شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
#حضرت پاییز🍁🍁
پاییز همون فصلیه که بهت یاد میده
باید عاشقِ ریشه ها بشی نه شکوفه ها ..🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹هفته دفاع مقدس گرامی باد
🎞مجموعه مستند کوتاه مهندسی در جنگ
🔸ابتکارات و خلاقیت مهندسی در دوران دفاع مقدس
📌قسمت دوم: جاده وحدت
📎تهیه شده در اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان کرمان
#هفته_وحدت
#دفاع_مقدس
#فتح_قله
#قهرمان_وطن
#بحار313
1_10397115283.mp3
1.62M
🌹بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌹
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ
🔸کیمیای #صلوات
سیری در فضائل بیانتهای ذکر شریف #صلوات
🎧 قسمت هفتم
اگه میخواهید غذاتون براتون مرض تولید نکنه...
اگه میخواهید غذاتون شِفا باشه...
اگه میخواهید غذاتون نورانیت بیاره...
مخصوصاً خانمها در تمام مراحل پخت و پز از ابتدا تا انتها این کارها را انجام بدهند
🌪 #نشر_طوفانی به👈🏻 عشق امام زمان جـــ♡ــان مون♥
#بر_چهره_دلگشای_مهدی_صلوات
انتشار این سلسله مباحث ؛ باقیات الصالحات است برای شما🌸🌱
🌤اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِـــڪَ الـْفَرَّجْ 🌤
╰⊱♥⊱╮ღ꧁🌸꧂ღ╭⊱♥≺
💐#مجید_بربری
#قسمت_11
هفت ماه بعد
یافت آباد_حسن و مهرشاد،دائی های مجید
توی نمایشگاه،حسن پشت میز و مهرشاد روی صندلی کناری نشسته بود.حال هیچ کاری را نداشتند.دمق بودند.هر دو نگاه به هم میکردند و اشک اشک شان نم نم میریخت. هرچه خواستند حرفی بزنند،کلامی برای گفتن نداشتند.چشم ها و صورتشان پف کرده بود.مهرشاد بیشتر از همه،از نبودن مجید میسوخت. باهم بزرگ شده بودند.مهرشاد فقط یک سال از مجید بزرگ تر بود.آخرش حسن به حرف آمد،
_من باورم نمیشد مجید بره.
_من فکر می کردم،خودش را میخواد برا مریم و افضل عزیز کنه.
می گفتم داره با چند تا بچه هیأتی و بسیجی میره،به قول خودش جوگیر شده.
_من روزهای آخر،یه بار بهش گفتم،الهی بری شهید بشی،تا ما از دستت راحت بشیم.گفت:حسن!من اون دنیا هم اگه برم،باز هم از جیبت میکَنَم.خیالت راحت،هیچ وقت از دستم خلاص نمیشی.
_من فکر می کردم چون آقا افضل مدام بهش گیر میده،این کار رو بکن،اون کار رو نکن،میخواد یه مدتی باباش، دست از سرش برداره و خودش را از بکن و نکن هاش راحت کنه.
_هرچی آبجی مریم زنگ میزد و گریه میکرد، میگفتم خواهر!خیالت راحت،این سوریه برو نیست.اگه هم بره،سر یه هفته برمیگرده.
_چون همه ی کارهاش رو با شوخی و مسخره بازی رد میکرد، منم فکر می کردم، این هم مثل همه کارهاشه.
_کسی باورش نمیشد، مجید سوریه باشه
_من می گفتم چون یه مدتیه، تو تلویزیون و فضای مجازی،بحث سوریه داغه،اینم میخواد خودش رو،به این داغی ها بچسبونه.ولی کم کم یخش آب میشه.
_حالا که مجید رفته و من و تو موندیم،با همه غصه های آبجی مریم و آقا افضل.
حسن و مهرشاد به هم نگاه نمیکردند.سرشان را بردند سمت گوشی و گاهی اشک شان را از گوشه چشم پاک میکردند.دلشان برای صدای سلام مجید،بدجوری تنگ شده بود.وسط گریه،مهرشاد خنده اش گرفت.حسن چشمش گرد شد و نگاهش کرد.
