♦️پسر هنیه: خون پدرم باارزشتر از خون کودکان فلسطینی نیست
پسر رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس:
🔹خون پدرم از خون کودکان شهید در نوار غزه باارزشتر نیست.
🔹پدرم به خواستهاش رسید
🔹ما در یک انقلاب و مبارزه مداوم علیه رژیم اشغالگر هستیم.
🔹 مقاومت با ترور رهبرانش پایان نخواهد یافت.
🔹حماس تا زمان آزادی به مقاومت ادامه خواهد داد.
🔹پدرم هر روز احساس شهادت میکرد و ما به او افتخار میکنیم و سرمان را بالا میگیریم.
#هنیه
🔴 بعد از نماز ظهر و عصر پرچم قرمز #یا_لثارات_الحسین به مناسبت شهادت ناجوانمردانه شهید #اسماعیل_هنیه بر فراز گنبد مسجد #جمکران به نشانه انتقام خواهی خون این مهمان جمهوری اسلامی ایران به فراز درخواهد آمد
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
#زیارت_عاشورا
🕊 روز بیست و پنجم از چله زیارت عاشورا و ۴۰بار
«اللهم عجل لولیک فرج »
🔹به نیابت از شهید اسماعیل هنیه
🔹 هدیه به ابا عبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا
💠به نیت سلامتی و تعجیل فرج امام زمان عج
10.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺پیام عروس شهید اسماعیل هنیه از غزه پس از با خبر شدن از شهادت هنیه: چشمها اشک میریزند و دلها غمگین میشوند و ما در فراق تو، ای ابو العبد، ای پدرمان، اندوهگین هستیم
▪️پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی شهادت مجاهد بزرگ آقای اسماعیل هنیه:
خونخواهی مهمان عزیزمان را وظیفه خود میدانیم
رژیم صهیونیستی زمینه مجازات سخت را برای خود فراهم ساخت
در پی شهادت مجاهد بزرگ آقای اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی ضمن تسلیت شهادت این رهبر شجاع و مجاهد برجسته به امت اسلامی و جبهه مقاومت و ملت سرافراز فلسطین تاکید کردند: رژیم صهیونی جنایتکار و تروریست با این اقدام زمینهی مجازات سختی را برای خود فراهم ساخت و خونخواهی او را که در حریم جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسید، وظیفه خود میدانیم.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ملت عزیز ایران!
رهبر شجاع و مجاهد برجستهی فلسطینی جناب آقای اسماعیل هنیه در سحرگاه دیشب به لقاءالله پیوست و جبههی عظیم مقاومت عزادار شد. رژیم صهیونی جنایتکار و تروریست، میهمان عزیز ما را در خانهی ما به شهادت رسانید و ما را داغدار کرد، ولی زمینهی مجازاتی سخت برای خود را نیز فراهم ساخت.
شهید هنیه سالها جان گرامیاش را در میدان مبارزهئی شرافتمندانه بر سردست گرفته و آمادهی شهادت بود، و فرزندان و کسان خود را در این راه تقدیم کرده بود. او از شهید شدن در راه خدا و نجات بندگان خدا باک نداشت، ولی ما در این حادثهی تلخ و سخت که در حریم جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است، خونخواهی او را وظیفهی خود میدانیم.
اینجانب به امت اسلامی، به جبهه مقاومت، به ملت شجاع و سرافراز فلسطین و بالخصوص به خاندان و بازماندگان شهید هنیه و یکی از همراهانش که با وی به شهادت رسیده است، تسلیت عرض می کنم و علوّ درجات آنان را از خداوند متعال مسألت مینمایم.
سید علی خامنهای
10 مرداد 1403 مصادف با 25 محرم 1446
⭕️سعید جلیلی: خون اسماعیل هنیه مهر پایانی است بر عمر رژیم جنایتکار
🔹نماینده رهبرانقلاب در شورای عالی امنیت ملی: بدون شک خون هنیه در امتداد شهدای بزرگ فلسطین از عزالدین قسام، شیخ احمد یاسین و عبدالعزیز رنتیسی و فتحی شقاقی تا چهل هزار شهید ده ماه اخیر غزه، مهر پایانی است بر عمر رژیم جنایتکار، اشغالگر و جعلی رژیم صهیونیستی که با یاری خداوند رسوایی هرچه بیشتر و افول سریعتر قدرتهای حامی او بویژه رژیم آمریکا را به دنبال خواهد داشت.
