eitaa logo
شهــیدحــسـین معزغـلامي
926 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
14 فایل
می گفـت : طوری تلاش کنید ، ڪہ اگــــر روزی . . . امام_زمان(عج) فرمودند یک سربازمتخصص میخام بفرمایند فلانی بیاید ... تاریخ تولد :1373/01/06،امیدیه،خوزستان تاریخ شهادت :1396/01/04سوریه،حماه شــهید دعوتت کرده پس بمون 💫 تاسیس1402/02/22 زمان;20:22 💫
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم عجل الولیک الفرج
-میگفت : یکی‌از‌راه‌های‌نجات‌انسان‌ازگناه، پناه‌بردن‌به‌امام‌زمان‌‹ع›است. ايشان‌به‌انتظارنشسته‌اند تاكسی‌دستش‌را‌به‌سمتشان‌دراز‌كند، تا‌ايشان‌او‌راهدايت‌ڪنند. 🌹 تعجیـل‌در‌ظهـور امام زمان صلـوات🌸 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 هرشهیدی‌ڪه‌دوستش‌داری ڪوچه‌دلت‌ر‌ابه‌نامش‌ڪن یقین‌بدان... درڪوچه‌پس‌ڪوچه‌های‌ پرپیچ‌و‌خم‌تنهایت‌نمی‌گذارد بگذار‌دراین‌دنیای‌وانفسا فرمانده‌دلت،دوست‌شهیدت‌باشد..
: خود امام رضا به من فرمودند: که ممکن نیست، ممکن نیست، ممکن نیست کسی به من پناه بیاورد و دست خالی بیرون برود." (آیت‌الله جاودان نقل کردند..)
13.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 اصـلا چـرا یه عـدّه شهیــد میشـن⁉️ امر به معروف، یعنی اینو بفهمیم: همه سهم داریم نه فقط یه نفر❗️
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت دوم کار خدا🌼🌱 #کتاب_سرو_قمحانه #شهید_حسین_معزغلامی 🌹 در پایگاه پنجم شکاری امیدیه اهواز،حسین تق
پارت سوم بزرگ مرد کوچک🌷🌿 🌹 از بچگی با هم سن و سال هاش فرق می کرد.بچه کم توقعی بود.در یک و نیم سالگی اگه یه بسته بیسکویت بهش می دادیم یه عدد برای خودش بر می داشت و بقیه رو به ما می داد.حتی بستگانمون که این رفتار حسین رو می دیدن ،می گفتن، چقدر این بچه قانعه.ذره ای حرص و ولع در حسین نبود.حسین از بچگی عاشق جنگ و جبهه بود.هر وقتی اقواممونکه رزمنده بودن میومدن خونه ما.حسین میگفت،بیا سنگر و جبهه بازی کنیم.فیلم هایی که مربوط به دفاع مقدس بود از بچگی خیلی دوست داشت.تو خونه با بالش و پتو برای خودش سنگر درست می کرد.به داییش می گفت بیا حاجی و سید بازی کنیم، بعد من تیر می خورم و شهید می شم.و شما بگو حاجی سید رو کشتن.این ها رو از فیلم های دفاع مقدس یاد گرفته بود.حسین سه سالش هم نشده بود که این کارها رو می کرد.دوران پیش دبستانی که بود یا روز خانم معلمش من رو صدا کرد و گفت،این بچه خیلی با بچه های دیگه متفاوته،گفتم چرا؟گفت خواستم یه برگه از دفتر جدا کنم، حسین به من گفت این کار رو نکن اسرافه! مگه نشنیدین اسراف حرامه.معلمش می گفت من واقعا شوکه شده بودم.بچه با این سن کم این ها رو از کجا یاد گرفته.می گفت چطور بچه از حالا این کار ها رو متوجه میشه!خیلی بیشتر از سنش صحبت می کنه.شش ساله که بود تو عزاداری های مسجد مداحی می کرد؛ حتی هیئت امنای مسجد،طاق شال《شالی که مخصوص مداح اصلی مسجد است》رو جلوی عزادارها بر گردن حسین مینداختن.در دوران ابتدایی با هیچ بچه ای دعوا نمی کرد.از همون بچگی محرم و نا محرن رو متوجه بود.یه روز پسر عموی حسین زنگ در رو زد و خواست داخل خونه بیاد.حسین گفت آقا مهدی یه لحظه صبر کن.بعد به ما گفت جوراب هاتون رو بپوشید و چادر سر کنید نامحرم می خواد بیاد! اون موقع حسین چهار سال داشت.وقتی پسر عمویش این مطلب رو شنید خیلی شوکه شد.گفت ببینید حسین تو این سن چطور مسائل رو خوب می فهمه.مسئول عقیدتیپایگاه شکاری امیدیه اهواز حاج آقای منافی بود.ایشون حسین رو خیلی دوست داشت.هر روز صبح یه تخم مرغ برای حسین می آورد و می گفت، این رو به حسین آقا بدید بخوره،بزرگ و قوی بشه.ایشون تو حیاط منزلشون مرغ و خروس نگه می داشتن و تخم مرغ خانگی برای حسین می آوردن.حتی حسین رو با خودش به مراسمات مذهبی پایگاه شکاری می برد.تو مراسم شهادت حسینکه بودیم،خانمی به نام سالاری پیش من امد و تسلیت گفت.ایشون می گفت:《من معلم قرآن دوره سوم ابتدایی حسین بودم.حسین از بچگی ویژگی خاصی داشت.با بقیه بچه ها متفاوت بود.یه روز تو کلاس بهش گفتم که قرآن بخونه حسین قرآن رو با صدای زیبایی خوند.منم دست رو روی شونه حسین گذاشتم و گفتم آفرین پسرم.دیدم حسین شونه اش رو عقب کشیدو گفت به من دست نزن تو نامحرمی!من واقعا از رفتار این بچه شوکه شدم.حالا دیدم شهید شده،به دلم رجوع کردم دیدم حسین از بچگی ویژگی های خاصی داشت.》 از دوران چهارم ابتدایی پای منبر حاج آقا علی خانزاده همدانی می رفت.حاج آقا خانزاده از دوران راهنمایی حسین رو در حوزه علمیه آیت الله مجتهدی ثبت نام کرد.حسین بعد از بازگشت از مدرسه به حوزه علمیه می رفت و تحصیل می کرد.مراسمات سخنرانی آیت الله فاطمی نیا،آیت الله مجتهدی تهرانی و شیخ حسین انصاری رو می رفت. |راوی مادر شهید|
12058054166812.mp3
5.53M
خادما گریه کنون صحنتو جارو میزنن همه نقاره ی یا ضامن آهو میزنن 🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا