eitaa logo
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
2.2هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
9.4هزار ویدیو
60 فایل
﴾﷽﴿ • -اینجاخونہ‌شھداست شھدادستتو‌گࢪفتنانکنہ‌خودت‌ دستتوبڪشۍ :)♥ کپی : واجبه‌مومن📿⚘ https://eitaa.com/joinchat/2500919420Ceb7eaaa205
مشاهده در ایتا
دانلود
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
#سلام‌بر‌ابراهیم۱📚 فکه‌آخرین‌میعاد اصغر وصالي، علي قرباني، قاســم تشــكري و خيلي از رفقاي ما هم رفت
📚 فکه‌آخرین‌میعاد‌ ابراهیم ادامه داد: اگه جائي بماني كه دســت احدي به تو نرســه، كسي هم تو رو نشناســه، خودت باشي وآقا، موال هم بياد سرت رو به دامن بگيره، اين خوشگلترين شهادته. گفتم: داش ابرام تو رو خدا اين طوري حرف نزن. بعد بحث را عوض كردم و گفتم: بيا با گروه فرماندهي بريم جلو، اين طوري خيلي بهتره. هر جا هم كه احتياج شد كمك ميكني. گفت: نه، من ميخوام با بسيجي‌ها باشم . با هم حركت كرديم و آمديم سمت گردان‌هاي خط شكن. آنها مشغول آخرين آرايش نظامي بودند.گفتم: داش ابرام، مهمات برات چي بگيرم؟ گفت: فقط دو تا نارنجك، اسلحه هم اگه احتياج شد از عراقيها ميگيريم! حاج حسين الله كرم از دور خيره شده بود به ابراهيم! رفتيم به طرفش. حاجي محو چهره ابراهيم بود.
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
#سلام‌بر‌ابراهیم۱ 📚 دو روز بعــد از شــروع عمليات، و بعد از پايان ناموفــق مرحله دوم، تالش بچه ها ب
۱📚 همین صحبت باعث شد که کسی خود را تسلیم نکند . ابراهیم وقتی نظر بچه ها را فهمید خوشحال شد و گفت : پس باید هر چه مهمات و آذوقه داریم جمع کنیم و بین نیروها تقسیم کنیم . هر چه آب و غذا مانده بود را به ابراهیم تحویل دادیم . او به هر پنج نفر یک قمقمه آب و کمی غذا داد . به آن پنج اسیر عراقی هم هر کدام یک قمقمه آب داد!! برخی بچه ها از این کار ناراحت شدند ، اما ابراهیم گفت : آن‌ها مهمان ما هستند . مهمات‌ها را هم جمع کردیم و در اختیار افراد سالم قرار دادیم تا بتوانند نگهبانی بدهند . سحر رور بعد یعنی ۲۲ بهمن ، تانک‌های دشمن کمی عقب رفتند! تعدادی از بچه‌ها از فرصت استفاده کرده و در دسته های چند نفره به عقب رفتند ، اما برخی از آن‌ها به اشتباه روی مین رفتند و ...
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
• #سلام‌بر‌ابراهیم‌۱📚 همین صحبت باعث شد که کسی خود را تسلیم نکند . ابراهیم وقتی نظر بچه ها را فهمید
۱ 📚 ساعتي بعد حجم آتش دشمن خيلي زيادتر شد. ديگر هيچكس نميتوانست كاري انجام دهد. عصــر ۲۲ بهمن، کماندوهاي دشــمن پــس از گلوله باران شــديد کانال، خودشــان را به ما رســاندند! يکدفعه ديديم که لوله اسلحه عراقي ها از بالای کانال به طرف ما گرفته شد! يک افسر عراقي از مسير پله اي که بچهها ساخته بودند وارد کانال شد. يک سرباز هم پشت سرش بود. به اولين مجروح ما يک لگد زد. وقتي فهميد که او زنده اســت، به ســرباز گفت: شليک کن. سرباز هم با تير زد و مجروح ما به شهادت رسيد. مجروح بعدي يک نوجوان معصوم بود که افسر بعثي با لگد به صورت او زد! بعد به سرباز گفت: بزن سرباز امتناع کرد و شليک نکرد! افسر عراقي در حضور ما سر او داد زد. اما سرباز عقب رفت و حاضر به شليک نشد! ُ افسر هم اسلحه کلت خودش را بيرون آورد و گلوله اي به صورت او زد. سرباز عراقي در کنار شهداي ما به زمين افتاد! افسر عراقي هم سريع از کانال بيرون رفت! بعد به نيروهايش دستور شليک داد و...
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
#سلام‌بر‌ابراهیم۱📚 سال‌های‌ بعد وقتي مادر را به بهشت زهرا3 ميبرديم بيشتر دوست داشت به قطعه چهل و چه
۱ 📚 تفحص ... پرسيد : حال كه جنگ تمام شده نميتوانيد پيكرش را پيدا كنيد و برگردانيد؟ با حرف اين مادر خيلي به فكر فرو رفتم. روز بعد با چند تن از فرماندهان و دلسوختگان جنگ صحبت كردم. با هم قرار گذاشتيم به دنبال پيكر رفقاي خود باشيم، مدتي بعد با چند نفر از رفقا به فكه رفتيم. پس از جســتجوي مجدد، پيكرهاي سيصد شهيد از جمله فرزند همان مادر پيدا شد. پس از آن گروهي به نام تفحص شهدا شكل گرفت كه در مناطق مختلف مرزي مشغول جستجو شدند. عشق به شهداي مظلوم فكه، باعث شد كه در عين سخت بودن كار و موانع بسيار، كار در فكه را گسترش دهند. بسياري از بچههاي تفحص كه ابراهيم را ميشناختند، می گفتند: بنيانگذار گروه تفحص، ابراهيم هادي بوده. او بعد از عمليات ها به دنبال پيكر شهدا ميگشت. ا......