eitaa logo
کانال روشنگری شهید ایوب رمضانی
123 دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
20.7هزار ویدیو
30 فایل
این کانال پاسخگوی سوالات سیاسی و روشنگری مبانی دینی و بصیرت افزایی و مشاوره می باشد. جهت ارسال سوالات و ارتباط با اساتید به آیدی زیر مراجعه شود :👇 @ramezani_46
مشاهده در ایتا
دانلود
12.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥 تغییر در فتنه خروج سفیانی ⭕ رهبری به یکی از علما فرموده‌اند که فتنه‌ی بزرگ ، از علائم حتمی ظهور ، به برکت نیروهای و مجاهدت و خون پاک ، تغییر کرده است. 🔸️( یا به این معنی است که کیفیت و کم و زیادن شدن روایات را می‌گویند بداء یا بِدا ) 👈 لذا وقتی که نائب امام به این نکته اشاره می‌کنند، خود، به بسیار نزدیک بودن نیز اشاره دارد. همان‌گونه که در فرمایشات اخیر ایشان، مبنی بر نزدیک بودن به ها هستیم ، تحلیلگران گفتند که قله همان ظهور است‌‌ و ما هستیم 🔴 جهت تعجیل در فرج صلوات بفرستید ✅ برای ظهور دنبال کنید ➖➖👇👇 @baraye_zohor @baraye_zohor @baraye_zohor
20.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 آقا ابوالفضل کیه!؟ 📽 فرمانده ارشد نیروهای روسیه: این آقا ابوالفضل کی بود که با فرماندهی او را آزاد کردید؟ ♦️حاج‌قاسم، ابوحسین (سردار رحیم نوعی اقدم) را برای آزادی شهر بوکمال توجیه و یکی از فرماندهان روس به نام ژنرال «رمان» را هم کنار دستش میگذارد. چند روز قبل از عملیات، رمان رنگ و رو پریده به ابوحسین مراجعه و می گوید: آمریکایی‌ها متوجه عملیات شده و پیغام داده‌اند که به ایرانی‌ها بگویید اگر عملیات کنند، حتماً آنها را هدف قرار می‌دهیم. ابوحسین به وضوح وحشت را در چهرهٔ ژنرال روس می‌بیند: به نظرتان آمریکا می‌زند؟ بله! اگر آمریکا بزند، تلفات می‌دهیم؟ بله! پس با این حساب شکست می‌خوریم. خب اصلأ عملیات نمی‌کنیم. ابوحسین و نیروهایش در موعد مقرر عملیات را با توسل به حضرت ابوالفضل (س) آغاز و بعد از ۳۵ کیلومتر پیشروی به منطقهٔ «سبع‌بیار» می‌رسند. ناگهان سروکلهٔ رمان پیدا و به ابوحسین شکایت می‌کند که: مسکو من را توبیخ کرده! به من گفتند تو از قدرت ابوحسین خبر نداشتی؟ با گزارشی که از امکانات و قدرت او به ما دادی ، نمی‌توانست در این عملیات موفق شود! برو، ببین او چه قدرت پنهانی داشته که به تو نگفته! ژنرال روس با تصور اینکه حضرت ابوالفضل (س) فرمانده لشگر ابوحسین است، تقاضای دیدار با او را می کند. مدام می‌پرسد: این اباالفضل (س) فرمانده شما کیه؟ 👌بسیار عالی و دیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
11.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 در تاسوعای غمبار علمدار باوفای کربلا حضرت ابوالفضل العباس (س) یادی کنیم از علمدار باوفای انقلاب و رهبری ، سردار قطعه قطعه شده راه حسین (ع) ، شهید که تمام عمر و زندگی اش را وقف پاسداری از راه و مرام سالار شهیدان نمود. 🎙... علمدار ، علمدار ، چی شد دست علمگیر بلندت برادر ، برادر ، چی اومد سر ابروی کمندت پاشو پشت و پناه حرم من پاشـو تنها سپاه حرم من پاشو دشمنا هستن توی راه حرم من... 🌺 روحت شاد و یادت گرامی مرد بزرگ 🏴 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
