شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
گمنامـے معشوقـے بود ڪھ ابراهیم بـھ دنبالِ آن مۍدوید🖐🏿🍃'! او فھمید ڪھ دنیا جـٰای ماندن نیست و چیزۍ با
ابراهیم هنوز هم هست و هنوز هم هدایتگری مـےکند،امروز مسئلـھ این است ڪھ من و تو تا چـھ اندازه رفیق و همراه هستیم؟!..🚶🏿♂💔
⚘﷽⚘
پیکرش را با دو شهید دیگر تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه، نگهبان سردخانه میگفت: یکیشان آمد به خوابم و گفت: جنازهی من رو فعلاً تحویل خانوادهام ندید، از خواب بیدار شدم، هر چه فکر کردم کدام یک از این دو نفر بوده، نفهمیدم؛ گفتم ولش کن خواب بوده دیگه، فردا قرار بود جنازهها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم، دوباره همون جمله رو بهم گفت، اینبار فوراً اسمشو پرسیدم،
گفت: امیرناصر سلیمانی، از خواب پریدم، رفتم سراغ جنازهها، روی سینه یکیشان نوشته بود: شهید امیر ناصر سلیمانی
بعدها متوجه شدم در اون تاریخ، خانوادهاش در تدارک مراسم ازدواج پسرشان بودند؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخوره.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
نعمت فقط برف و باران نیست...
گاهی خدا “رفیقی”نازل می کند،
زلال تر از باران…
گاهی دلگرمی یک دوست آسمانی
آنقدر معجزه می کند که انگار
خدا در زمین کنار توست..!
#سلام_برابراهیم❤️
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
#سلامبرابراهیم۱📚 زیارت اواخر هــر هفته با هــم ميرفتيم زيارت، نيمههاي شــب هم بهشــت زهرا(س) ،س
#سلامبرابراهیم۱📚
ماتورادوستداریم
شب بود. ابراهيم در جمع بچههاي يكي ازگردانها شروع به مداحي كرد.
صداي ابراهيم به خاطر خستگي و طولانی شدن مجالس گرفته بود!
بعد از تمام شــدن مراســم، يكي دو نفر از رفقا با ابراهيم شــوخيكردند و صدايش را تقليدكردند. بعد هم چيزهائي گفتند كه او خيلي ناراحت شد.
آن شــب قبل از خواب ابراهيم عصباني بود وگفت: من مهم نيستم، اينها مجلس حضرت را شوخي گرفتند. براي همين ديگر مداحي نميكنم!
هــر چه ميگفتم: حرف بچهها را به دل نگير، آقا ابراهيم تو كار خودت را بكن، اما فايده اي نداشت .
#سلامٌعَلےاِبراهیم 🌱
یادت باشھ ! 🦋
ڪه شهــداهمیشہدستتومیگیـرن
بہشرطاینڪه صداشـون ڪنی ...
#کلام_شهید🌺
بهقولِ شهید مصطفیچمران
"درد"دلِآدمیرابیدارمیڪند...🌿
2.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصلا اومدم برات شهید بشم:)!✋💔
#شهید_محمدهادی_امینی