eitaa logo
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
1.4هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
38 فایل
⊰بِ‌ـسْمِ‌ࢪَبِ‌بابڪ..!🎗⊱ •• ⊰جور؎زندگۍڪن‌ڪہ‌اگردیدنت‌ بگن‌این‌زمینۍنیست‌،شھید‌میشھ⊱ •• ⊰اطلـٰاعـات‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @etelatmoon " •• ⊰خـٰادم‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @Alllip " •• ⊰مدافـ‌؏ـان‌حࢪیم‌آل‌اللّٰـھ🎗⊱
مشاهده در ایتا
دانلود
‹📓🖇› ‌ •° وقتی‌میگیم‌خداڪندڪه‌بیایی‌،شاید اومی‌فرمایدخداڪندڪه‌بخواهید..💔! .. •° 🖇📓¦⇢ 🖇📓¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
⊰•🌱•⊱ . -بـآ‌هـم‌مـھـربـون‌بـٰآشـیـم‌هـر‌آدمـۍ‌داره بـآ‌غـمـۍ‌مۍ‌جـنـگہ‌ڪہ‌مـآ‌ازش‌بـۍ‌خـبـریـم...!:) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . ⊰•🌱•⊱¦⇢‍ ⊰•🌱•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•💕🔗•⊱ . مُختار، درآخرین‌لحظات‌تنهایِ‌تنهابود، اگرهمون‌لحظه‌جامیزد، صلح‌میکرد،ایستادگی‌نمیکرد که‌دیگه‌مختارنبود:)! خلاصه‌کہ‌، دلھایی‌که‌درمسیرعاشقی‌کم‌بیارن، میمیرن . . ! . ⊰•💕•⊱¦⇢‍ ⊰•💕•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
⊰•☘️🔗•⊱ . بارونه‌بارون چشمـاۍ‌گریون این‌شبا‌گریه‌عادتـم‌شده .. . ⊰•☘️•⊱¦⇢ ⊰•☘️•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
30.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊰•🦋🔗•⊱ . منو‌ڪۍ‌میبرے‌ڪࢪبلآ!:)"💔 . ⊰•🦋•⊱¦⇢ ⊰•🦋•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🌲•⊱ . چشم ازاو.. جلوه ازاو.. ما چه حریفیم ای دل ❤️ . ⊰•🌲•⊱¦⇢‍ ⊰•🌲•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌷🔗•⊱ . حالم‌بداست‌باتوفقط‌خوب‌میشوم خیلے‌ازآنچہ‌فکرکنے‌مبتلا‌ترم! :)🕊. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . ⊰•🌷•⊱¦⇢ ⊰•🌷•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•❤️🔗•⊱ . چِقَدرسـٰادِه‌گُذَشتَند،اَزتُۅمَردُم‌ِشَھر میـٰانِ‌این‌هَمِہ‌بۅدَن،‌نَبۅدَنَت‌سَخت‌اَست!!؛ . ⊰•❤️•⊱¦⇢‍ ⊰•❤️•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🖤🔗•⊱ . تازگی‌ها‌گناه‌نگاه‌به‌نامحرم‌تومجازی‌‌عادی‌ شده‌دختره‌مدام‌عکس‌پروف‌پسره‌رو‌نگاه میکنه‌چشماشو‌میبنده‌میگه‌:اخ‌کاش ‌شوهرم‌چشماش‌این‌شکلی‌باشه:/ به‌کجا‌چنین‌شتابان‌؟! . ⊰•🔗•⊱¦⇢‍ ⊰•🔗•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⊰•💎•⊱ . 🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت بیست و یک...シ︎ بابک ده یازده سالش بوده که یک روز غروب با کارت عضویت در بسیج به خانه می آید و با شور و شوق به مادرش میگوید: عضو بسیج مسجد صادقیه شده ام... بعد از آن ، بیشتر روزها، بعد از مدرسه به مسجد می رود. در مسابقات قران و نماز هم شرکت میکند. وقتی جایزه می برد ، با ذوق به خانه برمی گردد؛ اول، نشان مش جلال می دهد و بعد، نشان خواهر و برادر هایش. مداد و پاک کن و دفتر هایی که بابک جایزه گرفته، هنوز توی کمد مادر به یادگار از پسرش مانده است. بابک از همان وقت ها، نماز مغرب خود را هر روز در مسجد میخواند و به خانه بر میگشت. صوت قران خواندش همیشه در اتاق های تو در تو خانه شنیده میشد . **** هنذفری را از گوشم جدا میکنم. هنوز صدای آرام رفیقه خانم توی گوشم می پیچد. چهره ی صبورش، با ان چشم هایی که از آن مهربانی مبارد، جلوی چشمانم است. محکم است و نفوذ پذیر. این زن ، حرف های زیادی دارد ‌و خیلی درد ها را مرهم شده و از سختی های زیادی گذشته است. اما هیچ نمیگوید. زیاد گریه نمیکند ؛ چون طاقت ناراحت شدن بچه هایش را ندارد. ساکت می ماند و بی قراری های بچه هایش را به قرار می رساند. الهام میگفت« مادرم کم حرف است؛ کم توقع است؛ کم ناراحت می شود؛ کم گله می کند. همیشع برای خودش کم خواسته است. همیشه هر چیزی را اول برای بچه هایش میخواهد» الهام میگفت کع بابک دو سه سالش بود و من هم کلاس اول بودم یکی از همسایه ها، کاروانی برای مشهد ترتیب داده بود......‌ نویسنده:فاطمه رهبر . ⊰•💎•⊱¦⇢ ⊰•💎•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii