شهید شو 🌷
💔 بچه ها! برای امام زمان (عج) جانماز آب نکشیم بچه ها! باید تو سرداب دل خودتون قایم بشید تا بعدا ظا
💔
رفقامن قبول ندارم فردا بخواید تو #دانشگاه یه ماموریت سنگین انجام بدید اما خودتون از هم دلگیر باشید..😒
امشب هرکی از هر کی ناراحت حلالیت بطلبه..😉
خوشگلی شبای عملیات به همین بود...
شب عملیات همو بغل میکردن گریه میکردن که پاک شن.🤗
میخواستن پاک شن که هیچی جز خدا نباشه،تا کار #اثر داشته باشه..😎
""مشکل همه کارهای سیاسی ما با خداست، با خودمونه، مشکل ما تو برنامه ریزیه، تو عبودیته..""
بچه ها زیر ذربینید!
یارگیری داره شروع میشه،
فتنه داره بیشتر میشه،
فقط نگاهتون به اقا باشه..فقط ببینید اقا چی میگه..
#حاج_حسين_يكتا
#اللهّمعجّللِولیڪَالفَرج....
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 قسمت دوازدهم #بےتوهرگز❤️ 🚫این داستان واقعی است🚫 #زینت_علی مادرم بعد کلی دل #دل کردن، حرف پدرم
💔
قسمت چهاردهم
#بےتوهرگز ❤️
🚫این داستان واقعی است🚫#عشق_کتاب
#زینب ، شش هفت ماهه بود
علی رفته بود بیرون ، داشتم تند تند همه چیز رو تمییز می کردم که تا نیومدنش همه جا برق بزنه✨
نشستم روی زمین، پشت میز کوچیک چوبیش
چشمم که به کتاب هاش افتاد،
یاد گذشته افتادم #عشق کتاب و دفتر و گچ خوردن های پای تخته
توی افکار خودم غرق شده بودم که یهو دیدم خم شده بالای سرم😰
حسابی از دیدنش جا خوردم و ترسیدم ...
چنان از جا پریدم که محکم سرم خورد توی صورتش 😣
حالش که بهتر شد با خنده گفت:
عجب غرقی شده بودی، نیم ساعت بیشتر بالای سرت ایستاده بودم !😉
منم که #دل_شکسته.... همه داستان رو براش تعریف کردم ،
چهره اش رفت توی هم همین طور که زینب توی بغلش بود و داشت باهاش بازی می کرد
یه نیم نگاهی بهم انداخت
_چرا زودتر نگفتی؟
من فکر می کردم خودت درس رو ول کردی😕
یهو حالتش جدی شد #سکوت عمیقی کرد
_می خوای بازم درس بخونی؟! 😉
از #خوشحالی #گریه ام گرفته بود ...
باورم نمی شد یه لحظه به خودم اومدم
- اما من بچه دارم زینب رو چی کارش کنم؟☹️
_نگران زینب نباش! بخوای کمکت می کنم
ایستاده توی در #آشپزخونه ، ماتم برد چیزهایی رو که می شنیدم باور نمی کردم گریه ام گرفته بود😭
برگشتم توی آشپزخونه که #علی اشکم رو نبینه
علی همون طور با زینب بازی می کرد و صدای خنده های زینب، کل خونه رو برداشته بود
خودش پیگر کارهای من شد بعد از 3 سال ...
پرونده ها رو هم که #پدرم سوزونده بود کلی دوندگی کرد تا سوابقم رو از ته بایگانی آموزش و پرورش منطقه در آورد و مدرسه بزرگسالان ثبت نامم کرد🙃
اما باد، #خبر ها رو به گوش پدرم رسوند #هانیه داره برمی گرده مدرسه 😏...
قسمت پانزدهم
#بےتوهرگز ❤️
🚫این داستان واقعی است🚫
#من_شوهرش_هستم
ساعت نه و ده شب وسط ساعت حکومت #نظامی یهو سر و کله پدرم پیدا شد😳
صورت #سرخ با چشم های پف کرده
از نگاهش خون می بارید 😡
اومد داخل تا چشمش بهم افتاد چنان نگاهی بهم کرد که گفتم همین امشب، سرم رو می بره و میزاره کف دست #علی😰
بدون اینکه جواب سلام علی رو بده، رو کرد بهش
_تو چه حقی داشتی بهش #اجازه دادی بره #مدرسه؟
به چه حقی اسم هانیه رو مدرسه نوشتی؟
از #نعره های پدرم، #زینب به شدت ترسید
زد زیر #گریه و محکم لباسم رو چنگ زد
بلندترین صدایی که تا اون موقع شنیده بود، صدای افتادن ظرف، توی آشپزخونه از دست من بود
علی همیشه بهم سفارش می کرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم
#نازدونه علی بدجور ترسیده بود😔 ...
علی عین همیشه #آروم بود
با همون آرامش، به من و زینب نگاه کرد
_#هانیه خانم، لطف می کنی با زینب بری توی اتاق؟😊
#قلبم توی دهنم می زد
زینب رو برداشتم و رفتم توی اتاق ولی در رو نبستم
از لای در مراقب بودم مبادا پدرم به علی حمله کنه
آماده بودم هر لحظه با زینب از خونه بدوم بیرون و #کمک بخوام
تمام بدنم #یخ کرده بود و می لرزید ...
علی همون طور آروم و سر به زیر، رو کرد به پدرم
_دختر شما متاهله یا مجرد؟!😏
و پدرم همون طور خیز برمی داشت و عربده می کشید
_این سوال مسخره چیه؟؟؟
به جای این مزخرفات جواب من رو بده ...
