eitaa logo
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
185 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
384 ویدیو
1 فایل
🌷«شهیدستان، کانالی برای فرزندان انقلابی این نظام» 📜تاثیرگذارترین و کوتاه ترین خاطرات شهدا به همراه بهترین عکس و کلیپ‌های مناسب استوری را از اینجا پیگیری کنید. 👤ارتباط با خادم الشهدای کانال⬇️ @babaei1757 @qjfarad_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
🔰زمانی از صدام پرسیدن چرا در جنگ در برابر ایرانیها یک ساعت لباس رزم از تن در نیاوردی و لی در جنگ با کویت لباس رزمی بر تن نداشتی وصدام در جواب این سئو ال در تو صیف رزمندگان این جمله گفت در جنگ کویت ی مرد در مقابلم نبود ولی در هشت سال جنگ با ایرانیان. مردان مرد در مقابل بودند حال شاهد ی نوع دیگر جوانمردی از طرف این مردان سلحشور سر زمینمون باشیم. و بخونیم 👇 📌 شنیدنی فرمانده داعشی که با ۶ هزار نفر تسلیم حاج قاسم شد 🔹 سال گذشته در ایام سالگرد حاج قاسم ، سردار رفیعی فرمانده سپاه صاحب الامر در بیان خاطراتی گفت: حاج قاسم در سوریه از جایی عبور می کرد، ماشینی دید که خراب شده، نزدیک رفت ، دید آقایی به همراه خانم حامله اش که وضع حملش هم نزدیکه داخل ماشین هستند، ◇ دستور داد که بایستند و در همین حین چهره مرد رو که دید هر دو همدیگر رو شناختند! ◇ او سردار سلیمانی را شناخت و سردار هم او را که فرمانده ی یک بخش عظیمی از تکفیری ها بود را شناخت! ◇ سردار دستور داد خانم او را به همراه شوهرش سریعاً به بیمارستان برسانند و ماشین را هم بعد از تعمیر در بیمارستان تحویل دهند. ◇ چند روز بعد به سردار خبر دادند آقایی با دسته گل آمده و می خواهد شما را ببیند! ◇ سردار دید همان فرمانده تکفیری ها است و تولد فرزندش را تبریک گفت. ◇ حاج قاسم را به آغوش کشید و گفت : به ما گفتند ایرانی ها ناموس شما را ببینند سر می برند و... اما من دیدم تو به زن حامله ام و من کمک کردی.. ◇ ۶ هزار نیروی من اسلحه را زمین گذاشتند و همه در خدمت شما هستیم! •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📌 سربازی که فرمانده را پدرسوخته معرفی کرد و پشیمان شد 🔹️ در منطقه سوار ماشین بودند. عرب عقب و رزمنده دیگر جلو نشسته بود، یک رزمنده را توی مسیر سوار می کنند. ◇ هیچ کدام نمی‌دانستند ، شهید عرب مسئول لشکر است. آقای عرب شروع می کند به احوال پرسی: چطوری آقای گل؟ چه خبره؟ ◇ رزمنده هم شروع می کند به درد و دل کردن: این ماشین های لشکر می ‌آیند رد می شوند خود فرماندهی می نشیند جلو و کسی را هم سوار نمی کنند، پدر سوخته‌ها ◇ عرب می‌پرسد: خب پدر سوخته‌ها دیگر چه می‌کنند؟ ◇ یکی یکی بچه ها مشکلاتشان را می‌گویند. ◇ به مقرلشکر که می رسند می‌بینند یکی از برادرها آمد جلو و شرع کرد به احوال پرسی آقای عرب چطورید؟ ◇ این ها تازه فهمیدند چه کسی عقب نشسته بوده و به حرف هایشان گوش می‌داده است! ◇ خجالت می‌کشند و کمی می‌ترسند. عرب که متوجه حالت آن‌ها می شود می رود جلو رویشان را می بوسد و می‌گوید: ممنون که اشکالات کار می را گوشرد کردید و از آنها تشکر می کند. 🔺️ راوی قدیر علی عرب (برادر شهید) 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰داستانی کوتاه از شهید کشتی با قهرمان جهان... حسین الله کرم در خاطره‌ای از ابراهیم هادی می‌گوید: «سیدحسین طحامی، کشتی‌گیر قهرمان جهان، به زورخانه ما آمده بود و با بچه‌ها ورزش می‌کرد، هر چند مدتی بود که سید به مسابقات قهرمانی نمی‌رفت، اما هنوز بدنی بسیار ورزیده و قوی داشت. بعد از پایان ورزش رو کرد به حاج حسن و گفت: «حاجی کسی هست با من کشتی بگیرد؟ حاج حسن نگاهی به بچه‌ها کرد و گفت: ابراهیم. بعد هم اشاره کرد برو وسط. معمولاً در کشتی پهلوانی حریفی که زمین بخورد یا خاک شود، می‌بازد. کشتی شروع شد همه ما تماشا می‌کردیم. مدتی طولانی دو کشتی‌گیر درگیر بودند اما هیچ‌کدام زمین نخوردند؛ فشار زیادی به هر دو نفرشان آمد، اما هیچ‌کدام نتوانست حریفش را مغلوب کند، این کشتی پیروزی نداشت. بعد از کشتی سیدحسین بلند بلند می‌گفت: بارک الله، بارک الله، چه جوان شجاعی، ماشاءالله پهلوان. •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📌 شهیدی که رهبری با شال سبز او نمازجماعت را خواند 🔹️ قبل از یکی از عملیات ها، بچه های گردان حضرت علی اکبر(ع) پیش رئیس جمهور وقت (مقام معظم رهبری) می روند. ◇ موقع نماز وقتی حضرت آقا می خواهند نماز را شروع کنند، سید جمال که قرار بود مکبر نماز باشد، شال سبزش را می اندازد روی دوش آقا و می گوید: این را گذاشتم تا تبرک بشود و بعدا می برم تا ان شا الله در جبهه به آرزویم برسم و شهید بشوم ◇ بین نماز، سید جمال مداحی سوزناکی می کند که مورد توجه حضرت آقا قرار می گیرد. ◇ بعد از نماز، سید می رود شالش را بگیرد که آقا می فرمایند: شما ساداتی و اگر مشکلی ندارد این به عنوان تبرک پیش من بماند که سید جمال قبول می کند. ◇ حضرت آقا از رزمندگان گردان علی اکبر(ع) جویای احوال سید جمال می شود که به ایشان می گویند که سید شهید شده است. 🔹️ شهید سید جمال قریشی متولد روستای برغان از توابع کرج بود که در ۱۷ تیر ۱۳۶۵ و عملیات کربلای یک به شهادت رسید. ◇ سید جمال، سه برادر و عمو و پسر عمویش هم به شهادت رسیده اند و این خاندان، شش شهید به انقلاب هدیه کرده است. 💚 🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📌 بدن تکه تکه شده شهید جوزی 🔹️ علی حسین حسینی پور درخاطره ای شهادت 🕊 جوزی امیری را به این شکل به تصویر کشیده است: ◇ من و جوزی امیری داشتیم در مورد خاکریز هایی که شب قبل زده بودیم صحبت می کردیم . ◇ صحبت هایمان که تمام شد از او جدا شدم و به طرف سنگر خودم رفتم. شاید حدود سه دقیقه بعد صدای انفجار بلند شد. ◇ خمپاره 60 به ماشین جوزی امیری اصابت کرده بود و او درون ماشین بود و به شهادت رسیده بود . ◇ بدن او به سختی متلاشی شده و سوخته بود. جسد پاک شهید جوزی امیری را به پشت خط منتقل کردیم . ◇ پس از چند روز یک پای او را که داخل ماشین جا مانده بود پیدا کردیم و فوراً آن را به پیکر شهید رساندیم و به همراه آن دفن کردیم . •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📌 آخرین عکس شهید محمد بهروز لایقی و تلاوت سوره بقره قبل از شهادت 🔹️ محمد بهروز دفترچه مراقبه داشت که هر روز رفتارهایش را می‌نوشت. ◇ برای مثال : امروز دو غیبت کردم و برای جبران آن برنامه داشت. ◇ همین مراقبت ها باعث شد که شهادت نصیبش شود. ◇ محمد طاهری، تبلیغات گردان بهروز که معروف به گردان پیشتاز خط شکن لشگر محمد رسوال الله بود و همه عکس‌های بهروز را او گرفته بود. ◇ محمد طاهری می‌گفت: به هنگام شهادت بهروز در لحظات اخر چیزی زمزمه می‌کرد و وقتی گوشم را نزدیک دهانش کردم، متوجه شدم که سوره بقره را زمزمه می‌کند و سپس در حین خواندن قرآن به شهادت رسید و این عکس را بعد از شهادت گرفتم که به یادگار بماند. 🕊🕊 •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
‍ 🔰 خواندنی از کرامت شهید غواص حسینعلی بالویی حسینعلی 13 ساله را به خاطر کم سن و سال بودن کسی به این راحتی جبهه راه نمی‌داد. اما پدر واسطه شد و از سپاه شهرستان خواست او را به خاطر علاقه‌اش به جبهه ببرند. 💚 شهید بالویی غواص: پدر شهید بالویی نقل کرد که روزی بر سر مزار فرزندم در گلزار شهدای بهشهر رفته بودم. دیدم زن و شوهری بر سر مزار پسرم نشسته‌اند و به شدت گریه می‌کنند. رفتم نزدیک قبر و علت را جویا شدم. به آنها گفتم که این سنگ قبر پسر من است اما در این قبر شهیدی نیست که شما اینقدر برایش گریه می‌کنید. پسر من مفقود الجسد است. در ضمن من اصلا شما را نمی‌شناسم. از سر و وضعشان هم معلوم بود که شمالی نبودند خانمی که گریه می‌کرد در جواب من گفت: فرزند مریضی دارم که از ناحیه دو پا فلج بود. دوا و درمان‌های ما نتیجه نداد و از سلامتی‌اش ناامید شدیم اما پسرم یک شب در خواب دید که جوانی به سراغش آمده است و به او می‌گوید که از جایش بلند شود. پسرم در پاسخ جوان می‌گوید که من فلج هستم و قادر به راه رفتن نیستم. جوان می‌گوید برخیز تو شفا یافته‌ای من از مازندران هستم. فرزندم از خواب بلند شد درحالی که شفا گرفته بود.من تمام گلزار شهدای شهرهای مازندران را یک به یک رفتم و روی سنگ مزارها را خواندم. تا اینکه بالاخره در گلزار شهدای بهشهر(اینجا) این سنگ قبر را پیدا کردم. پدر شهید می‌گفت: نشستم و دوباره برایم مسلم شد که فرزندم زنده حقیقی است و براستی شهدا صاحب حیات طیبه‌اند. 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush