📌#روایت_کرمان
( تولد یک لبخند )
🌿همیشه لبخند به لب داشت ، اما هر وقت تلویزیون یک شهید را نشان میداد، لبخندش محو می شد و ماتم زده مینشست گوشه ی اتاق .😔
با یک دست آرام عینکش را در می آورد و با زبری آن یکی دستش ، قطره های اشک را از روی چروک های دور چشمش پاک می کرد . بعد هم با حسرت محکم می کوبید روی پایش و بی وقفه مثل یک ذکر تکرار می کرد :
🌱«کاش یه روزی قسمت منم بشه»
روز آخر دمِ رفتن ، وقتی شوهرش بهش گفت امروز دلشوره دارم و خیلی مواظب خودت باش! فقط جواب داد :
🍀«هر چی خدا بخواد همون می شه ، توکل به خودش!»
این را گفت و با لبخند رفت! لبخندی متفاوت از لبخندهای شصت و دوساله ی عمرش...
🥀#شهیده_فاطمه_رجب_زاده
📝راوی : همسر شهید
🌷شهیدستان (بدون روتوش)
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه
جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush