا عمو تلفن زده کارت دارد.» مهدی را بغل گرفتم و نفهمیدم چطور خداحافظی کردم و رفتم خانة همسایة دیوار به دیوارمان. آن ها تنها کسانی بودند که در آن کوچه تلفن داشتند. برادرشوهرم پشت تلفن بود. گفت: «من و صمد داریم عصر می آییم همدان. می خواستم خبر داده باشم.» خیلی عجیب بود. هیچ وقت صمد قبل از آمدنش به ما خبر نمی داد. دل شورة بدی گرفته بودم. آمدم خانه. دست و دلم به کار نمی رفت. یک لحظه خودم را دلداری می دادم و می گفتم: « اگر صمد طوری شده بود، ستار به من می گفت.» لحظة دیگر می گفتم: «نه، حتماً طوری شده. آقا ستار می خواسته مرا آماده کند.» تا عصر از دل شوره مردم و زنده شدم.
قسمت:9⃣5⃣1⃣
#فصل_پانزدهم
به زور بلند شدم و غذایی بار گذاشتم و خانه را مرتب کردم. کم کم داشت هوا تاریک می شد. دم به دقیقه بچه ها را می فرستادم سر کوچه تا ببینند بابایشان آمده یا نه. خودم هم پشت در نشسته بودم و گاه گاهی توی کوچه سرک می کشیدم.
وقتی دیدم این طور نمی شود، بچه ها را برداشتم و رفتم نشستم جلوی در. صدای زلال اذان مغرب توی شهر می پیچید. اشک از چشمانم سرازیر شده بود. به خدا التماس کردم: «خدایا به این وقت عزیز قسم، بچه هایم را یتیم نکن. مهدی هنوز درست و حسابی پدرش را نمی شناسد. خدیجه و معصومه بدجوری بابایی شده اند. ببین چطور بی قرار و منتظرند بابایشان از راه برسد. خدایا! شوهرم را صحیح و سالم از تو می خواهم.»
این ها را می گفتم و اشک می ریختم، یک دفعه دیدم دو نفر از سر کوچه دارند توی تاریکی جلو می آیند. یکی از آن ها دستش را گذاشته بود روی شانة آن یکی و لنگان لنگان راه می آمد. کمی که جلوتر آمدند، شناختمشان. آقا ستار و صمد بودند. گفتم: «بچه ها بابا آمد.» و با شادی تندتند اشک هایم را پاک کردم.
خدیجه و معصومه جیغ و دادکنان دویدند جلوی راه صمد و از سر و کولش بالا رفتند. صدای خنده بچه ها و بابا بابا گفتنشان به گریه ام انداخت. دویدم جلوی راهشان. صمد مجروح شده بود. این را آقا ستار گفت. پایش ترکش خورده بود.
قسمت :0⃣6⃣1⃣
#فصل_پانزدهم
چند روزی هم در بیمارستان قم بستری و تازه امروز مرخص شده بود. دویدم توی خانه. مهدی را توی گهواره اش گذاشتم و برای صمد رختخوابی آماده کردم. بعد برگشتم و کمک کردم صمد را آوردیم و توی رختخواب خواباندیم. بچه ها یک لحظه رهایش نمی کردند. معصومه دست و صورتش را می بوسید و خدیجه پای مجروحش را نوازش می کرد. آقا ستار داروهای صمد را داد به من و برایم توضیح داد هر کدام را باید چه ساعتی بخورد. چند تا هم آمپول داشت که باید روزی یکی می زد. آن شب آقا ستار ماند و تا صبح خودش از صمد پرستاری کرد؛ اما فردا صبح رفت. نزدیکی های ظهر بود. داشتم غذا می پختم، صمد صدایم کرد. معلوم بود حالش خوب نیست. گفت: «قدم! کتفم بدجوری درد می کند. بیا ببین چی شده.»
بلوزش را بالا زدم. دلم کباب شد. پشتش به اندازة یک پنج تومانی سیاه و کبود شده بود. یادم افتاد ممکن است بقایای ترکش های آن نارنجک باشد؛ وقتی که با منافق ها درگیر شده بود.
♥️ســـیدے! یــابن الــحسن!♥️
👈🏼 مِــــن هــــجرِک یاحـــــبیب،
قـــــلبے قــــد ذاب مــــــــهدیمـ
ازفــــــــــراق دورے تـــــــــو،
دیـــــگرطـــــــاقتے نـــــــمانده،
جــز ایــنکه تـــسّلایمـ دعـــاے فــــرجت بـــــاشد...
#اربــــابمان
#مـــنتظرصــداےمــاست
ا❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨
💟بـــسم اللــه الــرحمن الــرحيم
💞إِلــــَهِے عـــَظُمَـ الْــــبَلاءُ وَ بــَرِحَ الْـــخَفَاءُ وَ انــــْکَشَفَ الْــــغِطَاءُ وَ انْــــقَطَعَ الـــرَّجَاءُ وَ ضــــَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُــــنِعَتِ الــــسَّمَاءُ وَ أَنْـــــتَ الْــــمُسْتَعَانُ وَ إِلَــــیْکَ الْــــمُشْتَکَے وَ عــــَلَیْکَ الْــــمُعَوَّلُ فـــِے الـــشِّدَّةِ وَ الــــرَّخَاءِ اللــــهُمَّـ صَـــلِّ عَـــلَے مُـــــحَمَّدٍ وَ آلِ مُــــحَمَّدٍ أُولِــــــے الْأَمْـــــــرِ الَّـــــذِینَ فَـــــرَضْتَ عَــــلَیْنَا طـــــَاعَتَهُمـْ وَ عـــــَرَّفْتَنَا بِـــــذَلِکَ مَــــنْزِلَتَهُمْـ فَـــــفَرِّجْ عــــَنَّا بِـــحَقِّهِمْـ فَـــرَجا عـــَاجِلا قَـــرِیبا کَـــلَمْحِ الـــْبَصَرِ أَوْ هُــــوَ أَقـــْرَبُ یَا مـــُحَمَّدُ یَا عَلِےُّ یَا عَلِےُّ یَا مُـــحَمَّدُ اکـــْفِیَانِے فـــَإِنَّکُمَا کـــَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فـــــَإِنَّکُمَا نـــَاصِرَانِ یَا مَــــــوْلانَا یَا صـــَاحِبَ الـــزَّمَانِ الـــْغَوْثَ الْـــغَوْثَ الْــغَوْثَ أَدْرِکـــْنِے أَدْرِکْنِی أَدْرِکْــنِے الــسَّاعَةَ الـــسَّاعَةَ الــسَّاعَةَ الْـــعَجَلَ الْـــعَجَلَ الْـــعَجَلَ یَا أَرْحَـــمَ الـــرَّاحِمِینَ بِــــحَقِّ مـــُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الــــطَّاهِرِینَ..💞
❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖✨🌟✨
👆🏼وبــــراے #ســـلامتے مـــحبوب عـــالمین روحـــے وارواح الـــعالمین لــــــــتراب مــــــــقدمه الــــفداه💔
ا❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨
💟بــسمـ الله الــرحمن الــرحیم
💓اَللّـــهُمـَّ كُــنْ لِـــوَلِيِّكَ الْـــحُجَّةِ
بْنِ الْــــحَسَنِ صــــَلَواتُكَ عـــــَلَيْهِ
وَعَــــلے آبـــائِه فـي هــــــــذِهِ
الــــسَّاعَةِ وَفـــي كُــلِّ ســــاعَة
وَلـــِيّاً وَحــافِظاً وَقــائِداً وَنــاصِراً
وَدَلــــيلاً وَعَــــيْنا حـَتّے تُـــسْكِنَهُ
اَرْضــــــَكَ طَــــوْعاً وَتُــــــمَتِّعَهُ
فــــیها طــــویلا...💓
❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨🌟
یـــقین بــــدانیمـ که اوهــمـ،
هــر لــــحظه، دعـــایمان مے کــند...
🌤اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِـــڪَ الـْفَرَّجْ 🌤
💠 بیایین برای تعجیل و سلامتی قطب عالم امڪان
💠حضرت صاحب الزمان عج سه توحید
💠به نیت هدیه یڪ ختم ڪامل قرآن به مولا عج قبل از خواب هرشب عاشقانه هدیه ڪنیم 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 به رسم ادب روزمان را با سلام
بر سرور و سالار شهیدان
آقا اباعبدالله شروع میکنیم...
اَلسلامُ عَلی الحُــسین
وَ عَلی عَلی بنِ الحُسین
وَ عَــــلی اَولادِ الـحُـسین
وَ عَـــلی اَصحابِ الحُسین
#اللهم_ارزقنا_کربلا♥️
@Shahid_ebrahim_hadi3
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ،
🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ،
🌿اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ،
🌿اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ،
🌿اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ،
🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،
🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ،
🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ،
🌿بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ،
🌿وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ،
🌿وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،
🌿فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
شادی ارواح طیبه ی شهدا بالاخص پهلوان بی مزار شهید #ابراهیم_هادی صلوات🌹
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم✨
@Shahid_ebrahim_hadi3