🔹دستپاچگی و تلاشهای مذبوحانه دشمن جلوهای دیگر از ضعف و گمانهای غلط اوست که میپندارد ترور، تردید میآورد و نمیفهمد این اقدامات بذر عزم را بیش از پیش در دل جوانان پاک و وارسته منطقه خواهد نشاند و اولین زخم کاری این گمان غلط دشمن از جایی که گمان نمیبرد بر سر او فرود خواهد آمد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبر اصلی آقا امام حسین علیه السلام و حضرت علی اکبر علیه السلام
تقدیم نگاهتون،
ان شاءاللّه روزی همه
🌹#مدافع_عشـــــق
#قسمت_شصت_و_نهم
❤️ #هوالعشــــــق
فاطمه مرا دلسوزانه به آغوش میکشد و در حالیکه سرم را روی شانه اش قرار داده زمزمه میکند
_امروز فردا حتمن زنگ میزنه،مام دلتنگیم...
بغضم را فرو میبرم و دستم را دورش محکم تر حلقه میکنم."بوی علی رو میدی..."این را در دلم میگویم و میشکنم.
فاطمه سرم را میبوسدو مرا از خودش جدا میکند
_خوبه دیگه بسه...
بیابریم پایین به مامان برا شام کمک کنیم
بزور لبخند میزنم و سرم را به نشانه باشه تکان میدهم.
سمت در اتاق میرود که میگویم
_تو برو...من لباس مناسب تنم نیست...میپوشم میام
_آخه سجاد نیستا!
_میدونم!ولی بالاخره که میاد...
شانه بالا میندازدو بیرون میرود.احساس سنگینی در وجودم،بی تابی در قلبم و خستگی در جسمم میکنم.سردرگم نمیدانم باید چطور مابقی روزهارا بدون تو سپری کنم.روسری سفیدم را بر میدارم و روی سرم میندازم...همان روسری که روز عقد سرم بود و چادری که اصرار داشتی بااون رو بگیرم.
لبخند کمرنگی لبهایم را میپوشاند.احساس میکنم دیوانه شده ام...با چادر در اتاقی که هیچ کس نیست رو میگیرم و از اتاق خارج میشوم.یک لحظه صدایت میپیچد
_حقا که تو ریحانه منی!
سر میگردانم... هیچ کس نیست...!
وجودم میلرزد...سمت راه پله اولین قدم را که برمیدارم باز صدایت را میشنوم
_ریحانه؟...ریحانه ی من...؟
اینبار حتم دارم خودت هستی.توهم و خیال نیست!
اما کجا...؟
به دور خودم میچرخم و یکدفعه نگاهم روی در اتاقت خشک میشود.
از زیر در...درست بین فاصله ای که تا زمین دارد سایه ی کسی را میبینم که پشت در،داخل اتاقت ایستاده...!احساس ترس و تردید...! با احتیاط یک قدم به جلو برمیدارم...
بازهم صدای تو
_بیا!...
آب دهانم را بزور از حلق خشکیده ام پایین میدهم.با حالتی آمیخته از درماندگی و التماس زیر لب زمزمه میکنم
_خدایا...چرا اینجوری شدم!بسه!
سایه حرکت میکند.مردد به سمت اتاقت حرکت میکنم.دست راستم را درازمیکنم و دستگیره را به طرف پایین آرام فشار میدهم.در با صدای تق کوچک و بعد جسر کشیده ای باز میشود.هوای خنک به صورتم میخورد.طعم تلخ و خنک عطرت در فضا پیچیده.دستم را روی سینه ام میگذارم و پیرهنم را در مشتم جمع میکنم.چه خیال شیرینی است خیال تو...!سمت پنجره اتاقت می آیم...یاد بوسه ای که روی پیشانی ام نشست.چشمانم را میبندم و با تمام وجود تجسم میکنم لمس زبری چهره مردانه ات را...
تبسمی تلخ...سرم میسوزد از یاد تو!
یکدفعه دستی روی شانه ام قرار میگیرد و کسی از پشت بقدری نزدیکم میشود که لمس گردنم توسط نفسهایش را احساس میکنم. دست از روی شانه ام به دورم حلقه میشود.قلبم دیوانه وار میتپد.
صدای تو که لرزش خفیفی بم ترش کرده در گوشم میپیچد
_دل بکن ریحانه...از من دل بکن!
بغضم می ترکد.تکانی میخورم وبا دو دستم صورتم رامیپوشانم.بازانو روی زمین می افتم ودر حالی که هق میزنم اسمت را پشت هم صدا میکنم.همان لحظه صدای زنگ تلفن همراهم از اتاق فاطمه را میشنوم.
بیخیال گوشهایم را محکم میگیرم.
نمیخوام هیچی بشنوم...
هیچی!!!
✍ ادامه دارد ...