_مهرشاد خوبی؟چرا الکی می خندی؟
_یاد مجید افتادم.
حسن هم قبل از این که مهرشاد چیزی بگوید،خنده اش گرفت.علت خنده اش را میدانست. هر دو بلند بلند می خندیدند.
_حالا تو یاد کدوم خاطره اش افتادی؟
صدای خنده مهرشاد بلندتر شد.
_مجید از بچه گی تا همین اواخر،شرّ و شیطون بود.هرکاری هم که میکرد،می انداخت گردن من.آخر بازی های توی کوچه مون ،آتیش یه دعوای حسابی رو روشن میکرد.این وسط منِ بیچاره،کتک می خوردم و خودش فلنگ را می بست .بعدش من کتک خورده بودم و اون پیش مامان و باباش عزیزتر بود.
#داستان_زندگی_حر_مدافعانحرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
💐#مجید_بربری
#قسمت_12
حسن و مهرشاد،هردو زدند زیر خنده،حسن با خنده گفت:
_مهرشاد!تو به جای مجید هم کتک میخوردی؟
_به جاش که نه،دعوا رو درست می کرد،ولی یه لحظه بعد می دیدم،دیگه وسط نیست و منم که دارم مشت و لگد میخورم. اینم بگم،مجید آدمی نبود که پشتت رو خالی کنه.یه سال که کلاس اول ابتدایی بود و من کلاس دوم،توی سالن مدرسه داشتم با دوستم،سرِ نمیدونم چی بحث میکردم. بحث مون هم اون قدر بالا نگرفته بود.یه وقت از دور دیدم مجید از در کلاس بیرون آمد. گفتم الانه که یه شرّی بذاره رو دستم.همون هم شد.از راه رسید و یقه ی پسره را گرفت و یه سیلی خوابوند تو گوشش،بعد هم انداختش رو زمین و لگد رو گرفت به جونش.حالا من مونده بودم کتک بزنم یا جدا کنم.تا پنجم دبستان نمی دونستم،سرِ چی دعوامون شده،برا چی قهریم!
حسن،چایی برای خودش،یکی هم برای مهرشاد ریخت و روی صندلی رو به روی برادرش جای گرفت.قند را توی دهانش گذاشت،به صندلی لم داد،یکی از پاهایش را روی آن یکی انداخت و نصف استکان چای را،یک نفس هورت کشید و استکان را پایین نگذاشته بود که پقّی زد زیر خنده.
_مهرشاد ،یادته وقتی معلم دعواش کرده بود،بهش گفته بود؛دایی هام رو برات میارم ،پُلیسَن و میان پدر همه تون و در میارن.حالا ببینید که بیان و چه به روزگارتون بیارن.کلی هم پیاز داغ رو زیاد کرده بود.از اون طرف به داداش حاج اکبر و اصغر سپرده بود،یه سر بیان مدرسه.پیش بچه های مدرسه هم گفته بود ،فردا دایی هام میان و این معلم ها رو با دستبند میبرن زندان و همه مون از درس و مدرسه راحت میشیم.
صبح حاج اکبر و حاج اصغر،با هم اومدن مدرسه.از اون طرف هم مجید با کل بچه ها،دم در مدرسه منتظر بودن. یه وقت بچه ها داداشی ها را میبینن، پشت سرشون راه میفتن.مجید هم میدون دار بوده.مدیر مدرسه وقتی این صحنه رو،از پنجره دفتر میبینه،دست و پاش رو گم میکنه و خودش رو میرسونه پای تلفن.
حاجی که درِ دفتر رو باز میکنه ،مدیر با ترس و لرز میگه: به خدا اگه یه قدم دیگه بیای جلو،زنگ میزنم ۱۱۰.
حاجی میزنه زیر خنده و میگه ۱۱۰ برای چی؟مگه ما چی کار کردیم؟ما فقط اومدیم ببینیم دعوای بچه ها سرچی بوده، همین.