_می دونید قانونا و شرعا اجازه #زن فقط دست شوهرشه؟
همین که این جمله از دهنش در اومد رنگ سرخ پدرم سیاه شد
_و من با همین اجازه شرعی و قانونی مصلحت #زندگی مشترک مون رو سنجیدم و بهش اجازه دادم درس بخونه ، کسب #علم هم یکی از فریضه های اسلامه ...
از شدت عصبانیت، رگ پیشونی پدرم می پرید #چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد😡
_لابد بعدش هم می خوای بفرستیش #دانشگاه ؟!؟!؟😏😡😠
#ادامه_دارد...
💕 @aah3noghte💕
💔
الآن که بحث رتبه دانشگاه تو بورسه
باید این عکسو نشون بدیم به اونایی که میگن
شهدا به خاطر فرار از دانشگاه رفتن جبهه😏
#رتبه_یک_شیمی دانشگاه #صنعتی_شریف باشی
اما وظیفه ات رو بشناسی و اونو به نحو احسن به سرانجام برسونی....
#شهیدمحسن_وزوایی
#بصیرت
#دانشگاه
#رتبه_تک_رقمی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#اختصاصے_ڪانال_آھ...
💔
دانشگاه بودم 4 اردیبهشت بود و #تولد آقا حمید🎈
شب قبلش #افسرنگهبان بود و منزل نبود❌
💝وقتی داشتم از #دانشگاه میومدم تو راه یه کیک🎂 سبز رنگ که روش طرح #قلب❤️ بود براش خریدم.
💝رسیدم داخل منزل🏡 دیدم وسط پذیرایی از #خستگی خوابش برده و پتو انداخته روش🛌سریع #کیک رو گذاشتم روی میز و بیدارش کردم و چاقو🔪 رو دادم دستش و #تولدشو تبریک گفتم😍
💝تا کیک رو دید اول یه #گاز از کیک زد، بعد شروع کرد بریدن کیک، گفت: ازم عکس بگیر📸
راوی: همسر #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_مدافع_حرم
#خاطره
#سالروزولادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
💔
تویِ خط مقدم هروقت بیکار میشد
برایِ کنکور میخوند..📚
خبر قبولیش تو رشتهیِ پزشکی دانشگاه تهران
وقتی به خانوادش رسید که
وحیدرضا شهید شدهبود..✨
#شهید_وحیدرضا_احتشامی
#کنکور
#دانشگاه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
معرفی میکنم
رتبه یک کنکور سراسری
رشته پزشکی
#شهید_احمدرضا_احدی 🌷
#کنکور
#دانشگاه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
#پزشکی که جان عزیز خود را فدای #جهاد کرد. فتحی ابراهیم شقاقی، زاده ۱۹۵۱، اردوگاه رفع، نوار غزه. حوالیِ باغهای زیتون، زیر #پرچم صلح. در رشته ریاضیات در #دانشگاه بیرزیت تحصیل کرد؛ سپس پزشکی را در مصر به پایان رساند.
یک پایش در #زندان بود، یک پایش بیرون. درسال ۱۹۸۳، یازده ماه در #غزه به زندان افتاد و پس از آن در سال ۱۹۸۶ به دلیل ارتباطش با فعالیتهای #نظامی، به ۴ سال حبس قطعی محکوم شد.
فتحی شقاقی، #نویسنده کتابی معروف است؛ (خمینی (ره) راه حل و آلترناتیو اسلامی) که پس از #پیروزی_انقلاب آن را نوشته است.
شقاقی، کشته #ترور است.
اسحاق رابین نخست وزیر وقت #اسرائیل، دستور ترور او را صادر کرد. علت دستور ترور، انجام #عملیات گروه حماس در ژانویه ۱۹۹۵ بود که در بیت لید صورت گرفت و ۱۳۰ اسرائیلی را به درک واصل کرد.
شقاقی، شخصاً #مسئولیت این عملیات را برعهده گرفت و همین امر، مهری شد بر سند ترورِ وی.
سرانجام، فتحی ابراهیم در ۲۶ اکتبر ۱۹۹۵ در #جزیره_مالت مقابل #هتل محل اقامتش ترور شد؛ او قصد داشت برای بررسی وضعیت آوارگان #فلسطینی در لیبی به این کشور سفر کند و هنگامی که از کنفرانس لیبی به جزیره مالت وارد شد، مقابل هتل محل اقامتش در این جزیره از سوی دو #موتور_سوار هدف قرار گرفته و به #شهادت رسید.
روح این مجاهد بزرگ، قرین رحمت.
✍️زهراقائمی
#شهید_دکتر_فتحی_شقاقی
تولد : ١۴ بهمن ١٣٣٠
شهادت : ۵ آبان ١٣٧۴
محل شهادت : مالت
مزار شهید : اردوگاه یرموک سوریه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
⭐️ بچّههای مؤمن تواصی به حق و صبر کنند.
#امام_خامنهای :
بچّههای مؤمن، مسلمان، علاقهمند، هیئتی و به معنای واقعی کلمه قرآنی و اسلامی سعی کنند در محیط #دانشگاه، در محیطهای گوناگون تأثیر بگذارند💪
محیط را به همان رنگی که خودشان به آن معتقد هستند منوّر کنند و ملوّن کنند.
و این تواصی بر شما لازم است، برای ما لازم است. 👌
امروز، هم به #حق ، تواصی کنید، هم به #صبر.
نگذارید محیط، محیط خستهای بشود، محیط ازکارافتادهای بشود.
#فداےسیدعلےجانم ❣
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