#شهیدانه
چون حضرت زهرا (س) را دوست داشت و حضرت زهرایی بود مثل ایشان هم از ناحیه پهلو آسیب دید و شهید شد. ما بچه های هیئت یازهرا (س) هستیم و دوست داریم مثل مادرمان از دنیا بریم، حتی یک طرف صورت مهدی هم کبود شده بود.....
#شهید_مهدی_حسینی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهیدانه
چون حضرت زهرا (س) را دوست داشت و حضرت زهرایی بود مثل ایشان هم از ناحیه پهلو آسیب دید و شهید شد. ما بچه های هیئت یازهرا (س) هستیم و دوست داریم مثل مادرمان از دنیا بریم، حتی یک طرف صورت مهدی هم کبود شده بود.....
#شهید_مهدی_حسینی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهیدانه
کلاس اول دبیرستان بود. دو یا سه هفته ایی از مدرسه میگذشت، یک روز با چشمانی پر از اشک و چهره ای غمگین به خانه آمد. گفتم: مامان! راضیه جان چرا ناراحتی؟!
گفت: مامان توی سرویس مدرسه راننده و بعضی از بچه ها نوار ترانه روشن میکنند و من اذیت میشوم.
چندین بار به آنها تذکر دادم و خواهش کردم اما میگن تو دیگه شورشو در آوردی...!
یک روز یکی از بچه ها پرسید: راضیه تو چرا اصرار داری ترانه روشن نکنند؟!
میگوید:گوشی که صدای حرام بشنود صدای امام زمانش را نمی شنود
و چشمی که حرام ببیند
توفیق دیدن امام زمان خود را پیدا
نمیکند...!!
#شهیده_راضیه_کشاورز
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
وقتی روضهی حضرت زهرا
خونده ميشد،
ازخود بی خود ميشد و
از حال می رفت!
برای همين معمولا جلسه
بهم میخورد!
بهش میگفتيم:
چرا اينطوری میکنی؟
مراقب باش كه كار به اينجا نرسه.
يه بار كه اعتراض کرديم،
آقا رحمتالله گفت:
چه کنم؟
دست خودم نيست،
وقتی میبينم
درجلسه عزاداری،
حضــرت زهـرا تشريف آوردهاند
ازخود بیخود ميشم
شما روضـهی حضـرت زهرا نخونيد.
#شهیدرحمتاللهمیثمی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید برای رضای خداکار کنید بگویید : خداونـدا نه برای بهشت
و نه برای شهـادت ،
اگر تو ما را در جهنمت بیندازی
فـقط از مـا راضی باشی
برای مـا کافـی است.
#شهید_علی_چیت_سازیان
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
یادمه یه جلسه خیلی مهم داشتیم،
جهاد داشت صحبت میکرد..
تا گوشیش اذان رو گفت، همه چیز رو جمع کرد و گفت پاشین نماز رو بخونیم،
ادامش بمونه بعد نماز!(:
#شهید_جهاد_مغنیه
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهیدانه
اگر جسد من ناپدید شد افسوس مخورید
که جسد هر کجا باشد روز قیامت
برانگیخته خواهد شد و اگر تأسفی هست
باید بر مظلومیت و ناپدید بودن تربت
«حضرت زهرا س» خورده شود ..
#شهیداحمدامینی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
ارادت خاصی به
حضرت زهرا داشت،
همیشه میگفت:
بعد از توکل به خدا،
توسل به حضرات معصومین،
خصوصاً حضرت زهرا(سلاماللهعلیها)
حلّال مشکلات است...
#شهیدابراهیمهادی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
شهید محمود کاوه با کمال رضا به قضای الهی آماده شهادت بود و همیشه وضو داشت
و قبل هر عملیات غسل شهادت میکرد،هر نماز را با حضور قلبی میخواند که گویی آخرین نماز زندگیش را میخواند و همیشه احتمال شهادت را برای خود مسجل و حتمی میدانست.
#شهیدمحمودکاوه
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
خدایا مرا بسوزان؛ همراه سوختن گناهان من را هم بسوزان.خدایا چه بگویم که از بار گناهانم باخبری و میدانی در خلوت چقدر معصیت کردم.خدایا توبه کردم...قبول دارم عهد شکنم، قبول دارم بند عاصی و گنه کارم،خدایا دستم به دامان توست ، اول پاکم کن و بعد خاکم کن.خدایا در جوانی آمدم و در جوانی خودم را به تو سپردم...خدایا مرا ببخش که محتاج عفو و بخشش تو هستم.
#شهیدعباسامانی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
طلبه بود!
قبل از انقلاب همسایه بودیم. خوب میشناختمش....
عاشقِ حضرت زَهرا سلام الله علیها بود.
به عنوان بسیجی راهی جبهه شد.
تو جبهه هم کنارش بودم. یه مدتی بود دلم شور میزد نگران شده بودم.
اومد پیشم، دست انداخت گردنم و گفت:
" تو دیگه چرا غصّه میخوری؟
کسی که مادرش حضرت زهراست
که نباید دیگه غصّه بخوره !
هر جا احساس کردی درمونده شدی
بگو : "یــا فاطــمــه سلام الله علیها"
#شهید_سیدباقر_علمی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
«منتظران موعود اهل مبارزهاند
و می دانند خلوصِ عشق موحدین
جز به ظهور کامل نفرت
از مشرکین و منافقین میسر نخواهد شد
اما از آن فراتر اهل ولایت و اطاعتند
و انتظار مىکشند تا فرمان چه در رسد.»
#شهید_مرتضی_آوینی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
نشست جلوی پاهایم و آرام کفشهایم را بیرون آورد و آن کفش های نو را پایم کرد.
سرم را انداخته بودم پایین و فقط نگاهش میکردم،
نمیدانستم چه کار کنم،
دلم میخواست خوب نگاهش کنم، شاید دیگر از این فرصتها گیرم نیاید...
ناصر هنوز بلند نشده بود،
مشتریها میخندیدند و پچپچ میکردند. گفتم: «ناصر پاشو دیگه همه دارن نگامون میکنن.»
آرام گفت:
«خب نگاه کنن، گناه که نکردیم،
پای خانوممون کفش کردیم.»
#سردار_شهید_ناصر_کاظمی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
پرسیدند چرا به سوریه میروی؟
جواب داد : برای چه 1400 سال است که داریم روضه میگیریم؟
برای اینکه به ائمه و شیعیان توهین نشود! برای اینکه اصالت اسلام باید حفظ شود....
کاری که امام حسين علیه السلام در کربلا کرد زنده نگه داشتن دین پیامبر بود و با اسلامی که معاویه علم کرده بود جنگید
من که هیچ زن و بچه و همه هفت جد و آبادم فدای یه کاشی حرم بی بی زینب س
#شهیدمصطفیصدرزاده
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
«دوست دارم کسانی که بعد از من میآیند، با انگیزه دو چندان و خیلی قویتر از ما، ما که چیزی نیستیم، کسانی بیایند که برای نفرات بعد از خود الگو باشند. بچههای زیادی از گرانبهاترین چیز که زندگیشان بوده و از آن با ارزشتر نداشتند، گذشتند، کاری بکنیم که فردا شرمنده این شهدا نباشیم.»
#شهیدرضابخشی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
در تهران همانقدر که مسولیتهایش
بیشتر میشد، زمان کنار همدیگر بودنمان کمتر میشد. مدرسهای که در آن درس میدادم، نزدیکیهای حرم حضرت عبدالعظیم بود.
فشار زیادی را تحمل میکردم. اول صبح باید بچهها را آماده میکردم؛ حسین و محمد را میگذاشتم مهد کودک و آمادگی و سلمان هم مدرسه خودم بود. از خانه تا محل کار، باید بیست کیلومتر میرفتم، بیست کیلومتر میآمدم؛ با آن ترافیک سختی که آن مسیر داشت و ماشینهای سنگین میرفتند و میآمدند.
گفتم: «عباس تو را به خدا یک کاری کن
با این همه مشکلات، حداقل راه من یک کم نزدیک تر شود.»
گفت: «من اگر هم بتوانم - که نمیتوانست - این کار را نمیکنم. آنهایی که پارتی ندارند پس چه کار کنند؟ ما هم مثل بقیه.»
گفتم: «آنها حداقل زن و شوهر کنار
همدیگر هستند!»
گفت: «نه؛ نمیشود. ما هم باید مثل مردم این سختیها را تحمل کنیم!»
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
رفتارش با والدین بسیار خوب بود کلمه کمتر از جان برای شان به کار نمی برد. هر موقع که از بیرون به خانه می آمد بر پشت پدرش بالشت یا پشتی می گذاشت تا پدرش به دیوار پشت ندهد و کمرش درد نگیرد . می گفت: تا حالا پدرم مرا بزرگ کرد، از این به بعد من باید مراقب حال و احوال او باشم.
#شهید_علی_اکبرکاکوئی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
حجت بسیار دست و دلباز و مهربان بود. بعدها در یک سوپرمارکت نزدیک حرم شیفت شب تا صبح کار میکرد و حقوقش آن زمان روزی ۲۵ هزار تومان بود و هیچ پولی برای خودش نگه نمیداشت.
هرچه میگفتم لباس و... برای خودت بگیر ، میگفت: این خرجی خانه است.
اگر خودم برایش ژاکت و یا لباسی میخریدم ، بعد از چند وقت میدیدم ژاکتش نیست.
وقتی میپرسیدم ، میگفت: دوستم سردش بود و لباس گرم لازم داشت.
میگفتم: مادرجان خودت چی؟
میگفت:
مامان دل به مال دنیا نداشته باش...
#شهید_حجت_کاظمی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
از آدمهای سیاسی کشور زیاد انتقاد میکرد. میگفت: فلان کار اشتباه بوده، فلان کار درست بوده. بهش میگفتم: تو که هیچکی رو نذاشتی بمونه، آخر سر طرفدار کی هستی؟ میگفت: فقط آقا؛ هر چی آقا بگه.❣
گاهی وقتها که دلش میسوخت میگفت:
آرزوم اینه سرم رو بذارم روی سینهی آقا و دردِدلهایی رو که نمیتونم به کسی بگم، بهش بگم.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن🕊
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
توی گلزار شهدای قزوین وقتی از کنار مزار شهید عباس بابایی عبور کنی به قطعه ٧ ردیف ٢ مى رسى اونجا یک سنگ قبر مىبينى که روش نوشته شده: مشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال....
اگر میخواى روی سنگ قبر اسم شهید رو ببینی دنبال اسم نگرد، چون اون شهید وصیت کرده بود: "به روی سنگ قبرم اسمم را ننویسید، میخواهم همچون ده ها شهید دیگر گمنام باقی بمانم.... اگر خواستید فقط این جمله را بنویسید: مشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال"
#شهید_علی_قاریان_پور
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
حاج احمد هیکل درشتی داشت. بچه ها سر به سرش می گذاشتند. با این هیکل درشت چطور می خواهی توی قبرهای کوچک گلزار شهدا جا شوی؟
می خندید و می گفت: همین قبرها هم برای من زیاد است. آرزویش این بود که اربا اربا شود.
فرستاده بود دنبالم. رفتم سنگر فرماندهی.
گفت: می خواهم شعر “کبوتر بام حسین (ع)” را برایم بخوانی.
گفتم: قصد دارم دیگر این شعر را برای کسی نخوانم. برای هر کسی که خواندم شهید شده.
گفت: حالا که این جوری است حتما باید بخوانی.
دلم می خواد کبوتر بام حسین بشم من/فدای صحن و حرم و نام حسین بشم من
دلم می خواد زخون پیکرم وضو بگیرم/مدال افتخار نوکری از او بگیرم
وسط خواندن حال و هوای دیگری داشت و صدای گریه هایش سنگر را پر کرده بود.
دلم می خواد چو لاله ای نشکفته پرپر بشم/ شهد شهادت بنوشم مهمون اکبر بشم
وقتی در ابتدای عملیات کربلای پنج، در پشت خاکریز در حال ساخت، مستقر شده بود، گلوله توپی خاکریز را مورد هدف قرار داد. ترکش های گلوله بالای سینه و پاهایش را برده بود. شده بود یک تکه گوشت له شده. همان که می خواست؛ اربا اربا.
#شهیدحاجاحمدکریمی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
سعیددوستیصمیمیبهنام
"شهید ابوالفضل_راه_چمنی "داشت.
ازبچگیباهمبودند
وَهمهجاحتیسوریهنیزباهمبودند.
وقتیکهدوستشدرسوریهشهیدشد،
میگفتتاسالِاونشده،
بایدمنمشهیدبشوم!
