#دلنوشته
#ازمشهدتاکربلا😭
یک روزی قرار بود تو یکی از مغازه های ورزشی محلمون قرعه کشی کنن بریم رایگان مشهد قرعه انداختن و اسم منو داداشم در آمدو رفتیم اونجا بایک کانون رفتیم و دمشون گرم مشتی بودن😭🌹❤️.
اخرین شب قبل از اینکه بریم سوار اتوبوس بشیم 2 ساعت مونده بود که بریم تهران و و دوباره دوربشیم از #آقا
رفتیم مسجد گوهرشاد دم حوض آب نشستیم و نزدیک 200نفر از سن 10ساله تا27ساله همه غرق گریه😭 روبه روی گنبد....
فقط روضه تمام شد گفت میخواهیم قرعه کشی کنیم برای کربلا اریعین اسم 200نفر را گذاشتن داخل یک عبا و سه تا طلبه بودن که بانی شده بودن و انجا اسم دونفر در آمد و اینکه اخرین برگه هم حاج آقا گفتم به یک دختر سه ساله گفت عمو بیا اینجا یکی هم شمابردار و
خدا قسمت داداشم کرد و حضرت رقیه (س) خواستش که بریم کربلا و انجا دیگه از اون شب هیچ وقت فراموش نمیکنم و فهمیدم که از #امام_رضا(ع)
هرچی بخوای بهت میده😭😭😭
اونسال خداکمک کرد که در دوهفته که مانده بود به اربعین همه کارمو نو انجام بدیم بریم پابوس جدمون
#امام_حسین(ع)😍😭🌹