eitaa logo
شهیدستان
233 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
11 فایل
عزیزان این کانال جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای عزیز ایجاد شده است ، شما با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندهید . ارتباط با خادمین کانال : @SadatSaeed @sarbazam1355
مشاهده در ایتا
دانلود
یک اسلحه به غنیمت گرفته بود؛ با همان اسلحه 7 بعثی را اسیر کرده بود. خرمشهر دست بعثی‌ها افتاده بود. خودش را خاکی و موهایش را آشفته می‌کرد و گریه‌کنان می‌گشت خانه‌هایی را که پر از عراقی بود به‌خاطر می‌سپرد. به عراقی‌ها می‌گفت مامانم را گم کردم. گاه می‌رفت داخل خانه‌ها پیش عراقی‌ها می‌نشست مثل کرولال‌ها از غفلت آنها استفاده می‌کرد و خشاب و فشنگ و کنسرو برمی‌داشت. 🌷🍃🥀🌹🌹 🥀🌷🍃🌷 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
🗓 _۲۸مهرماه ، ... 🌷🕊 ✍ _خمپاره‌ها امان شهر را بریده بودند و درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود. مثل همیشه بهنام سر رسید، اما نارحتی بچه‌ها دیگر تأثیری نداشت؛ او کار خودش را می‌کرد. کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود؛ ناگهان بچه‌ها متوجه شدند که بهنام گوشه‌ای افتاده است و از سر و سینه‌اش خون می‌جوشید. پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود. چند روز قبل از سقوط خرمشهر، شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در ۲۸/مهر/۱۳۵۹ پر کشید و امروز آشیانه بهنام، این کبوتر خونین بال، در قطعه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان شهر آبا و اجدادش مدفون است. یاد همه دانش آموزان مدرسه عشق همیشه جاودان شــادی روح پاکشان صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🌸 🌷🍃🥀🌹🌹 🥀🌷🍃🌷 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
بزرگ مَرد کوچک🕊 🌷۱۳ سال داشت ریزه بود و استخوانی اما فرز،چابک،بازیگوش و سر زبان دار.⚡️در جنگ خرمشهر حضور اثرگذاری داشت.💥بهنام می‌رفت شناسایی گاهی گیر عراقی‌ها می‌افتاد.🥀چند بار گفته بود:«دنبال مامانم می‌گردم، گمش کردم.» عراقی‌ها فکر نمی‌کردند بچه ۱۳ ساله برود شناسایی؛رهایش می‌کردند.🌱بهنام می‌جنگید،و زمان بمباران به داد مجروحین میرسید🌙این کودک شجاع بارها به دست دشمن افتاد و اسیر شد اما هر بار به روشی از دست آنها میگریخت.⚡️بهنام با کمک جسارت و هوش خود توانست اطلاعات خیلی مهمی از دشمن به دست بیاورد و به فرماندهان جنگ برساند.🌙یک اسلحه به غنیمت گرفته بود؛با همان اسلحه ۷ عراقی را اسیر کرده بود.⚡️شهر دست عراقی‌ها افتاده بود. در هر خانه چند عراقی پیدا می‌شد که کمین کرده بودند،🍂بهنام خودش را خاکی می‌کرد.موهایش را آشفته می‌کرد و گریه‌کنان می‌گشت خانه‌هایی را که پر از عراقی بود به‌خاطر می‌سپرد و به فرماندهان اطلاع میداد.🌙عراقی‌ها هم با یک بچه خاکی نق نقو کاری نداشتند.⚡️گاه می‌رفت داخل خانه ها پیش عراقی‌ها می‌نشست مثل کرولال‌ها از غفلت عراقی‌ها استفاده می‌کرد و خشاب و فشنگ و کنسرو برمی‌داشت.💫راوی← خمپاره‌ها امان شهر را بریده بودند و درگیری شدت گرفته بود.💥ناگهان بچه‌ها متوجه شدند که بهنام گوشه‌ای افتاده است🥀و از سر و سینه‌اش خون می‌جوشید.🥀پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود او در ۲۷ مهر ۱۳۵۹ پَر کشید🕊🕋 الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج •••✾❀🕊🕊❀✾••••. ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