منبهاومیگفتم:پسرم!
هرکسییکقسمتیدارد!
چرااینحرفرامیزنی؟
امادقیقاًخواستهیسعیدمحقّقشد
وَبهسالگردشهیدراهچمنینرسیده،
خودشهمدرسوریهشهیدشد
وَبهکاروانِشهدایمدافعحرمپیوست!
#شهیدسعیدخواجهصالحانی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم . نور کم سویی به چشمم خورد. از خودم پرسیدم : این نور از کجاست ؟ بعد از مدتی متوجه شدم از چراغ قوه ای است که علی روشن کرده بود تا نماز شب بخواند، چراغ بزرگتری را روشن نکرده بود که مبادا من از خواب بیدار شوم . علی خیلی به من احترام می گذاشت
#شهید_علی_شفیعی🌷
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
از يك سو بايد بمانيم تا شهيد آينده شويم و از يك سو شهيد شويم تا آينده بماند، هم بايد امروز شهيد شويم تا فردا بماند و هم بايد بمانيم تا فردا شهيد نشود! عجب دردي است، چه مي شد امروز شهيد مي شديم و فردا زنده مي شديم تا دوباره شهيد شويم!
#شهید_ارشد_ملکی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
مرخصی داشتم قرار شد با حاج حسین بریم اصفهان .
حاجی گفت : "بیا با اتوبوس بریم"
بهش گفتم : "حاجی هوا خیلی گرمه"
حاجی گفت : گرمه؟؟!!!!! پس بسیجیها! توی گرما چیکار میکنند؟
با همون اتوبوس میریم تا کمی حالمون جا بیاد...
#شهیدحسینخرازی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
ما سالهاست که در راه خدا
برای مظلومیت امامحسین(علیهالسلام)
یارانش و اهلبیت(علیهمالسلام)
به سر و سینه زدیم و عزاداری کردیم،
آیا ما فقط تا حد عزاداری و سینهزنی شیعه اهل بیت هستیم؟
اگر آزمایش ما سختتر شود،
آیا قبول میشویم یا از
صراط مستقیم خارج میشویم؟
آیا به مرحله عمل رسیدی،
عمل میکنی یا جا میزنی؟
بین حرف و عمل خیلی فاصله هست،
باید عمل کرد...
#شھیدمحمدتقیسالخورده
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
تا لباسی را پاره و نخ نما نمیکرد
دست از سرش بر نمی داشت!!
حتی در این عکس یادگاری که
با حاج قاسم انداخته مشخص است
عکسی که محمّد خیلی دوست داشت
و به آن افتخار می کرد. در این عکس
دکمه های پیراهنش لنگه به لنگه اند
و با هم فرق می کنند..!
از این لباس چند سال کار کشیده بود
ولی رهایش نمیکرد..!!
حاج قاسم در وصف او گفت :
ساده بگویم ؛ محمد دوچیز را هرگز
جدی نگرفت یکی دنیا را و یکی خستگی
در دنیا را ، شوق دیدار بین او و خستگی
فرسنگ ها فاصله انداخته بود....
#شهید_محمد_نصراللهی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
ظرف غذایش که دست نخورده میماند، وحشت میکردیم . مطمئن میشدیم حتماً گروهانی در یک گوشهی خطِ لشکر غذا نخورده.
اینطوری اعتراض میکرد به کارمان. تا آن گروهان را پیدا نمیکردیم و غذا نمیدادیم بهشان، لب به غذایش نمیزد . گاهی چهلوهشت ساعت غذا نمیخورد تا یقین کند همه غذا خوردهاند .
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
میگن:چرامیخوایشهیدشی؟!
میگه:دیدیدوقتییه معلمرودوستداری
خودتومیکشیتوکلاسشنمره۲۰بگیری
ولبخندرضایتشدلتروآبکنه؟!
منمدلمبرالبخندخدامتنگشده
میخوامشاگرداولکلاسشبشم؛
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|
#شهـــیدانه🍃
جلسه که تمام شد، صِدام کرد، گفت: جلسهی امروز همهاش اداری نبود. حرف و کار شخصی هم بود. هر چقدر بابت پذیرایی هزینه کردین، بنویسید به حساب من.
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
#شادیروحشصلوات
|•@Shahidkarimi_ir•|