eitaa logo
شهیدستان
233 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
3هزار ویدیو
11 فایل
عزیزان این کانال جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای عزیز ایجاد شده است ، شما با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندهید . ارتباط با خادمین کانال : @SadatSaeed @sarbazam1355
مشاهده در ایتا
دانلود
📸یک نه گفتن مشترک 🔹 میثم، طیب و آرمان، هر سه در یک "نه" گفتن مشترک بودند! به میثم گفتند به علی دشنام بده، زنده میمانی، گفت نه به طیب گفتند به خمینی دشنام بده زنده میمانی، گفت نه به آرمان گفتند به خامنه‌ای دشنام بده، زنده میمانی، گفت نه 🔹گاهی "نه" گفتن‌ها هزینه سنگینی دارد ولی در تاریخ می‌ماند. ...🤲 🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
🦋 خاطره ای از مادر شهید سید جعفر مظفری 🌺🍃بعدازشهادتش یک شب اومد به خوابم گفت: مادر! دلم می خوادتوحیاط خونه یه حسینیه بسازید گفتم:مادر ما که پول نداریم . گفت: غصه نخور پولش با من! یه جلسه قرض الحسنه ای داشتیم که هر ماه تشکیل می شد.تصمیم گرفتم تو جلسه بعدی با اسم سید جعفر شرکت کنم. تو اون جلسه وقتی قرعه کشی شداسم سید جعفر برای وام یک میلیونی دراومد. خیلی خوشحال شدم. یاد اون جمله سید جعفر افتادم که توی خواب بهم گفت: غصه نخور پولش با من!با کمک پدرش، با اون پول تونستیم تو حیاط منزل یه حسینیه بسازیم.اسم حسینیه رو هم گذاشتیم حسینیه باب الحوائج. از زمانی که این حسینیه تو منزل ما ساخته شد مناسبت مذهبی نبود که ما مراسم نداشته باشیم. الان هم به برکت اهل بیت و خود شهید مردم شهر تو مناسبت های مختلف تو حسینیه مراسم برگزار می کنند که خیلی ازاونها حاجت دارند و شهید و واسطه قرار میدن و تو حسینیه یه مراسم روضه میگیرن وحاجت روا میشن. «» 🌷🍃🥀🌹🌹 🥀🌷🍃🌷 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
💫 شهید والامقام حسینعلی عالی در ماه محرم سال ۱۳۴۶ هجری شمسی در روستای «جهانگیر» شهرستان«زابل» متولد شد. با تهاجم نظامی عراق علیه ایران و آغاز جنگ تحمیلی، در حالی که یک دانش‌آموز 14 ساله بود و جثه کوچکی داشت به جبهه رفت او خیلی زود رسالت و توانایی خود را در جبهه شناخت و در واحد «اطلاعات-عملیات» لشکر «41 ثارالله» استان کرمان فعال شد و در عملیات‌هایی همچون «والفجر8»، «کربلای1» و «کربلای5» حضور یافت. 🍃🌹مدیریت، مسئولیت‌پذیری، ولایت‌مداری،اطاعت و فرمانبرداری، احترام و روحیه مشورت از خصوصیات بارز او بود و همین ویژگی‌ها موجب شد تا در19 سالگی در عملیات «کربلا5» از سوی حاج قاسم سلیمانی مسئول محور عملیات لشکر ۴۱ ثارالله به او سپرده شود. 🦋قدرت فرماندهی خوبی داشت. ادب و رفتاش باعث جذب رزمندگان به او شده بود. در انجام فرایض و عمل به مستحبات و قرائت قرآن و دعا کوشا بود 🌹🍃تا اینکه در شب نوزدهم دی‌ماه 1365 در حالی که رزمندگان در منطقه «شلمچه» در حال عبور از زمینی پر از آب بودند،به موانعی همچون میدان مین و 100 متر سیم خاردار فرش شده بر زمین می‌رسند. تخریب چی سیم‌ها را می‌چیند که در همین لحظه دشمن منور هشدار دهنده را شلیک می‌کند. در این درگیری گلوله‌ای به پهلوی حسین‌علی برخورد می‌کند اما او برای اینکه رزمندگان دیگر بتوانند از آن مهلکه نجات یابند و خط دشمن شکسته شود خودش را روی سیم خاردارها می‌اندازد و فریاد می‌زد از روی من رد شوید. مگر كسی می‌توانست به خودش این اجازه را بدهد و اولین نفری باشد كه از روی حسین رد شود. حسین را همه دوستش داشتند و خیلی برایمان عزیز بود. عارف به تمام معنی بود، زاهد بود، انس شدیدی با قرآن داشت، محبوب قلوب بود. اما حسین همچنان فریاد می‌زد: «زود باشید! عجله كنید! رد شید! معطل نشید! از روی كمرم بپرید! بپرید و خودتان را به خشكی برسانید وگرنه همه تلف می‌شویم." فرمانده گردان، صدایش را بلند كرد و گفت:‌ «حسین! خجالت بكش! كی می‌تونه پا روی تو بذاره و بگذره. مگه كار راحتی است.» ولی حسین همچنان التماس می‌كرد كه معطل نشوید. صبح روز بعد، پیكر بی جان حسین را در حالی كه سیم‌های خاردار را در بغل داشت و تیر دشمن پهلوی نازنینش را شكافته بود، در همان نقطه پیدا كردیم و به عقب برگرداندیم و او در آغوش پروردگارش به آرامش ابدی و شهادت میرسد🍂🥀 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ «» 🌷🍃🥀🌹🌹 🥀🌷🍃🌷 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
💫 شهید والامقام سیدمهدی غزالی (۱۳۴۱ قائمشهر _ ۱۳۶۲ چیلات) متولد شهرستان قائمشهر در استان مازندران است. 🌹شهید سیدمهدی غزالی از شهدای لشکر ۲۵ کربلا در عملیات والفجر شش می باشد، مستجاب الدعوه بود و بسیاری از مردم، متوسل به جدش می شدند و حاجت روا می گشتند، مطالب زیر روایاتی از سیره عملی این شهید بزرگوار می باشد که تقدیم مخاطبان می کنیم: 💫مادر شهید می گوید: نیمه شعبان متولد شد، او را به همین مناسبت “سیدمهدی” نامیدیم. بسیاری از افراد محل اگر حاجتی داشتند و یا اگر گره ای به کارشان بود، جدّ سیدمهدی را نذر می کردند و حاجت روا می شدند.روزی حسابدار کارخانه نساجی به بیماری سختی دچار شده بود، از آنجائی که شنیده احوال سیدمهدی را شنیده بود، متوسل به جد سیدمهدی شد و نذر کرد که اگر شفا پیدا کند، سیدمهدی را در کارخانه استخدام نماید. او شفا گرفت و سیدمهدی چندین سال کارگر کارخانه نساجی شد. 🌹در تمامی مراسمات مذهبی و روضه خوانی ها سیدمهدی را با خودم می بردم. بسیار به این مراسمات و روضه خوانی ها علاقه مند بود. روزی به من گفت: – مادرجان! خواب دیدم که دارم به سوی خدا پرواز می کنم. آن زمان سیدمهدی کوچک بود و من زیاد حرفش را جدی نگرفته بودم. 💫شهید سیدمهدی غزالی علاقه زیادی به امام (ره) داشت، حتی یکبار هم موفق شد به دیدار امام (ره) برود، بعد از آن دیدار بسیار متحول شده بود و بدجوری عاشق امام (ره) و روحانیت شده بود تا جایی که عکس های امام (ره) را به صورت کلیشه درست می کرد و با اسپری در و دیوار شهر و همچنین دیوار کارخانه را پر از عکس امام (ره) کرده بود. 🌹عاشق و شیفته روحانیت بود، زمانی که شهید دستغیب به شهادت رسید خیلی گریه می کرد و می گفت: – ای کاش من بجای او تکه تکه می شدم و فدایش می گشتم. 🌷💫روزی سیدمهدی از جبهه آمد و گفت: – مادرجان! بازهم جدّم به دادم رسید. در حال انجام عملیات بودیم؛ در محوری که ما بودیم تمامی نیروها شهید شدند و من در آنجا تنها ماندم، راه را گم کرده بودم و نمی دانستم به کدام سمت باید بروم. آنقدر جدم حسین(ع) و اربابم ابالفضل را صدا زدم که به طور تصادفی و غیر ممکن نیروهای خودی مرا پیدا کردند. 