💔
رفیق بودند
یکی بیسیمچی بود و آن دیگری، فرمانده
بیسیم چی که شهید شد، رفیقش نشست سر مزارش
دلتنگ بود
بعد از چند دقیقه به سراغ مسئول گلستان شهدا رفت و با اصرار از او میخواست که در کنار بیسیم چی اش، کسی را دفن نکنند
مسئول گلستان نمیتوانست قبول کند
اما بلاخره در برابر اصرارهای محمدرضا، گفت فقط تا فلان تاریخ، صبر میکنم...
...
سر موعد مقرر که رسید، محمدرضا هم در کنار رفیقش آرمیده بود...
ثواب اعمال امروز تقدیم به #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده و #شهید_سیدرحمان_هاشمی و...
همه شهدای بامرامی که در رفاقت، تا پای جونشون پیش رفتند...
#دلشڪستھ_ادمین 💔
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#انتشارحتماباذکرلینک
#کپےپیگردالهےدارد
💔
محمد و رحمان هر دو رفیق بودند بچه محل، عضو یک گردان و...
با هم عقد اخوت خونده بودند...
محمد که شد فرمانده؛ رحمان رو گذاشت بیسیمچیش📞
اما رحمان تو کربلای ۵ پر کشید و رفت...
محمد خیلی بیقراری میکرد چند بار وقتی میخواست مداحی کنه اول دعا که اومد بسم الله رو بگه وقتی به بسم الله الرحمن میرسید دیگه نمیتونست ادامه بده...
گریه امانش نمیداد...
یه شب محمد تو مناجاتای سحرش با رحمان صحبت میکرد که رفیق بنا نبود نامردی کنی و...
بالاخره نوبت محمد شد با پهلوی خونین به دیدار خدا بره
اینگونه بود که محمد رضا تورجی زاده فرمانده گردان یا زهرا از لشکر امام حسین اصفهان بعد از گذشت چند ماه از شهادت دوستش سید رحمان هاشمی به خدا پیوست...
الانم مزارشون کنار هم تو گلستان شهدای اصفهانه...جانم به این رفاقت...
سمت راست:
#شهید_سیدرحمان_هاشمی
سالروز شهادت
سمت چپ:
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ
💞 @shahiidsho💞