#داستان_زندگی_حر_مدافعانحرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
♥️ســـیدے! یــابن الــحسن!♥️
👈🏼 مِــــن هــــجرِک یاحـــــبیب،
قـــــلبے قــــد ذاب مــــــــهدیمـ
ازفــــــــــراق دورے تـــــــــو،
دیـــــگرطـــــــاقتے نـــــــمانده،
جــز ایــنکه تـــسّلایمـ دعـــاے فــــرجت بـــــاشد...
#اربــــابمان
#مـــنتظرصــداےمــاست
ا❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨
💟بـــسم اللــه الــرحمن الــرحيم
💞إِلــــَهِے عـــَظُمَـ الْــــبَلاءُ وَ بــَرِحَ الْـــخَفَاءُ وَ انــــْکَشَفَ الْــــغِطَاءُ وَ انْــــقَطَعَ الـــرَّجَاءُ وَ ضــــَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُــــنِعَتِ الــــسَّمَاءُ وَ أَنْـــــتَ الْــــمُسْتَعَانُ وَ إِلَــــیْکَ الْــــمُشْتَکَے وَ عــــَلَیْکَ الْــــمُعَوَّلُ فـــِے الـــشِّدَّةِ وَ الــــرَّخَاءِ اللــــهُمَّـ صَـــلِّ عَـــلَے مُـــــحَمَّدٍ وَ آلِ مُــــحَمَّدٍ أُولِــــــے الْأَمْـــــــرِ الَّـــــذِینَ فَـــــرَضْتَ عَــــلَیْنَا طـــــَاعَتَهُمـْ وَ عـــــَرَّفْتَنَا بِـــــذَلِکَ مَــــنْزِلَتَهُمْـ فَـــــفَرِّجْ عــــَنَّا بِـــحَقِّهِمْـ فَـــرَجا عـــَاجِلا قَـــرِیبا کَـــلَمْحِ الـــْبَصَرِ أَوْ هُــــوَ أَقـــْرَبُ یَا مـــُحَمَّدُ یَا عَلِےُّ یَا عَلِےُّ یَا مُـــحَمَّدُ اکـــْفِیَانِے فـــَإِنَّکُمَا کـــَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فـــــَإِنَّکُمَا نـــَاصِرَانِ یَا مَــــــوْلانَا یَا صـــَاحِبَ الـــزَّمَانِ الـــْغَوْثَ الْـــغَوْثَ الْــغَوْثَ أَدْرِکـــْنِے أَدْرِکْنِی أَدْرِکْــنِے الــسَّاعَةَ الـــسَّاعَةَ الــسَّاعَةَ الْـــعَجَلَ الْـــعَجَلَ الْـــعَجَلَ یَا أَرْحَـــمَ الـــرَّاحِمِینَ بِــــحَقِّ مـــُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الــــطَّاهِرِینَ..💞
❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖✨🌟✨
👆🏼وبــــراے #ســـلامتے مـــحبوب عـــالمین روحـــے وارواح الـــعالمین لــــــــتراب مــــــــقدمه الــــفداه💔
ا❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨
💟بــسمـ الله الــرحمن الــرحیم
💓اَللّـــهُمـَّ كُــنْ لِـــوَلِيِّكَ الْـــحُجَّةِ
بْنِ الْــــحَسَنِ صــــَلَواتُكَ عـــــَلَيْهِ
وَعَــــلے آبـــائِه فـي هــــــــذِهِ
الــــسَّاعَةِ وَفـــي كُــلِّ ســــاعَة
وَلـــِيّاً وَحــافِظاً وَقــائِداً وَنــاصِراً
وَدَلــــيلاً وَعَــــيْنا حـَتّے تُـــسْكِنَهُ
اَرْضــــــَكَ طَــــوْعاً وَتُــــــمَتِّعَهُ
فــــیها طــــویلا...💓
❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨🌟
یـــقین بــــدانیمـ که اوهــمـ،
هــر لــــحظه، دعـــایمان مے کــند...
🌤اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِـــڪَ الـْفَرَّجْ 🌤
💠 بیایین برای تعجیل و سلامتی قطب عالم امڪان
💠حضرت صاحب الزمان عج سه توحید
💠به نیت هدیه یڪ ختم ڪامل قرآن به مولا عج قبل از خواب هرشب عاشقانه هدیه ڪنیم 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽•
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
اللهم ارزقنا کربلا♥️
@Shahid_ebrahim_hadi3
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
بِســـمِاللهالرَحمــنِالرَحیــم
🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ،
🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ،
🌿اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ،
🌿اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ،
🌿اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ،
🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،
🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ،
🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ،
🌿بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ،
🌿وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ،
🌿وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،
🌿فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
شادی ارواح طیبه ی شهدا بالاخص پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی صلوات🌹
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم✨
@Shahid_ebrahim_hadi3
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه
@Shahid_ebrahim_hadi3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 تلفظ صحیح «وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»...
•﷽•
مطمئن باش هر کس با امام حسین (ع)
رفیق شود تغییر می کند.✨
#شهیدابراهیمهادی🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥به واسطهی این ستارهها
قراره ما هدایت بشیم …
#شهدا
#هفته_دفاع_مقدس
💠روحالله دلش پر میکشید برای کمک به دیگران. انگار خدا او را آفریده بود تا بیوقفه دلش برای دیگران بتپد.
🔹شهید قربانی ازخودگذشتگی بسیاری داشت.
💠یکبار در حال عبور از بزرگراه شهیدهمت برای رفتن به محل کارش بودکه خودرویی را دید که با یک موتورسوار برخورد کرد.
روحالله ترمز کرد و به طرف موتورسوار میدود. هیچکس از نه ماشینش پیاده نشد. روحالله سر موتورسوار را بست و تا اورژانس نیامد، برنگشت.
#شهید_قربانی
#سالروز_شهادت
@Shahid_ebrahim_hadi3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ حرف حق...!
➖به هر بشری زیاد مراجعه کنی آخر از تو منزجر میشه...
این کلیپ رو برای اصلاح اعتقادات حتماً گوش کنید👌
#اعتقادات
1_10414429213.mp3
1.67M
🌹بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌹
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ
🔸کیمیای #صلوات
سیری در فضائل بیانتهای ذکر شریف #صلوات
🎧 قسمت هشتم
🌪 #نشر_طوفانی به👈🏻 عشق امام زمان جـــ♡ــان مون♥
#بر_چهره_دلگشای_مهدی_صلوات
انتشار این سلسله مباحث ؛ باقیات الصالحات است برای شما🌸🌱
🌤اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِـــڪَ الـْفَرَّجْ 🌤
╰⊱♥⊱╮ღ꧁🌸꧂ღ╭⊱♥≺
سالگرد شهادت شهید محسن حسنی کارگر 🌱
در سال ۸۱ برای اولین بار در مسابقات سازمان اوقاف و امور خیریه شرکت کرد و در مقطع سنی زیر شانزده سال رتبه اول کشوری را کسب کرد.
در سی و هفتمین دوره مسابقات سراسری قرآن کریم جمهوری اسلامی ایران که در اسفند ۱۳۹۳ در شهر تبریز برگزار گردید، موفق شد پس از نماینده استان یزد حسن دانش مقام دوم را به دست آورد.
نزدیک به سه ماه بعد، به عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران در پنجاه و هفتمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم مالزی نیز با تلاوتی شایسته، موفق به احراز رتبه نخست شد.
تاریخ شهادت: ۹۴/۷/۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز سالگرد شهادت علی لندی، نوجوان فداکار دهه هشتادی است ...
افتخار دهه هشتادی ها امثال علی لندی ها و حسین فهمیده ها هستند ...
پ.ن:
تمام دهه هشتادی ها و دهه نودی ها اگر حقیقت و تربیت صحیح برایشان عرضه شود قطعاً در آغوش اسلام و اهل بیت علیهم السلام آرام خواهند گرفت.
#علی_لندی
#حجاب
#غیرت
#از_خودگذشتی