🌹هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد. هر هفته پنج شنبه ها بر سر مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل قبر سید مهدی مرا صدا می زند و چند بار می گوید: – مامان! سه بار این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم. 🕊🌷سید احمد غزالی (برادر شهید سیدمهدی غزالی) می گوید: آخرین باری که می خواست اعزام شود. با همه خداحافظی کرد و من آخرین نفر بودم که باید با سیدمهدی خداحافظی می کردم، با هم روبوسی کردیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم. سیدمهدی گفت: – داداش! این آخرین باری ست که می بینیمت و در آغوشت هستم. من دیگر برنمی گردم؛ حلالم کن. خیلی ناراحت شدم و گریه کردم. هیچ وقت سیدمهدی را اینقدر نورانی ندیده بودم. شب بعد، خواب دیدم که سید مهدی شهید شده است. دقیقاً یک هفته بعد خبر شهادت سیدمهدی را هم شنیدم. 🕊🌷فرهاد کشمیری (داماد شهید) می گوید: در آخرین وداع، همسرش در بیمارستان بود و فرزندش، زودتر از ۹ ماه، یعنی هفت ماهه به دنیا آمده بود. هر چه به سیدمهدی گفتم: یک سَری به بیمارستان بزن و همسر و فرزندت را ببین، تا همسرت روحیه بگیرد ولی قبول نکرد و خیلی خونسرد و آرام بود، چون می دانست که اگر آنها را ببیند، به آنها دل می بندد. نمی خواست با دیدن همسر و فرزندش سیم شهادتش قطع شود. 🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋 «سرانجام سیدمهدی در تاریخ ۱۳۶۲/۱۲/۵ در عملیات والفجر ۶، در منطقه چیلات به شهادت رسید و بعد از ۱۰ سال چشم انتظاری، چند تکه استخوان از سید مهدی به خانه بازگشت.» روحشان شاد «» 🌷🍃🥀🌹🌹 🥀🌷🍃🌷 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
🦋 خاطره ای از مادر شهید سید جعفر مظفری 🌺🍃بعدازشهادتش یک شب اومد به خوابم گفت: مادر! دلم می خوادتوح
💠 بنده امیر رضا اسماعیلی پرسنل پلیس راه استان مازندران هستم یکی ازهمکاران بنده به نام آقای عباس ذلیکانی دارای فرزند 2 ساله ای می باشد.فرزند ایشان سال 89 بر اثر بلعیدن سوزن دچار خونریزی شدید شده بود.با توجه به مراجعات متعددی که به پزشکان داشتتند هیچ نتیجه ای حاصل نشد . 💠 پزشکان معتقد بودند تنها راه درمان جراحی تخصصی بود که هزینه آن خیلی زیاد بود وآقای ذلیکانی قادر به پرداخت این پول نبود . یک روز ایشان را در محل کار دیدم که پی در پی دنبال چاره ای برای رفع مشکل فرزندش می گشت. به ایشان گفتم شما که این همه تلاش کردید بنده هم به شما پیشنهادی می دهم شاید مشکلتان حل شودگفت:درخدمتیم. 💠گفتم:من یک شهیدی را می شناسم که از اقوام بنده است در منزل این شهید حسینیه ای وجود دارد که مردم شهر حاجت ها ومشکلات خودشان را با گرفتن روضه ای در این حسینیه حل می کنند شما متوسل به این شهید شوید انشاالله مشکلتان حل می شود. 💠ایشان هم تصمیم گرفتند این کار را انجام دهند.نذر کردند و متوسل به این شهید بزرگوار شدند.بعد از چند روز وقتی به دکتر مراجه کردند طی عکسبرداری که توسط پزشکان انجام شد سوزنی که تاچندروز قبل در شکم این کودک بود به صورت معجزه آسایی محو شد وهیچ اثری از سوزن نبود که این اتفاق موجب تعجب پزشکان شده بود.تا به امروز هم برای فرزند ایشان هیچ مشکلی به وجود نیامده است. «» 🌷🍃🥀🌹🌹 🥀🌷🍃🌷 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