بسم الله الرحمن الرحیم
شهید کاظمی :
تولد :۱۳۳۷ در نجف آباد اصفهان
شهادت :۱۳۸۴
مزار : گلستان شهدای اصفهان
آخرین مسئولیت :فرمانده نیروی زمینی سپاه
خاطراتی از این شهید :
1⃣چند بار ساواک دستگیرش کرد. یک بار، بد جوری شکنجه اش داده بودند. روزی که آزادش کردند,وقتی میخواست برود حمام, دیدم زیر پیراهنش پر از لکه های خشک شده ی خون است, اثر تازیانه ها. بعدا فهمیدم بینی اش را هم شکسته اند. خودش یک کلام راجع به بلاهایی که سرش در آورده بودند چیزی نگفت.هروقت مادر میگفت این از خدا بی خبرها چی به روزت آوردن؟ میگفت هیچی مادر.
بینی اش را هم از خونهای لخته شده ای که هر روز صبح روی بالشش میدیدیم فهمیدیم شکسته. خودش میگفت: این خونا مال اینه که توی زندان سرما خوردم. اثرات آن شکستگی بینی , تا آخر عمر همراهش بود.مثل اینکه یک بار عملش کردند, ولی باز هم از تبعاتی مثل تنگی نفس رنج میبرد
2⃣رفته بوديم سريلانكا، سال هفتاد. احمد هم همراهمان بود.
چند تا از فرماندهان نظامي و مسئولین سريلانكا آمده بودند استقبالمان.
افراد را من به آنها معرفي ميكردم. موقع معرفي احمد گفتم: ايشان فاتح خرمشهر بوده.
چهار، پنج روز آن جا بوديم. آنها احمد را ول نميكردند. احمد به عنوان يك فرماندهي با اقتدار در نظرشان جلوه كرده بود. هر چه ميگفت، تندتند مينوشتند.
احمد راجع به بحثهاي نظامي زياد صحبت كرد، ولي راجع به كاري كه خودش در عمليات فتح خرمشهر كرد، چيزي نگفت. نه آن جا، نه هيچ جاي ديگر. هيچ وقت نشد كه لام تا كام دربارهي خدماتي كه زمان جنگ يا قبل و بعد از آن كرده، حرفي بزند. خدا رحمتش كند؛ دقيقاً روحيهي حسين خرازي و امثال آن خدا بيامرز را داشت. حسين هم يكي از دو فاتح خرمشهر بود، ولي هيچ وقت راجع به آن فتح كمنظير، در هيچ كجا صحبت نكرد.
#شهید_کاظمی
#شنبه
#زندگی_نامه_شهدا
#یاد_شهدا_را_زنده_نگه_میداریم
شادی ارواح روح شهدا صلوات