🌎🌎🌎 ❎ این داستان عجیب را حتما" بخوانید. فوق العاده و مستند است 🗓 به مناسبت ۲۷ تیر، روز تجلیل از اسرا و مفقودان ❇️ از شکنجه اسرای ایرانی، تا دفاع از حرم! 💬 آقای اوحدی رئیس سازمان حج و زیارت که خود از آزادگان است می‌گوید: در اردوگاه تکریت ۵ مسئول شکنجه اسرای ایرانی جوانی بود به نام «کاظم عبدالامیر مزهر النجار» معروف به کاظم عبدالامیر. 🔸 یکی از برادران کاظم، اسیر ایرانی بود، برادر دیگرش در جنگ کشته شده بود و خودش نیز بچه‌دار نمی‌شد. با این اوصاف کینه‌ خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت. انگار مقصر همه مشکلات خود را اسرای ایرانی می‌دانست! 🔸 در این میان آقای را بیشتر اذیت می‌کرد. او می‌دانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، از این رو ضربات کابلی که نثار آن مجاهد می‌کرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسرا داشت، اما هیچ‌گاه مرحوم ابوترابی شکایت نکرد و همواره به او احترام می‌گذاشت! 🔸 … یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست به سمت سید آقای ابوترابی رفت و گفت: بیا اینجا کارت دارم! ما تعجب کردیم. گفتیم لابد شکنجه جدید و… 🔸 اما از آن روز رفتار کاظم با ما و خصوصاً آقای ابوترابی تغییر کرد! دیگر ما را کتک نمی‌زد. حتی به آقای ابوترابی احترام می‌گذاشت. برای همه ما این ماجرا عجیب بود. تا اینکه از خود آقای ابوترابی سؤال کردیم… 🔹 ایشان هم ماجرای آن روز را نقل کرد و گفت: کاظم عبدالامیر در آن روز به من گفت: «خانواده ما هستند و مادرم بارها سفارش سادات را به من کرده بود. بارها به من گفته بود مبادا ایرانی‌ها را اذیت کنی. 💭 اما مادرم دیشب خواب (ع) را دیده و حضرت زینب(ع) نسبت به کارهای بنده در اردوگاه به مادرم شکایت کرده! ❓ صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و از من پرسید: آیا در اردوگاه ایرانی‌ها را اذیت می‌کنی؟ حلالت نمی‌کنم. 🔹 حالا من آمده‌ام که حلالیت بطلبم.» 🔸 کم کم به مرور زمان محب حاج آقا ابوترابی در دل او جا باز کرد. او فهمیده بود آقای ابوترابی روحانی و از سادات است برای همین حتی مسائل شرعی خود و خانواده‌اش را از حاج آقا می‌پرسید. 💬 آقای اوحدی ادامه دادند: بعد از آن روز رفتار کاظم با اسرای ایرانی به ویژه ابوترابی بسیار خوب بود. تا اینکه روزی قرار شد آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل کنند. کاظم بسیار دلگیر و گریان بود، به هر نحوی بود سوار ماشینی شد که آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل می‌کرد… کاظم می‌خواست در طول مسیر تا اردوگاه بعدی نیز از حضور مرحوم ابوترابی بهره‌مند شود. 🔸 روزها گذشت تا اینکه آزاد شدند. کاظم برای خداحافظی با آنان به خصوص سید آزادگان تا مرز ایران آمد. 🔸 او پس از مدتی نتوانست دوری حاج آقا ابوترابی را تحمل کند و به هر سختی بود راهی ایران شد. او برای دیدن حاج آقا به تهران آمد. وقتی فهمید حاج‌آقا ابوترابی در مسیر مشهد و در یک سانحه رانندگی مرحوم شده‌اند به شدت متأثر شد. برای همین به مشهد و سرمزار آقای ابوترابی رفت و مدت‌ها آنجا بود. 🔸 کاظم از خدا می‌خواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذرد. او سراغ برخی دیگر از اسرای ایرانی رفت و از آن‌ها بابت شکنجه‌ها و… حلالیت طلبید. ⁉️ حالا شاید این سؤال را بپرسید که این ماجرا هر چند زیباست و نشان از یک انسان دارد، چه ربطی به دارد؟! 🔸 ربط ماجرا در اینجاست که انسان اگر توبه واقعی کند می‌تواند مقام را کسب کند. کاظم داستان ما مدتی قبل در راه دفاع از حرم حضرت زینب(ع) در به شهادت رسید. ✅ او ثابت کرد که مانند حر اگر از گذشته سیاه خود توبه کنیم، می‌توانیم حتی به مقام شهادت برسیم. ______ 📚 منبع: با تلخیص، کتاب مدافعان حرم، موسسه شهید ابراهیم هادی. . https://eitaa.com/harffe_hesab 🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