📌 #سردار شهیدی که بنی صدر را از پادگان همدان فراری داد
🔹 اعلام شده بود بنیصدر برای بازدید میخواهد به سپاه همدان بیاید.
◇ شهبازی ، مسئولین و اعضای شورای فرماندهی سپاه را جمع میکند و میگوید: باید ببنیم که نگاه بنی صدر به ولایت فقیه چه می باشد ، چند نفر بالای برجکهای دور سپاه حالت آماده باش بگیرند.
◇ ما برای استقبال از بنیصدر، جلوی درب اصلی می ایستیم و به محض ورود او سه مرتبه فریاد میزنیم: مرگ بر ضدولایت فقیه!
◇ اگر واکنش نشان داد و درگیری پیش آمد، بچه های بالای برجک به سمت او و محافظینش شلیک کنند تا فرار کنند و برگردند.
◇ خبر به بنیصدر میرسد و دستور میدهد از همان میدان سپاه دور بزنند و برگردند.
◇ سردار شهید محمودشهبازی، اهل اصفهان بود. در دانشگاه علم و صنعت تهران درس میخواند که انقلاب شد.
◇ هنگام ورود امام به کشور مسئولیت حلقه امنیتی بهشت زهرا را بر عهده داشت.
◇ جزو هسته مرکزی دانشجویان پیرو خط امام در تسخیر لانه جاسوسی بود.
◇ فرمانده سپاه همدان شد و سپس با هم دانشگاهی اش احمدمتوسلیان و همرزمش محمدابراهیم همت، تیپ ۲۷ محمدرسول الله(ص) را تاسیس کردند و قائم مقام حاج احمد شد.
◇ محمود در شامگاه دوم خرداد ۶۱ در آستانه فتح خرمشهر، در کنار نهرخین آسمانی شد.
🕊️#شهید_محمود_شهبازی🌹
🕊️#احمد_متوسلیان
🕊️#محمد_ابراهیم_همت
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
eitaa.com/ShahidestanBrotoush
✍ #خاطرات_افلاکیان
✨#کندوی_عسل
نزدیک روستایی مستقر شده بودیم ؛ زیر پای بازی دراز. فاصله ی کمی با عراقی ها داشتیم. گاهی عراقی ها را می دیدیم که به روستا می روند و #لیمو_شیرین می چینند. ما هم گاهی شب ها می رفتیم و با دلهره ای از درخت های روستا لیمو می چیدیم و برای بچه هایی که مریض بودند می آوردیم. نشسته بودیم پشت یک دیوار و داشتیم منطقه را شناسایی می کردیم که شهبازی را دیدیم. یک چتر منور انداخته بود روی سرش. دوید داخل روستا. فکر کردیم حتما عراقی ها را دیده و وقت نشده به ما خبر بدهد. به همین دلیل ما هم دویدیم پشت سرش. کمی گشتیم تا پیدایش کردیم. توی یکی از خانه های روستا چند تا #کندوی_عسل پیدا کرده بود. چتر منور را انداخته بود روی کندو و داشت عسل هایش را بیرون می آورد. زنبورها ریخته بودند روی سر و صورتش. صدایش در نمی آمد. در آن وضعیت اگر یک آخ کوچولو می گفت عراقی ها مثل شصت تیر می ریختند روی سرمان.
آن شب بچه ها مهمان حاج محمود بودند. عسل ها را بین همه تقسیم کرد. با آن صورت پف کرده و سرخ شده می خندید و می گفت : « بخورید. عسلش درجه یک است. #تقویت_بشوید_برای_عملیات
✍ #راوی : همرزم شهید
🕊️ #شهید_محمود_شهبازی🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰 وقتی شهید همت و شهید متوسلیان به حاجیان کشورهای اسلامی، انقلاب و امام خمینی (ره) را معرفی می کردند
🔸با متوسلیان و همت یک تیـم تبلیغاتی درست کـردیم. مدام می رفتیم توی بعثـه ها و چـادرهای حجاج کشورهای اسلامی و باحاجیها حشر و نشر داشتیم؛ خصوصاً با تیپهای جوان و فرهنگی آنها.
🔹یک روز سـه نفـری رفتیـم بـه جمـع حاجیـان مصری. چنـد جـوان تحصیل کرده پیـدا کـردیم و نشستیم با آنها در مورد انقلاب اسلامی و رهبری حضرت امام صحبت کردیم.
▪️ما هی میگفتیم امام ما درباره وحدت اسـلامی اینطور فـرمود؛ یا امام ما درباره قـدس عزیـز فـلان پیـام را داد و ...
▫️ناگهان دیدیم یکی از آن جوان های مصری به شدت منقلب شد و درحالی که اشکهایش سرازیر شده بود
🔻به ما گفت: «چرا شما مدام می گویید امـام ما، امـام ما؟! خمـینی امـام شمـا نیـست! او امـام همه ی مسلمین جهـان است؛ او امام مـا هـم هست.»
راوی: شهید محمود شهبازی
📜 همپای صاعقه / انتشارات سوره مهر
💚#امام_خمینیره
🕊#شهید_احمد_متوسلیان
🕊#شهید_محمود_شهبازی
🌷شهیدستان (بدون روتوش)
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه
جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎 eitaa.com/ShahidestanBrotoush